کانال عبدالعزیز مولودی


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


مجالی برای انتشار یادداشت‌های سیاسی -اجتماعی عبدالعزیز مولودی در حوزه‌ی جامعه‌شناسی سیاسی ایران، کردستان و خاورمیانه است.
ID: @aziz_moloudi

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


Forward from: دیدگا: کانال رسمی خالد توکلی
موافقت با شفافیت نمایندگان.


Forward from: پایگاه خبری تحلیلی واکاوی
#مرگ_شریف_باجور
آغاز عصر اسطوره‌های مدنی در کُردستان

✍️خالد توکلی _ فرهاد امین‌پور

🔹اسطوره‌ها تنها به اعصارِ کهن اختصاص ندارند و همواره محصول مواجهه با مرگ یا عدم شناخت و ترس نیستند. دنیای مدرن نیز اسطوره‌های خاص خود را ساخته و پرداخته می‌کند. به‌عبارت دیگر اگرچه اسطوره‌ها در دوران مدرن ماهیتی نسبتاً متفاوت یافته‌اند اما برای اعتبار‌بخشی به تاریخ‌ و معنابخشی به زندگی‌، همواره بازتولید و برساخته می‌شوند و بخش قابل ‌توجهی از روح و غرور ملی جوامع را نمایندگی می‌کنند؛ اسطوره‌هایی از جنس علم، تکنولوژی، سیاست، فرهنگ و حتی ورزش که محصول قدرت بی‌انتهای تخیل بشر و بازتابی از شکل‌های مختلف حیات و مناسبات پیچیده‌ی حاکم بر جوامع‌ گوناگون‌اند و سهم چشم‌گیری از قدرت و اعتبار این جوامع را نیز تعیین می‌کنند. "بارت" معتقد بود که به انتها رسیدن اسطوره به معنای بی‌حرکت شدن جهان است بنابراین جهان جدید نیز برای گریز از سرگشتگی و تلاش برای آغازیدنِ همواره، به اسطوره‌های نوبنیاد نیاز دارد. در چنین وضعیتی، شخصیت‌ها، زمان‌ها، مکان‌ها و حتی رویدادها، از فردیت انتزاعی خود خارج می‌شوند و ابعادی اساطیری می‌یابند.

🔹ملت‌‌ها به‌عنوان عینی‌ترین شکل حیات جمعی در جهان جدید، که برساخته‌ای از سرزمین، تاریخ، فرهنگ، زبان و رنج‌‌های مشترک‌ هستند یکی از مهم‌ترین کالبدهای تولید و بازتولید اسطوره‌ها به‌شمار می‌روند و در قیاس با دیگر شیوه‌های زندگی اجتماعی، به این شکل از معناسازی و معنابخشی وابسته‌ترند. با این حال در بیشترِ جوامع توسعه‌نیافته‌ی کنونی که امور مبتلا به قدرت و سیاست، غالباً با رویکردهای احساسی و غیرعقلانی ترجمه و تبیین می‌شوند، اسطوره‌ها اغلب شمایل‌های دینی، ضددینی، سیاسی و گاهاً ادبی و هنری دارند که هم برساخته‌ی ایدئولوژی‌ها هستند و هم به ابزاری برای ادامه‌ی حیات و ترویج آن‌ها تبدیل می‌شوند. به بیان دیگر در چنین وضعیتی به‌ندرت می‌توان شانس و امکانی برای ظهور اسطوره‌هایی قایل بود که خارج از مرزهای محدود و میخ‌کوب شده‌ی ایدئولوژی‌ها، مستقیماً و عملاً به وجوه انسانی و اخلاقی حیات بشر ‌می‌پردازند و از مسایل آلوده به قدرت و سیاست عبور می‌کنند و وجوهِ نمادین و الهام‌بخشی برای بهبود روابط انسانی به ارمغان می‌آورند.

🔹کردها به عنوان ساکنان سرزمینی که در تناقض‌های تاریخی، جغرافیایی و سیاسی آشکار و دردناکی گرفتار شده، به دلیل سلطه‌ی حکومت‌های اقتدارگرا و همچنین گریز از آن‌چه خواسته‌ی آشکار و پنهانِ این حکومت‌ها برای آسیمیلاسیون خود ‌می‌خوانند تلاش‌ کرده‌اند تا هویتی "ملت در ملت"گونه برای خود دست و پا نمایند. همین امر نیز خواسته و ناخواسته، پیامدهایی داشته که توسعه‌نیافتگی، غلبه‌ی رویکردهای احساسی در عرصه‌ی سیاست و همچنین حضور ایدئولوژی‌های گوناگون در عرصه‌ی حیات اجتماعی، از جمله‌ی آن‌ها هستند. بر همین اساس اسطوره‌های دوران جدید در میان کُردها اغلب سیمایی دینی، سیاسی و ادبی داشته‌اند و برساخته‌ی ایدئولوژی‌های موجود برای مقاومت در برابر آمریت و اراده‌ی همسان‌ساز حکومت‌ها بوده‌اند...

