شعله تویی که نور منم،
زخمه منم، ساز تویی،
گرد این خانهی متروک منفور، مبهوت مچرخ،
که اگر نجاتی باشد،
دست یاریدهنده، عشق نبود و نیست؛
تمام آن روابط تمامشده منم،
اما این تویی، همهی عشاق تویی:
مفهوم عشق تویی.
گُمان
زخمه منم، ساز تویی،
گرد این خانهی متروک منفور، مبهوت مچرخ،
که اگر نجاتی باشد،
دست یاریدهنده، عشق نبود و نیست؛
تمام آن روابط تمامشده منم،
اما این تویی، همهی عشاق تویی:
مفهوم عشق تویی.
گُمان