آبیِ‌لاجوَردی


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


گفتم بد نیست دلنوشته های خودمو در میون بزارم باهاتون :)
https://telegram.me/BChatBot?start=sc-778443-aaalun4
شنونده خوبی ام✨

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


این میتونست قشنگ ترین جمله ای باشه که این هفته شنیدم


Forward from: |✍دُچآر|
با غمت گاهی نباید ساخت، باید گریه کرد...


💙💙:💙💙


رفتارام دلیلی جز قرار دادن خودم به عنوان یه استثنا توی زندگیت نداشت
ولی مثل اینکه امیدام واهی بود
تو تنهاییو انتخاب کردی :)


هیچوقت یادم نمیره که به موهام دست زدیو گفتی "موهات خیلی قشنگه"
خیلیا اینو بهم گفته بودن ولی شنیدنش از دهن تو برام خیلی آبی بود
خیلی...


ای کاش نامرئی نمیشدم از نظرت
ای کاش محکم تر بغلت میکردم
ای کاش میتونستم کسی باشم که میخای
ای کاش صبر و تحملم بیشتر از اینا بود
ای کاش سرنوشتم با سرنوشتت پیوند میخورد
ای کاش زودتر دیده بودمت
و کاش ای کاشی وجود نداشت


Forward from: 𝑴𝒐𝒐𝒏 𝒕𝒆𝒂𝒓𝒔
فور کنید، یه پیام از دیلیتون که قشنگ بود رو فور میکنم و در جوابش براتون یک تا چند خط مینویسم
اگر بازم ایگنور شه دیگه چالش نمیزارم...


کاش میشد وقتی یکی ازم میپرسید چیشده خوبی؟
دستمو میزاشتم رو قلب طرف و حرفام رو بهش منتقل میکردم
بددون اینکه چیزی بگم بهش بفهمونم همچنان که تشنه حرف زدنم کلمه ای برای وصف حالم ندارم


Forward from: [پیرِ مِیْخانِه]
الان فقط این ترکیب حالمو خوب میکنه:
موزیک+بارون+قدم زدن زیر درخت چنار

و چاشنی بوی نم بارون...


ازینکه هنوز امیدوارم متنفرم


یه اهنگ خارجی هست که توش میگه
به تویی که مثل یه ستاره ای نگاه میکنم
از جایی که کل دنیا فراموشش کردن
و هیچ کاری نیست که بتونم انجام بدم
بجز دفن کردن عشقم برای تو

حس میکنم منم دقیقا جایی مثل یه سیاره دیگه زندگی میکنم که نه کسی حرفامو میشنوه
نه کسی منو میبینه
من تو خاطر هیچکس جایی ندارم...
من با هیچکس خاطره ای ندارم...


تا جایی که بشود رنج را تقسیم کرد،
رنجِ تو رنج من هم هست!
آلبر کامو
چقدر من...


داشتم کتابمو ورق میزدم که یهو دیدم ص ۱۱ دین و زندگیم پایین صفحه یه لیست نوشته بودم قبلا
لیست هدیه هایی که الان دارن خاک میخورن تو اتاقم و میخاستم فردای اونروز بهت بدمشون
مورد نهم برام خیلی آبی بود :
ایشالا کل دنیا...


هیچوقت هیچکس منتظر اون نبود
بودنش خالی از اهمیت
نبودنش خالی از اثر
این شد که موندنی نبود
یادت بخیر اینو گذاشتی استوریت
تو منو فراموش کردی

ولی من منتظرت میمونم عشقِ دیرینه من
بودنت پر از احساسای آبی
نبودنت مثل نبودن شاه تو صفحه ی شطرنج
این شد که عاشقت موندم...

یادت بخیر ای ۲۶ مهرماه :)


همین ۳ ماه پیش بود داشتیم باهم بازی قافیه میکردیم

باورکن با وجود اینهمه فاصله
همچنان این منه ترسو خراب چشای توعه

گرم صحبت بودیو نمیدونستی
یه دختر کنارت بی قرار توعه...

یه جمله تو یه جمله من
یادش بخیر...