⚡️کامل در INSTANT VIEW بخوانید: ⏬

http://yon.ir/gE69o

https://goo.gl/3GMG5M

@vakawii


نخبگان کرد و شرایط ناهموار سیاسی
عبدالعزیز مولودی

بعد از حمله ی موشکی سپاه پاسداران به مقر حزب های دمکرات کردستان و دمکرات کردستان ایران در حومه شهر کوی سنجاق اقلیم کردستان عراق و همزمان با اعدام سه زندانی کرد، واکنشهای متعددی به این دو موضوع صورت گرفت. البته فضای اعدام سیاسی در ذات خود سنگین و طبیعی است که واکنش های مختلف را برانگیزد، اما همزمانی آن با موضوع حمله ی موشکی به مقر حزب دمکرات کردستان و دمکرات کردستان ایران، شرایط را از آنچه تصور می شد، سنگین تر کرده است. تحلیل آن نیز در موقعیت مناسب تری، جای خود دارد.
در این بین، سایت رجانیوز با انعکاس خبر حمله ی موشکی، اطلاعیه ای را نیز از جانب "خانواده ی شهدای ترور کردستان" که بنا به واقعیت وجودی بخشی از "خانواده ی شهدا" در جمهوری اسلامی هستند، منتشر کرده که حاوی مواضع آنها در برابر این رویداد است. بند آخر این اطلاعیه خطابه ای است که نسبت به "نخبگان و فرهیختگان کرد" آمده است و در آن گفته شده است که:
( اما سخن آخر با نخبگان و فرهیختگان کردستان است؛ مقطع حاضر بسیار خطیر است و زمان آزمون، اگر غفلت جای هوشیاری و عافیت طلبی و محافظه‌کاری جای صداقت و شجاعت‌تان را بگیرد مطمئن باشید که مردم ایران و کردستان همواره جلوتر از نخبگان و سیاسیون حرکت کردند. لذا؛ هرگونه حمایت یا بی‌تفاوتی نسبت به تجزیه‌طلبان و خشونت‌طلبان که دشمن مردم ایران و کردستان هستند، بی‌پاسخ نخواهد ماند.)
در واکنش به این متن و تهدید ضمنی موجود در آن نسبت به نخبگان کرد باید در نظر داشت که:
1- نخبگان و فرهیختگان کرد به زعم این اطلاعیه، همواره تلاش کرده اند تا با گستراندن اندیشه ی تسامح و دیگرپذیری، به مقابله با خشونت، نظامیگری و هرگونه شکل دیگر ترس و ترور بپردازند. در سالیان گذشته و در شرایط سخت کشور، نخبگان کرد با پرهیز از هرگونه حرکت تند، سعی در فراهم کردن زمینه های تغییر مسالمت آمیز در کردستان و کشور داشته و خواهند داشت. حمایت از روش اصلاح طلبانه علیرغم انتقادات اصولی به روش و منش اصلاح طلبان دولتی در طی سالهای اولیه جریان اصلاح طلبی تا امروز، یکی از دلایل این مدعاست.
2- نخبگان کرد همواره این شهامت را داشته اند که در عین نقد روندهای حاکمیتی در کشور، به نقد جریانات سیاسی کردی نیز بپردازند. انتقاد به روش و منش احزاب کرد امری نیست که از حیطه ی نقد نویسندگان و نخبگان کرد خارج باشد. از جمله انتقاد از روش نظامی به عنوان استراتژی قابل قبول برای دست یابی به اهداف سیاسی که مد نظر نخبگان کرد بوده است. البته باید در نظر داشت که هم به لحاظ شخصی و هم شرایط ویژه ی کشور، نخبگان کرد نه همه مانند هم فکر می کنند و نه از چنین ایده ای حمایت کرده اند که همه مانند هم فکر کنند.
3- نخبگان کرد در عین حال با سختی های راه از نزدیک آشنا بوده و از این رو از دو سو همواره مورد طعن و تهدید بوده اند. از یک سو همواره متهم به مماشات با حاکمیت بوده و حتی در برخی از موارد به عنوان مزدور به آنها نگریسته شده است، در همان حال با نگاه امنیتی نیز همواره روبرو و به شیوه های مختلف زیر فشار بوده و مورد اتهام قرار گرفته اند. حتی دچار محدودیت ها و محرومیت های مختلف اداری، اقتصادی و .... شده اند و در این زمینه مرارت های زیادی دیده اند. بنابراین تهدید کردن نخبگان امر جدیدی نیست.
4- نخبگان کرد همچون دیگر نخبگان کشور علاقمند به توسعه سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور هستند، از این رو می دانند که چه مشکلاتی پیش رو است و آمادگی آنرا دارند که تلاش کنند و هزینه های لازم را نیز بپردازند. در عین حال کاملا آگاه به موانع توسعه کشورند و از این نظر است که با نگاه انتقادی به موضوعات مختلف می نگرند.
5- در حال حاضر کشور به آرامش نیاز دارد تا بتواند به مسائلی بیندیشد که امروز با آن دست به گریبان است. بروز و وجود بحرانهایی در سیاست خارجی کشور، درگیری های نظامی در منطقه، فسادهای گسترده ی اقتصادی و اداری در کشور، بیکاری و تورم، بحران های اجتماعی و مسائل دیگری از این دست نه تنها مانع توسعه ی کشور است بلکه کشور را بیشتر به گذشته باز می گرداند. با تهدید و زور و بحران نظامی و امثال آن کشتی توسعه ی جامعه ی ایرانی، به هیچ ساحلی نخواهد رسید. اعدام سیاسی و یا اقدامات نظامی از این دست از هر سو، تنها زخمی بر زخم های گذشته و حال کشور می افزاید.
ممکن است بتوان با تهدید، راه انتقاد و گفتگو را بست؛ اما به یقین این راه مناسبی برای کشوری که داعیه ی چند هزار سال فرهنگ را دارد، نیست.
@moloudiaziz


