مُژ


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


اتاقی از آن ِ من
https://telegram.me/dar2delbot?start=send_2ZgM52

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


#شبنم تو از معدود آدمایی هستی که وجودت هرچند کوچیک و کم بهم آرامش میده ، از راه دور ازت آرامش میگیرم. همیشه باش و بنویس خواهر زیبام❤💋


در۲دل:
#پیام_ناشناس
📩 پیغام جدید از *:

قربونت برم عزیزم. درکت میکنم من شرایط سخت رو تجربه کردم. شباش خیلی بده اما به قول خودت روز که بشه بهتر میشه انگار با طلوع خورشید باز امیدوار میشی به خودت سخت نگیر تو از پس همه چیز برمیای قشنگم. مراقب خودت باش❤️❤️❤️❤️
شبنم


با خودم میگم مژ اینکه همه چیز ایده آل باشه و تو در بهترین حالت زندگیت باشی و سعی کنی یه دختر سرزنده و شاد باشی واز فرصت هات به بهترین نحو احسن استفاده کنی کار خوبیه ولی هنر نیست ، اگه تونستی ازین وضع بیرون بیای هنر کردی ، بیا و مردونگی کن و اینبار هنر کن ، بیا و نشون بده شرایط سخت تورو پژمرده نکرده. اشکاتو پاک کن و خودتو ضعیف نشون نده.


نمیخوام از استرسم حرف بزنم ، راستش من با هیشکی راحت نیستم درین مورد حرف بزنم. فقط دارم از درون منفجر میشم و احساس متلاشی شدن بهم دست داده. میدونم صبح حالم بهتر میشه و تیکه های له شده خودم رو جمع میکنم و باز به زندگی ادامه میدم. باز میخندم باز درس میخونم باز زندگی میکنم. باز یه شب ِدیگه همه چیز روی سرم آوار میشه.


استرس هنوزم به تازکی شب قبل تو وجودمه و حتی بیشتر.


یه صدایی از پایین تخت میشنوم ، نازیه داره میگه کاش دانشگاه تموم نشه ، خدی مطمئنن میره تو فکر و منیر حرف ِنازی رو تایید میکنه. یه مکالمه ی سی ثانیه ای که هر هفته تو اتاق از زبون یکیشون تکرار میشه جز من.






-الان تصمیمت چیه؟
+نقاشی میکشم
-برو بکش
+نه پیشمون شدم میخوام یه فیلم ایرانی قدیمی ببینم
-برو ببین
+نمیدونم شایدم قرص خوردم و خوابیدم ، میخوام خیلی بخوابم به یه عالمه خواب احتیاج دارم.
-پس بخواب


به طرز احمقانه ای عصبی و ناراحت شدم یکدفعه ، مثلا یکدفعه نشستم فکر کردم و با یه حساب سرانگشتی به نشدن و نتونستن رسیدم و همه ی وجودم باز پر از استرس شد. گفتم مژ حالا اگه نشد چی؟ اگه اونطوری که میخواستی پیش نرفت چی؟ اونوقتی که نشد برنامت چیه و چیکار میکنی؟ بعد تصور کردم و تصورش بغض آزاردهنده ای شد که با هر خطی که میخوندم قلبم و گلوم همزمان بهم فشار میاوردن. اصلا دلم نمیخواد گریه کنم ، دلم نمیخواد به نشدن فکر کنم. ولی از خوش بینی هم میترسم چون وقتی با خوش بینی ِتمام افتادم زمین دردش بیشتر بوده. کلا استرس و ترس امشب افتاده به جونم و رهام نمیکنه.


بیخیال نوشتن شدم.


شاید اگه از استرسم بنویسم حالم بهتر شه امشب


نخواب.


ولی نمیدونم چرا یکدفعه یه استرسی اومد سراغم به نظرم زود بود برای این استرس خیلی زود بود نمیدونم شاید از عوارض ِپریوده.


استرس دارم ، ولی استرس امتحان نیست بعدا از استرسم مینویسم. فعلا برم بخونم :(


شبای امتحان دلم میخواد باهمتون مکالمه برقرار کنم ، دلم میخواد تمام ِموزیکای مورد علاقمو ببلعم ، دلم میخواد بی اهمیت ترین اتفاقات ِروزمرمو واستون بنویسم ، اصن بازم دارم چرت میگم من بیشتر دلم میخواست امیر بود و امشب خیلی معمولی کنار هم ، هر کدوم مشغول کارای مورد علاقه خودمون بودیم ولی کنار هم.


من و شیرینیِ محبوبم و نسکافه بدمزه و موکت زشت و کثیف خوابگاه


به نظرم من دارم براساس یکسری اصول اخلاقی که از قبل برای ما تعریف کردن میگم فلان اخلاقم بده. اصلا شاید این برای من خوبه با توجه به خصوصیاتی که من دارم خوب محسوب بشه و این قضیه از هر فردی به فرد دیگه نسبیه.


ولی تو رابطم با امیر اصلا اینجوری نیستم خوشبختانه و نتیجه ی خوبی گرفتم. نمیفهمم چرا جاهای دیگه نتیجه ی درستی نگرفتم و اینکه مدت ها این شیوه رو در پیش گرفتم حال بهتری دارم.


من هنوزم متوجه ام که صحبت کردن و رفع سوتفاهم بهترین کاریه که یه فرد میتونه انجام بده ولی تو تعاملم با آدما پر از تجربیات بدی ام که سعی کردم به طرف ناراحتیم رو بگم و هیچ وقت نتیجه ی درست رو نگرفتم.

20 last posts shown.

121

subscribers
Channel statistics