روزی ملانصرالدین وارد یک اسیاب گندم شد
دید اسیاب به گردن الاغ بسته شده الاغ میچرخید و اسیاب کار میکرد به گردن الاغ یک زنگوله آویزان بود
از اسیابان پرسید: برای چه به گردن الاغ زنگوله بسته اید؟
اسیابان گفت: برای اینکه ایستاد بدانم کار نمیکند...
ملا دوباره پرسید: خب اگر الاغ ایستاد وسرش را تکان داد چه؟
آسیابان گفت:
ملا خواهشا این پدرسوخته بازی هارو به الاغ یاد نده!
@nadidparid
دید اسیاب به گردن الاغ بسته شده الاغ میچرخید و اسیاب کار میکرد به گردن الاغ یک زنگوله آویزان بود
از اسیابان پرسید: برای چه به گردن الاغ زنگوله بسته اید؟
اسیابان گفت: برای اینکه ایستاد بدانم کار نمیکند...
ملا دوباره پرسید: خب اگر الاغ ایستاد وسرش را تکان داد چه؟
آسیابان گفت:
ملا خواهشا این پدرسوخته بازی هارو به الاغ یاد نده!
@nadidparid