Forward from: شارنامه| صلاح الدین خدیو
🔴به پاس گوش بریده پسرک زباله گرد

" دلم می خواست مسلسل پشت شیشه مال من باشد. " این دیالوگی معروف از کتاب 24 ساعت در خواب و بیداری است که درست پنجاه سال قبل صمد بهرنگی در دهان کودکان کار گذاشت و صد البته بیشتر از رساله های پویان و احمدزاده و تزهای جزنی به مانبفست نبرد مسلحانه تعبیر شد.
کسی از سر درون کودک زباله گرد تهرانی که امروز توسط پیمانکار شهرداری با بریدن گوش متنبه شد خبر ندارد تا بدانیم به چه نوع مواجهه ای با فرادست خود می اندیشیده است؟
پیمانکاران شهرداری در دو دهه اخیر از رهگذر دیوان سالاری فاسد و روابط ناسالم و ویژه خوارانه عموما به نوعی نومانکلاتورا و قشر ممتاز شهری تبدیل شده اند. زباله گردان و مستمندان و تهیدستان شهری نیز نه افراد لزوما فاقد مهارت و لیاقت شغلی و کاری بلکه عمدتا قربانیان وضع موجود و کسانی هستند که بخت برخورداری از مواهب پیشگفته و روابط فوق و فرصت ها و رانت های مورد اشاره را نداشته اند.
ماحصل این وضعیت جامعه ای طبقاتی و تهی از عدالت واقعی است.
در دهه چهل اقتصاد ایران رشدی واقعی و نسبتا متوازن را تجربه می کرد، اما فقدان زیرساختهای کافی فرهنگی و سیاسی، وجود حلقه مفقوده توسعه در گفتار روشنفکران ایرانی و صدر نشینی مفهوم انقلاب بجای آن و بیماری هلندی در اقتصاد پس از شوک نفتی دهه پنجاه، این روند متوقف و جای آن را به فروپاشی داد.
در چنین بستری بود که ماهی سیاه کوچولو در جستجوی دریا و پسرک واکسی در آرزوی مسلسل منزلتی استعلایی یافته و به الگویی نسلی تبدیل شدند که برای رفع نابرابریها با انقلاب آرزوی ساختن جهانی دیگر در سر می پروراندند و توسعه و اصلاحات را کژراهه و فریب می پنداشتند.
صفیر مسلسل پسرک واکسی صمد با جنبش دانشجویی فرانسه و انقلاب فرهنگی چین و مبارزات چه گوارا مصادف شد و ده سال پس از آن این کودکان بزرگ شدند و جوانان فعال در عرصه انقلاب اسلامی را تشکیل می دادند.
انقلابی که دالهای گفتمانی آن مستضعفین، کوخ نشینان، مظلومان عالم، جنگ فقر و غنا و ... بود.
نوعی چپ اسلامی که در اندیشه شریعتی مفصل بندی شده بود، اندیشه غالب حکومت در دهه شصت بود و الگویی از دولت رفاه با اقتدارگرایی سیاسی نظام اقتصادی این دوره را تشکیل می داد.
از دهه هفتاد به بعد هم در سیاست و هم در اقتصاد دگرگونیهای مهمی پدید آمد و ماحصل آنها تغییرات بنیادی در آرایش اجتماعی بود. صورت بندی جدید و قطعی نیروهای اجتماعی که ماحصل بازتوزیع مجدد و آمرانه ثروت بود و از اواخر این دهه بعد ظاهر شد، نظم نوین طبقاتی و به کلی متفاوتی با قبل از انقلاب ایجاد کرد.
این آرایش جدید که ماحصل اتخاذ رویکردههای نئولیبرالیستی در اقتصاد از دهه هفتاد به بعد و ایجاد انحصارات در آن از رهگذر امتیازبخشیهایی به بهانه خصوصی سازی و واگذاری پیمانها و پروژه ها است، قدرت و سیاست و اقتصاد را در هم تنیده و آنها را در حوزه های همبسته ای قرار داده است.
فساد ها و اختلاسهای ساختاری که جنبه های کارکردی هم می یابند، ناظر به این معنا می باشند.
ایدئولوژی که نظم سیاسی سابق را بدلیل ایستادن بر شکاف طبقاتی ویران کرد، خود نوع جدیدی از شکاف اجتماعی و اقتصادی و رابطه میان فرادستان و فرودستان ایجاد نموده است.
شاید آن پسرک واکسی که در داستان صمد بهرنگی با انگیزه مبارزه طبقاتی به همسالان با مسلسل به همسالان به اصطلاح بچه سرمایه دار خود حمله کرد، در اعتراضات زمستان 57 نوجوان یا جوانی فعال بود و اکنون بخشی از نظم سیاسی یا اقتصادی موجود است که با تیغ فساد و رانت خواری، گوش پسر زباله گرد را بریده است!
نشانه ای از این امر که بازتولید مناسبات گذشته نشان دهنده این است که انقلاب و خشونت راه حل نیست و تحول و توسعه واقعی و درونزا اصلاحات تدریجی و مسالمت آمیز و کم هزینه بر سایر روشها ترجیح دارد.

✅صلاح الدین خدیو

@sharname1


Forward from: انجمن سبزاندیشان جوان مهاباد
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
بازدید ازنمایشگاه(رایگان)
ساعت:18-23

گزارش سفروکارگاه آموزشی
(باتهیه بلیط نیم ساعت قبل از شروع درب ورودی سالن وحدت )
ساعت:21-23

لطفا این پیام را تا میتوانید پخش کنید
@sabzandishan_jawan_mahabad




کد خبر: ۱۰۸۹۷۰ | تاریخ : ۱۳۹۷/۶/۱۱ - شماره: 1286 روزنامه قانون
برای جان سوختگان مریوان
عبدالعزیز مولودی/ دکتری جامعه شناسی سیاسی
اخلاق شهروندی حکم می‌کند که همه شهروندان به صورت برابر برای داشتن جامعه‌ای مبتنی بر مشارکت مدنی داوطلبانه و برای تامین مصلحت عمومی جامعه،باهم همکاری كنند.این همکاری معطوف به ایجاد بسترهای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی مناسب برای تداوم جامعه است، ضمن اینکه در راستای کاهش یا حل آسیب‌ها و مشکلاتی است که در مسیرحرکت پیش می‌آید.
حفظ محیط‌زیست ونگهداری آن برای استفاده جامعه درحال وبرای آیندگان نیز،ازجمله مسئولیت های مدنی شهروندان است. اگر چه با توجه به تخصصی شدن حوزه‌های زندگی انسان در جامعه،امروزه برخی مسئولیت ها را سازمان‌های غیردولتی بر عهده می‌گیرند. این سازمان ها با استفاده از عضویت داوطلبانه شهروندان علاقمند، مسئولیت مدنی بیشتری را نسبت به سایر شهروندان می پذیرند.