داره از چشمام یه ماده کثیف و سیاه بیرون میاد
که دیگه هیچ شباهتی به اشک نداره
بیشتر شبیه رویاهامه که توی قلبم بو گرفتن و فاسد شدن


آبی یعنی یاد وقتی بیوفتم که برام اهنگ میخوندی قلبم تند تند میزدو دیوانه وار میپریدم هوا از شدت قشنگی صدات
آبی یعنی لباسایی که برات خریدمو نشد که بهت هدیشون بدم
آبی یعنی تلفیقی از عشق و غم
یعنی دوباره گوش دادن ویسایی که برام میفرستادی
یعنی مرور خاطرات یه ادم کور تو زمان بیناییش
یعنی تویی که شیرین ترین سیانوری
یعنی یعالمه عکس گرفته نشده با تو
آبی یعنی خوندن دوباره چتامون
آبی یعنی لباسی که اتوش کردم روز قرارمون بپوشم...
آبی یعنی کنسل کردن سفارشای دیجیکالا
آبی یعنی وایسادن زیر دوش آب داغ
آبی یعنی نرسیدن به هیچکدوم از چیزایی که دوسشون داشتم
آبی یعنی حسرت داشتن یدونه کتاب غیر زیست و شیمی
آبی یعنی نوشتن اسمت توی تک تک صفحات جزوم...
آبی یعنی تایپ کردن "سلام دلم برات تنگ شده" و پاک کردنش
آبی یعنی غرق شدن یه ماهی کوچیک توی یه اقیانوس بزرگ...
طوری که اقیانوس فراموش کرده یه ماهی کوچیک دچارش شده
آبی یعنی یعالمه میس کال روی گوشیت
یعنی نگاه کردن ماه پشت پنجره...


آره
دیگه از من هیچی نمونده
فقط یه ربات که باید تحمل کنه
همه چیو


گیتار پیانو ویولن کالیمبا هنگ درام مجسمه سازی سفالگری هرررنوع نقاشی(روی پارچه روی بوم روی کاغذ روی دیوار روی بدن روی شیشه) طراحی لباس خیاطی گلدوزی نویسندگی (رمان) چرتکه زبان انگلیسی ارایشگری کتابداری دوچرخه سواری بسکتبال شنا طراحی دکوراسیون و داشتن یه کتابخونه که به جای خیلی سبز و گاج و منتشران و نشر الگو توش پر از کتاباهای علمی تخیلی و ترسناک و هیولایی باشه
اینا استعدادا و علایق و رویاهامن
که به هیچکدومشون نرسیدم نمیتونم برسم و نمیتونم ادامشون بدم یا حتی براش تلاش کنم
حالا رشته‌م چیه؟
تجربی :)


تو میدونی شبیه چی هستی...
شبیه اون کتابی هستی که ۷ سال پیش توی کتابخونه دیدمش...
درباره هیولاها و خون اشام ها بودو مادرم اجازه خریدنشو بهم نداد...
برای اون کتاب ماه ها گریه کردم
بعد از اون محتوای کتابو تصور کردم
تصاویری که توی چند صدم ثانیه دیده بودمشونو یاداوری میکردم با خودم...
تو دقیقا شبیه همون کتابی هستی که من دیوونه خوندنش بودم
ولی نباید مال من میشد...
تو شبیه طراحی هامی... طوری که خانوادم بخاطر کشیدنشون منو طرد میکردن
و بخاطرشون باید چیزای کیوت و کاوایی میکشیدم
یه مدتی هست که دیگه چیزی نمیکشم...
و توی خیالاتم نقاشیامو تصور میکنم و پدر مادرمو خیلی مشتاق میبینم....
تو شبیه اون نقاشیایی بودی ک با نشون دادنشون...
همه دماغ کج میکردن برات
هیچکس از نقاشی خون الودو تیکه پاره شده ی جسد یه مرد خوشش نمیاد
و با اینکه کلی براش وقت گذاشته بودم
همه منو ب نکشیدن تشویق میکردن...
چپ چپ نگام میکردن
من از مغز و افکارم خسته شدم از بس که مورد قبول هیچکس نبود
حتی تویی که ب نظر از نقاشیام خوشت میومد...
عشقِ دردسر سازِ من
تو شبیه همه استعدادای من بودی که تک تکشونو توی خودم دفن کردم
چون نباید توی من بروز میدادن
چون مجبور بودم
همونطور که مجبور بودم قبول کنم تو مال من نیستی :)

20 last posts shown.

17

subscribers
Channel statistics