انجمن سبز چیا درمریوان نیزازجمله این نهادهاست که برای حفظ و نگهداری جنگل‌های این منطقه فعالیت کرده و می‌کند. نه تنها در این زمینه که در زمینه‌های دیگر امدادرسانی از جمله وقوع حادثه‌های پی در پی زلزله در کرمانشاه،انجمن سبز چیا با افراد توانمندی چون شریف باجور و همکاران‌شان، شانه به شانه دیگر نهادهای مدنی موثر در میدان، همکاری داشته و تلاش بی وقفه‌ای را به انجام رسانده است.ازمنظر اخلاق و حقوق شهروندی، می‌توان -و حتی به یقین چنین است-اقدام به عمل شریف باجور و همکارانش را بسیار ستودنی تلقی کرد که گرانبهاترین عنصر وجودی خودرا برای آن نهاده‌اند و مقامی رفیع یافتند. در کنار آن، اما سوالات زیادی مطرح می‌شوند که ناظر برمسئولیت حاکمان است در تامین ابزار و وسایل اولیه و اساسی برای اطفای حریق در جنگل‌ها.
اینکه چرا در هیچ کجای کشور و ازجمله در جنگل های مریوان از قبل پیش‌بینی لازم برای استقرار واحدهای امدادونجات پیش‌بینی نشده است؟و اینکه مسئول این امر کدام موقعیت اداری یا سیاسی است؟ اینکه چرا باید مدافعان محیط زیست که از جمله حوزه‌های فعال در کشور و در سطح جهان است،زیرفشارهای مختلف باشندبه گونه‌ای که حتی از انجام وظایف و مسئولیت‌های پذیرفته خود نیز باز بمانند؟
چرا باید درتوجیه آتش گرفتن جنگل ها که از حیاتی‌ترین حوزه ها و سرمایه‌های طبیعی کشور است و نابودی آنها چرخه حیات را در منطقه و کشور تهدید جدی می‌کند، تنها به عامل گرمای هوا بسنده کرد و توجهی به خطای عمد یا غیر عمد انسانی نکرد و برای جلوگیری از تکرار آن به راه های بازدارنده نیندیشید؟ چرا باید اجازه داد فرزندان برومندی چون شریف باجور و همراهانش به آسانی طعمه آتش شوند، در حالی‌که با استفاده از تکنولوژی روز اطفای حریق، آتش‌سوزی‌های خواسته و ناخواسته در جنگل‌ها را می‌توان به‌خوبی مهار کرد.
ضمن اینکه بازخوردهای مطرح شده به این حادثه و فاجعه ناگوار را من چندان مبتنی بر اخلاق شهروندی نمی بینم. برخی کاربران فضای مجازی با نادیده گرفتن این واقعیت ها، تلاش جانباختگان این فاجعه را«قهرمان بازی» تعبیرکرده و عمل انسانی آن‌ها را نادیده می‌گیرند. این‌گونه قضاوت‌ها نشان دهنده ضعف اخلاق شهروندی در کشور و البته ناظر بر وجود فضای امنیتی حاکم به منطقه نیز است.
علاوه بر این،استفاده از فرصت‌های پیش آمده برای جریانات سیاسی به همین میزان متناسب بااخلاق مدنی نیست زیرا نه جانباختگان یارای دفاع از خود را دارند و نه سندی دایر بر وابستگی آنان به جریانات سیاسی وجود دارد که این حادثه بتواند به منبع مشروعیت بیشتر برای آن‌ها تبدیل شود. فضای فعالیت‌های مدنی، فضایی بيشتر معطوف به اخلاق شهروندی و مدنی است و با موضوع رقابت های سیاسی حزبی که اهداف دیگری را در سطح جامعه سیاسی دنبال می‌کند، در ماهیت خود متفاوت است و بر همه جریانات سیاسی دولتی و غیردولتی است که این واقعیت آشکار را درک كنند و حریم آن را نگه دارند.
دربرابر تلاش‌های شریف باجور و همراهانش،سر تعظیم فرود می‌آورم و برای روح آن‌ها آرامش و سرور آرزو می‌کنم و امیدوارم که ما نیز بسان جوامع پیشرفته و دمکراتیک، تلاش كرده تا اخلاق شهروندی و دمکراتیک را تجربه کنیم و به آن احترام بگذاریم. moloudiaziz@


لینک یاداشت من در باب جان سوختگان مریوانی ، منتشر شده در روزنامه ی قانون امروز 11 شهریور 97👆🏻




Forward from: شارنامه| صلاح الدین خدیو
🔴نشست انتقادی با شورا و شهرداری مهاباد

روز سه شنبه شورای شهر مهاباد طی اقدامی قابل ستایش تعدادی از کوشندگان مدنی و فعالان اجتماعی و زیست محیطی را برای هم اندیشی درباره مشکلات و معضلات فراروی مدیریت شهری در دوره پنجم شوراها دعوت کرده بود.
اکثریت قریب به اتفاق مدعوین را منتقدین صریح الهجه شورا و شهرداری تشکیل می دادند.
غیر از اعضای شورا، مسئولان واحدهای مختلف شهرداری و اصحاب رسانه هم حضور داشتند.
در ابتدای جلسه رییس شورا گزارش مبسوطی از عملکرد یک سال گذشته و مشکلات موجود و وضعیت مالی نامناسب شهرداری ارائه داد.
به زعم ایشان منتقدان روندهای شهری متوجه بسیاری از این مشکلات نیستند و تنها نیمه خالی لیوان را می بینند.
در ادامه مهندس بختیار سید نظامی بعنوان منتقد و به نمایندگی از گروه تلگرامی "دەنگی هاوشاری" به سخنرانی پرداخت.
سخنان سید نظامی به جهت جامعیت، تخصصی بودن و آسیب شناسی ساختاری وضعیت موجود، بسیار مورد توجه حضار قرار گرفت. وی تاکید داشت که روندهای کلی که در دوره های سوم و چهارم باعث بوجود آمدن بحران فعلی شده، در یکسال گذشته باز پیروی شده و در نتیجه باید شاهد تعمیق و پیچیدگی بیشتر مشکلات کنونی شد.
گروه دەنگی هاوشاری که وی به نمایندگی از آن سخن می گفت، در ماههای گذشته با رصد دقیق و تخصصی مشکلات این حوزه عملا به گروه یک دیده بان تبدیل شده و در صورت تداوم و تکامل می توان آن را به عنوان پدیده این دوره مورد تحسین قرار داد. پدیده ای که بدون شک نقشی پررنگ در ارتقای فرهنگ شهروندی و آشنایی همشهریان با حقوق و وظایف خود و رصد فعایت های مدیریت شهری خواهد داشت.
با توجه به تمایل برخی اعضای شورا به خودداری منتقدین از اظهار نظرهای رسانه ای و ترجیح فضاهای واقعی بر فضاهای مجازی، من محور سخنانم را بر نقد این رویکرد تقلیل گرایانه قرار دادم. رویکردی که تمایل دارد نقد را به دو نوع سازنده و تخریبی تقسیم و بر اساس آن در برابر مننقدان دو موضع حاصل جمع صفر تشویق و تهدید اتخاذ کند.
شاید بتوان با استفاده از تفسیر سلاوی ژیژک از پدیده تصحیح سیاسی / political correctness نوعی چارچوب نظری برای توصیف این نوع رفتار سیاسی فراهم کرد. ژیژک می گوید بر خلاف گذشته که سیاستمداران با استفاده از زور و خشونت عریان در صدد اعمال سلطه بر می آمدند، اکنون به گونه ای رفتار می کنند که هر گونه نقد و مخالفتی معادل بی ادبی و عملی خارج از نزاکت تلقی شود.
شما رئیس مهربانی را در اداره تصور کنید که به ظاهر شما را مورد احترام قرار می دهد و از دادن دستورات صریح و آمرانه خودداری می نماید، اما در لفافه احترامات فائقه و بیش از حد معمول، شما را وادار به انجام اموری بر خلاف میل و اراده خود می نماید.
از این رو ژیژک " تصحیح سیاسی " را یک رابطه مبتنی بر قدرت و آمیخته با خشونت و یکی از نمودهای تمامیت خواهی خطرناک می داند.
بر این اساس رسانه ها، فضاها مجازی و شبکه های اجتماعی که امکان غلبه بر نابرابریهای موجود در روابط اینچنینی را فراهم می آورند، از ارزشی بی بدیل برای دمکراتیک کردن این ساحت ها برخوردارند و خواسته مسئولان و اهالی شورا برای حذف این واسطه ها و ترجیح روابط چهره به چهره بجای آنها تحت لوای " دست اخوت و مودت به هم دادن " از تمنایی غیر دمکراتیک ناشی می شود که هدف نهایی آن برقراری رابطه آمرانه و سلسله مراتبی پیشگفته است.
روشن است که در چنین فضایی نقد کارساز نمی شود و راه بر فساد و اشتباهات احتمالی گشوده خواهد شد.
با این وصف وجود گروهها و کانالهای تلگرامی برای نقد و رصد شهرداری و سایر دستگاههای اجرایی نه تنها لازم بلکه ضرورتی راهبردی است.
در بخشی دیگر از سخنانم به تجلیل حاضران از شهدای محیط زیست مریوان اشاره کردم و گفتم که زمانی می توان یاد شریف باجور و یارانش را به طرزی واقعی گرامی داشت که به تمامی پرهیزها و الزامهای یک فعال زیست محیطی راستین پایبند بود.
دکتر سریع القلم می گوید کسی که از پنجره ماشین زباله بیرون می اندازد وطن پرست نیست. بدون شک این کنش به ظاهر ساده نخستین گام و آزمون جدی برای یک شهروند حساس و مسئول و فرزند مادر زمین است. کسی که مرتکب زمین خواری می شود هم نه تنها نمی تواند، یک فعال زیست محیطی باشد، بلکه به طریق اولی نمی تواند دم از میهن پرستی هم بزند.
زمین خواری و غصب منابع عمومی چه فرقی با خاک فروشی و تسلیم وطن به دشمن دارد؟
از این رو پیام مهم شهدای مریوانی محیط زیست در وهله اول، جامعه پذیری و به معنای واقعی شهروند شدن و احساس مسئولیت کردن و حساس بودن در برابر سرنوشت شهر و فرد و جامعه است.
@sharname1


حاشیه های افتتاح زیرگذر معلم در بوکان
دیری است که منتقدان آقای دکتر عثمانی در بوکان نه از باب مخالفت شخصی بلکه از سر احساس میئولیت مدنی و شهروندی، به کمبودها، ضعف های مدیریتی و نحوه ی عملکرد ایشان در سطح شهرستان و در دوره های نمایندگی گذشته و حال، انتقاداتی را مطرح کرده اند و از میزان مسئولیت شان در این زمینه سئوال کرده اند. هر بار نیز که در این موارد منتقدان یا نخبگان شهر اظهار نظری نموده اند، بجای گوش دادن و استفاده از آن یا رد منطقی آن –در صورت وجود استدلال کافی- ، با انواع مشکلات از جمله مورد اتهام واقع شدن و ورشکسته ی سیاسی خواندن و یا حتی برخوردها و محدودیت های دیگری نیز مواجهه شده اند. در طی سالهای گذشته وضعیت ناهموار این شهر، مستقیم یا غیر مستقیم متاثر از تصمیم گیری های شخصی نماینده ی محترم شهرستان در مجلس شورای اسلامی بوده است و در موارد بسیاری از جمله در زمینه ی روابط شورای شهر دوره چهارم بوکان و شهرداری، دخالت های زیاده از حد نماینده ی محترم به یک دوره تشنج در سطح شهر انجامید و موجبات پسرفت این شهرستان را فراهم کرد. در حالیکه در آن دوران، به علت ایجاد یک جو امنیتی شدید، کسی را یارای دست گذاشتن بر عقب ماندگی این شهرستان مهم در سطح استان نبود.
اکنون که به علت بر هم خوردن وضعیت و نشانه رفتن همه ی تیرها به حق یا ناحق به سمت دولت اقای روحانی، انتقاد از وی در بر دارنده ی هیچ هزینه ای نیست، در مراسم افتتاح زیرگذر معلم؛ ایشان به تبعیت از فضای ایجاد شده بر عقب ماندگی و بی توجهی به نخبگان بوکان صحبت کرده و به گلایه از دولت پرداخته اند. در این شرایط باید از ایشان سئوال کرد که تا چه اندازه شما در ایجاد این شرایط نقش موثر داشتید؟ تا چه اندازه زمینه برای استفاده از نیروی نخبگان موجود در شهر رافراهم نمودید؟ یا اینکه با اراده ی خود مجموعه ای از "نخبه های تصادفی" را در مسند نشاندید؟ تعدادی از نخبگان بسیار موثر این شهر در اثر همین تصمیمات از بوکان بار سفر کرده و به مناطق یا بلاد دیگر رفتند. واقعا چه کسی پاسخگوی این بی تدبیری ها است؟
@moloudiaziz


Forward from: سازمان مردم نهاد ماف کردستان
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
تقدیم به روح بلند فعالان محیط زیست مریوان که طنین آوازشان در کوه ها و دشت های کوردستان زنده است.
موسسه ماف
@MaafNGO2018




جێژنی قوربان پیرۆز بێ.
عیدقربان مبارک باد.
@moloudiaziz


Forward from: سیاست و جامعه. علی مرشدی‌زاد
توافقنامه اکتائو از منظری دیگر
دکتر ابوالفضل دلاوری

کنوانسیون اکتائو از منظری دیگر
ابوالفضل دلاوری
توافقنامه رژیم حقوقی دریای خزر میان کشورهای این منطقه، موج وسیعی از انتقادات را در فضاهای عمومی و شبکه های اجتماعی برانگیخته است. گرچه ممکن است بخشی از این انتقادات بر آگاهی دقیقی از زمینه ها و مفاد حقیقی و حقوقی این توافقنامه متکی نباشد و از تصورات یا احساسات ملی گرایانه سرچشمه گرفته باشد اما نه می توان همه انتقادات موجود را به چنین تصورات و احساساتی فروکاست و نه شایسته است که حتی همین تصورات و احساسات را، آنگونه که از سوی برخی حامیان این توافقنامه مطرح میشود، تماماً به تبلیغات و توطئه های بیگانگان منتسب کرد....... این روزها دو سوال اصلی افکار عمومی را درگیر کرده است.... نخست این که این توافقنامه چه دستاوردهائی برای ایران داشته است؟ ....دوم این که آیا دستاوردهای مطلوب تری برای ایران ممکن بوده است؟.......
جملات بالا بخشی از یادداشت اینجانب در روزنامه اعتماد امروز است.

متن کامل این یادداشت در لینک زیر قابل دستیابی است:

http://etemadnewspaper.ir/


https://t.me/politicsandsociety


Forward from: مرتضی مردیها
📰🗞 روزنامه دنیای اقتصاد

شماره ۴۳۹۸ یکشنبه ۲۱ مرداد ۱۳۹۷

نئولیبرالیسم یا نئوچیز‌دیگر؟

دکتر مرتضی مردیها


هر چند در این زمانه که تنگنای معیشت، سنگینی نفس‌سوز خود را روی ذهن و احساس مردم یله داده است، صحبت از مناقشه‌های ایدئولوژیک بسا که از سر بی‌دردی و ناهمدلی دیده و دانسته شود؛ باری، از آب گل‌آلود ماهی گرفتن بعضی و تشخیص‌های درد و دوای طبیبان قلابی هم در این والذاریات دردی مازاد بر تحمل است‌. گفته می‌شود که علت یا یکی از علل وضعیت ناگوار اقتصادی فعلی، سیاست‌های نئولیبرال دولت است.

در پرانتز اشاره کنم که زمانی در میان ما واژه «لیبرال» همچون ناسزا به‌کار می‌رفت. اینک که گویا دیگر زمینه برای چنان کاربردی خیلی فراهم نیست؛ ولی البته انگیزه آن برای شماری هنوز به‌قوت باقی است، لیبرال با نئولیبرال عوض شده و اینک وقتی به کسی گفته می‌شود نئو‌لیبرال معنایش این است که دیگر نیازی به توضیح و نقد و تشخیص کردار و پندار او نیست: کنسانتره انبوهی از مفاهیم منفی از بی‌رحمی و خودخواهی تا استثمار و چپاول در آن کپسوله شده است. بنابراین شاید اصلا بشود نادیده‌اش گرفت؛ عقلا که به اهانت و بدزبانی اعتنایی نمی‌کنند. ولی مشکل اینجاست که ممکن است برخی واقعا باور کنند.‌ به‌ویژه که در این دوران، بسیاری از سر عصبانیت دربه‌در دنبال مقصر می‌گردند، بد نیست کسی و چیزی را دراز کنند تا لااقل سرریز خشم روی آن ریخته شود.

اینکه مشکلات اقتصادی ما در اصل ریشه سیاسی دارد، عجالتا به کنار؛ بیایید ببینیم از منظر الگوی اقتصادی پیرو و کارگزار چه شیوه‌ای بوده‌ایم.

لیبرالیسم در ساده‌ترین معنای آن فراهم کردن آزادی و امنیت برای سرمایه‌گذاری بخش خصوصی بوده است. از آنجا که در طول قرن بیستم با پدیده‌ای به‌نام دولت رفاه مواجه بوده‌ایم که آن هم به‌نام لیبرالیسم شناخته می‌شده، کسانی که در دهه‌های انتهایی قرن قبل (به سبب ورشکستگی عملی و نظری دولت-خدایگان)، به لیبرالیسم کلاسیک توسل جستند، به نام نئولیبرال شناخته شدند؛ یعنی کسانی که به میزان بیشتری از امنیت و آزادی برای فعالیت اقتصادی بخش خصوصی (یعنی مردم) باور داشتند.

اینک این پرسش پیش می‌آید که آیا آنچه در مجموعه اقتصاد ایران در جریان بوده است، کمترین نسبتی با چنان توصیفی دارد. مجموعه اقتصاد ایران (یعنی نه‌فقط آن قسمی که زیر نظارت بخش انتخابی است) بیشترین شباهت را شاید با اقتصاد روسیه داشته باشد. این هردو مصداق بارز الیگارشی است: امکانات و تسهیلات اقتصادی تقریبا در انحصار معدودی افراد وابسته به جریان اصلی قدرت است. این هردو کشور در پی عبور از اقتصاد دولتی (که شکست آن قطعی بود) قرار بود به اقتصاد رقابتی برسند؛ ولی از آنجا که این اقتصاد متوقف بر ثبات و اعتدال قانون است و با فراهم شدن امنیت و آزادی برای فعالیت اقتصادی، بخش مهمی از قدرت در طرف مردم قرار می‌گیرد، مدیران پساانقلابی این دو کشور علاقه چندانی به آن نشان ندادند. به این ترتیب، کارخانه‌ها، هتل‌ها، بانک‌ها که در اختیار دولت بود، به‌همراه امکانات وام‌های بزرگ، مجوز صادرات و واردات مهم، انحصارها و هرچیزی از این قبیل در اختیار معدودی اعوان و انصار قرار گرفت. من نمی‌دانم بر چنین وضعیت اقتصادی چه نامی باید گذاشت، ولی مطمئنم که هرچه باشد نئولیبرالیسم نیست. با توجه به نظام سوسیالیستی روسیه (در زمان شوروی) و نظام تقریبا سوسیالیستی ایران (در دهه شصت)، شاید نزدیک‌تر به واقعیت این باشد که آن را نئوسوسیالیسم بنامیم.

این هم البته افزودنی است که پندار باطلی است اگر گمان بریم که چاره‌ این بی‌چارگی فعلی به‌کاربستن این یا آن الگوی اقتصادی است. در مقام تمثیل، شبیه این است که به موجودی که نه دست دارد نه پا، بخواهیم توصیه کنیم که روی دوپا راه برود یا روی چهار دست‌وپا. ابتدا دستی و پایی باید، تا سپس نوبت به چنان توصیه‌هایی برسد.
گاهی که می‌بینم برخی تلویزیون‌های فارسی‌زبان متخصصان رده‌بالایی را از دانشکده‌های اقتصاد دعوت می‌کنند تا تحلیلی از اوضاع اقتصاد ایران بدهند و علل ابتلا و راه‌های برون‌رفت را برشمارند، دچار رقت می‌شوم؛ شبیه وقتی که کسی مصر است که دو ضرب‌در دو می‌شود چهل و هفت، و ما یک ریاضیدان را بیاوریم تا بگوید مشکل کجاست.

@mardihamorteza

https://donya-e-eqtesad.com/بخش-یادداشت-68/3425971-نئولیبرالیسم-ی


خودا لێی خۆش بێ، ڕوحی شاد.


Forward from: ده‌نگی‌کوردستان
🔺خاتوومەعسومە ئەحمەدی خێزانی بلیمەت وشاعیری گەورەی کورد"ماموستاهەژار"لەتەمەنی 89ساڵیدالەشاری هەولێرماڵئاوایی لەژیان کرد.
🌈لەگەڵ دەنگی کوردستان بمێنەوە
@Dengikurdistan


نطق آقای ربیعی وزیر برکنار شده ی کار در دفاع از خود در مجلس شورای اسلامی، حاوی نکات جالبی بود که نشان از برخی مشکلات موجود در کشور دارد.
استدلال ایشان در عدم پاسخگویی به خواسته های شخصی نمایندگان در حوزه های انتخابیه شان و تاثیر این موضوع در تصمیم به استیضاح وزیر کار، حاکی از آن است که شماری از اعضای مجلس، بدون توجه به وظیفه و تعهداتشان در خانه ی ملت نشسته و به دلیل عدم وجود نظارت عمومی موثر مانند غیاب احزاب موثر قانونی در روند انتخابات پارلمانی و نیز ضعف نظارت نهادهای مدنی و غیردولتی، در عمل پاسخگوی رفتار خود نبوده و به شیوه های مختلف، در راستای اهداف شخصی و تداوم حضور در مجلس، به قوه مجریه فشار می آورند.
در حالیکه در دمکراسیهای واقعا موجود جهان، تنها انتخابات پارلمانی یا ریاست جمهوری نشانه وجود دمکراسی نیست بلکه در کنار آن؛ اصل پاسخگویی به مردم، مراجع قانونی، احزاب سیاسی واقعی و نهادهای مدنی از جمله شاخص های دیگر دمکراسی است. در این چهارچوب، البته تضمین قانونی گردش همیشگی نخبگان بدون وجود محدودیت در تعداد آنان و حضور تعدادی مشخص و اندک حزب تاثیر گذار در قدرت (در قالب اکثریت حاکم و اقلیت اپوزیسیون قانونی) نیز عامل تداوم این سبستم تلقی می شود. در حالی که این موارد در کشور ما با چالش مواجهه است و در عمل موجب شده است تا نمایندگان با تصمیمات شخصی در عرصه حضور داشته باشند تا اینکه منافع عمومی را دنبال نمایند.
@moloudiaziz


Forward from: شارنامه| صلاح الدین خدیو
🔴 فرماندار پشیمان و استاندار نوازشگر!

در بحبوحه اخبار داغ اقتصاد و سیاست، پیوستن دیرهنگام فرماندار سابق مهاباد با ادبیاتی غریب و نامتعارف به پویش پشیمانی از روحانی علیرغم اهمیت ناچیز آن در حالت کلی، آنقدر عجیب بود که توجه برانگیزد و جایی در میان اخبار بیابد.
نامه آقای فرماندار اما خیلی زود با واکنش استاندار سابق روبرو شد که ضمن برخوردی ملاطفت آمیز به مرئوس خود یادآوری کرده بود، دلیل اصلی دلخوریش از ولینعمتان سابق مسائل شخصی و عدم برخورداری از مزایای بازنشستگی وزارت کشور بدلیل تعهد استخدامی در دستگاهی دیگر است.
می دانیم که آذربایجان غربی یکی از مهمترین و راهبردی ترین استانهای کشور و مهاباد هم یکی از حساس ترین مناطق کردنشین ایران است. یکی از گلایه های همیشگی اصلاح طلبان و فعالان مدنی کشور و منطقه در دولت اول آقای روحانی این بود که در انتخاب مسئولان این مراکز حساس دقت لازم صورت نگرفته و بویژه نظر مردم که به روشنی در انتخابات بیشتر از هرجای کشور ندای تغییر سر داده بودند، گرفته نشده است.
این روزها یادداشتهای سال 74مرحوم هاشمی رفسنجانی را می خواندم. در شهریور آن سال رئیس جمهور یک هفته مهمان آذربایجان غربی بود و دست برقضا استاندار هم همان استاندار پیشگفته بود.
هاشمی هنگام نقل خاطراتش از درخواست عجیب! "فرماندار عجیب" یکی از شهرهای جنوب استان می گوید که در آزمون فوق لیسانس مردود شده و از وی می خواهد کمکش کند!
با این وصف بکارگیری مدیران نامناسب در سمتهای حساس بر اساس معیارهایی نه چندان دقیق که منجر به دور شدن استعدادهای لایق و شایسته می شود، نه تنها در این استان بلکه در سایر نقاط سنتی قدیمی است.
تحلیل خاطرات رئیس دولت سازندگی در این سفر یک هفته ای کمک می کند بخشی از علل وضعیت نابسامان استان و علل توسعه نیافتگی آن را دریابیم.
در این سفر هاشمی هر جا رفته یا کلنگ احداث سدی را زده و یا از منظره خروج آب از دریچه سدهای افتتاح شده به وجد و سرور درآمده است.
این درست اوج زمانی است که در سیاستهای توسعه وقعی به محیط زیست نهاده نمی شد و دریاچه ارومیه کشان کشان به سمت سرنوشت شوم خود می رفت.
در دو دولت هاشمی تغییرات نهایی و یا اولیه در تقسیمات کشوری و مناطق ایجاد و نیز زیرساختهای توسعه بعدی استانها و مناطق پی افکنده شد. بر اساس این خاطرات در حالیکه رئیس جمهور در مهاباد به افتتاح ساختمان یک مدرسه پرداخته، در مرکز و شمال استان چند کارخانه و بیمارستان و دانشگاه را با صرف هزینه های ارزی و ریالی قابل توجه افتتاح کرده است.
درست مانند خشکیدن دریاچه آثار این بخشی نگریها و کژرویها با قطبی شدن توسعه در استان و سقوط کلی شاخص های آن نمایان شده است.
دو سال قبل از این سفر، مردم استان کردستان و جنوب آذربایجان غربی در اعتراض به منطقه گرایی سیاستهای سازندگی و خاص گرایی مدیران آن و فضای بسته سیاسی ملازم آنها، در اقدامی عجیب به منظور اعلام نارضایتی تنها بخشهای کشور بودند که به توکلی رقیب انتخاباتی هاشمی رای دادند.
جالب اینجاست که مطابق خاطرات سال 72 هاشمی وی پیام نارضایتی در استان کردستان را گرفت و درصدد اصلاح و دلجویی برآمد ولی علیرغم شکست در آذربایجان غربی متوجه اهمیت آن نشد. روشن است در عصری که رسانه های چندانی وجود نداشت و شبکه های اجتماعی هم موجود نبودند، یک رئیس ستاد نشین نمی بایست کاملا به امانتداری مدیریت محلی اکتفا کند.
غرض از ذکر این وجیزه آن بود که یادآوری شود بدون توسعه سیاسی نهادمحور و قانونمند، بخت توفیق توسعه اقتصادی هم زیاد نخواهد بود.
در غیاب نهادهای سیاسی رشید و جاافتاده، پروسه انتخاب مدیران خرد و میانی حتما از مشکلات عدیده نهادی و کارکردی رنج میبرد. حتی اگر در راس هرم مدیران سالم و شایسته در راس کار باشند.
نامه فرماندار سابق مهاباد فارغ از محتوا و انگیزه های آن، مهمترین دلالت آن، عبارت معروف تکرار تاریخ بود: دولت اول روحانی در آذربایجان غربی تکرار کمیک دولت سازندگی در این استان بود و این نامه به بهترین وجه آن را بیان کرد.


@sharname1

20 last posts shown.

309

subscribers
Channel statistics