دریچه ((نقد مسائل اجتماعی از منظر فرهنگی))


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


در این کانال مشکلات و مسائل اجتماعی ایران با نگاهی نقادانه و از منظر فرهنگی بررسی می‌شود.(علیرضا احمدپور خرّمی کارشناس ریاضی و علوم اجتماعی, کارشناس ارشد مطالعات فرهنگی و دانشجوی دکترای جامعه‌شناسی فرهنگی)
@ali51khorami ارتباط و نقد

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


♦️❃کژکارکرد فرهنگ انتظار❃♦️
انتظار واژه‌ایست که در فرهنگ ما جایگاه ویژه‌ای دارد. جدایِ از نقش کلیدی این واژه در ادبیات ما، حضور وسیع و عمیق آن در دین و مذهب ما قابل توجه است.
انتظار تا جایی‌که امید‌آفرین و انگیزه‌بخش باشد در راستای کارکرد اجتماعی خود عمل می‌کند.
اما گویا در جامعه‌ی ما، جنبه‌ی کژکارکردی انتظار به کارکرد مثبتش می‌چربد. اینکه انشاالله همه‌چیز درست خواهد شد، اینکه امام زمان خواهد آمد و اوست که حق را از ظالم خواهد ستاند، اینکه اگر این رییس‌جمهور برود و فلانی بیاید، اینکه اگر دموکراتها ببرند و دهها اما و اگر دیگر، گویا ازجامعه‌ی مذهبی و غیرمذهبیِ ایران سلب مسئولیت نموده است. ما نقش خود را فراموش کرده و تقدیرگرا شده‌ایم.
ما باید فراموش نکنیم که، کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من. باید یاد بگیریم که از حق خود همین امروز و با حداکثر توان دفاع کنیم. باید بیاموزیم که حق گرفتنیست نه دادنی. باید برای رفع نیازهای خود، دست بر زانوی خویش زنیم و به‌پاخیزیم. باید مسئولین را برای تمام کاستی‌ها در انجام وظایفشان، مواخذه کنیم.
باید تمام تلاش خود را انجام دهیم تا انتظار روزهای خوش را جامه‌ی عمل بپوشانیم.

علیرضا احمدپور خرّمی

@naghdefarhangi


🔆٭خرده‌فرهنگ جوگیری و حسرت فرصت٭🔆

🖌"آه اگر طارمی آن فرصت دقیقه‌ی ۹۶ بازی با پرتغال را از دست نمی‌داد!" این جمله‌ایست که این روزها ورد زبان‌هاست. بله واقعا هم اگر می‌شد چه می‌شد!!
اما هیچکس به این فکر نمی‌کند که فرصت واقعی ما در بازی با اسپانیا بود؛ بله در آن بازی هم فرصت‌های نابی از دست رفت. گر کمی دقیق‌تر در آن بازی عمل می‌کردیم، در بازی بعد بدون فشار روانی شاید راحت‌تر پیروز می‌شدیم. چرا همیشه در فرهنگ ما آخرین فرصت تنها فرصت است؟! که البته اغلب هم از دست می‌رود.

🖌اگر بازگشتی به تاریخ گذشته‌ی کشورمان داشته باشیم؛ همواره داغ از دست دادن فرصت‌های واقعی بر دلمان مانده است.
گویا تدبیر، پیش‌بینی و برنامه‌ریزی جایی در فرهنگ ما ندارد.
از وقایع خیلی دور در تاریخمان نمی‌گویم، چرا که مثنوی هفتاد من می‌شود. از حوادثی می‌گویم که در خاطره‌ی جمعی ما ایرانیان هنوز پر‌رنگ است.

یکی از این موارد جنگ تحمیلی بود. صدام با پشتیبانی دول غربی/عربی به ایران حمله کرد. ما طی دوسال خرمشهر را پس گرفتیم و در حالی که دشمن در موضع ضعف قرار داشت و حاضر به پرداخت خسارت و رجوع به قرارداد مرزی الجزایر شده بود، جوگیرانه با شعار "جنگ جنگ تا پیروزی" به جنگ ادامه دادیم.
با از دست دادن این فرصت‌ها جنگ باز هم ادامه پیدا کرد تا اینکه ایران با دادن هزاران کشته موفق به تسخیر فاو و قطع ارتباط دریایی عراق در سال ۶۴ شد. فرصتی بی‌نظیر برای اتمام جنگ، گرفتن تمام خسارات جنگ و به دست آوردن تمام آنچه یک کشور مورد تهاجم واقع شده، ممکن است در پی‌اش باشد. اما ما باز هم متاثر از فضای روانی و اجتماعی‌ِ خودساخته سه سال دیگر به جنگ ادامه دادیم. بیش از ۲۰۰ هزار شهید و مجروح دادیم، ۷۰۰ میلیارد دلار خسارت دیدیم، بیش از ۵۰۰ هزار مجروح و میلیون ها دلِ داغ دیده، که هرگز التیام نیافتند.
🖌در نهایت زمانی‌که مجدد در موضع ضعف قرار گرفتیم و دشمن دوباره وارد مرزهایمان می‌شد و وقتی تمام کارت‌های برند‌ه‌مان را سوزانده بودیم، بعد از هشت سال جنگ، صلح کردیم و حسرتِ از دست دادن تمام فرصت‌ها‌یمان را برای همیشه روی دلمان گذاشتیم.

🖌اما مورد دیگر مسئله‌ی هسته‌ای کشورمان و تحریم‌هاست. مسئله‌ای که نزدیکِ دو دهه است، تمام بخش‌های جامعه‌ی ما را درگیر خود کرده و سیاست و اقتصاد ما را درنوردیده و برای ما دیگر مسئله‌ای ایدئولوژیک و فرهنگیست.
اینکه آیا این برنامه برای ما توجیه اقتصادی دارد یا نه؟ اساسا باید باشد یا نباشد؟ به هزینه‌‌های اقتصادی/سیاسی/اجتماعی که کرده‌ایم می‌ارزید یانه؟ بماند.
آنچه مد نظر نگارنده ‌است، فرصت‌هایی است که در این پروسه از دست رفته است.

🖌ما در سال ۱۳۳۷ عضو آژانس شده‌ایم و ده سال بعد پیمان منع گسترش سلاح‌های اتمی را امضا کرده‌ایم و در بعد از انقلاب هم از این تعهدات خارج نشده‌ایم.
قریب به دو دهه پیش مشخص می‌شود ایران برخلاف تعهداتی که داده(کاش دست‌کم متعهد نمی‌شدیم، مثل اسرائیل ، هند یا پاکستان) فعالیت‌هایی داشته است و این آغاز جریانیست که ما اکنون هم همچنان درگیر آن هستیم.

🖌 موضع اولیه‌ی ایران منطقی و هوشمندانه بود. ایران با متوقف کردن موقت فعالیت‌هایش، جو سیاسی ایجاد شده علیه خود را که می‌توانست به جنگ منتهی شود،کنترل کرد. با تغییر دولت متاسفانه فرصت‌ها یکی پس از دیگری از دست رفت. زمانی‌که ما هنوز تحریم هسته‌ای نشده‌بودیم و در مذاکرات می‌توانستیم دست بالا را داشته باشیم باز هم دچار جو ‌زدگی شدیم، قطعنامه‌های شورای امنیت را علیه خودمان کاغذ پاره خواندیم و آنها هم آنقدر قطعنامه دادند تا قطعنامه‌دانشان (اصطلاح رییس‌جمهور قبل) پر شد.

🖌خیلی زود صادرات نفت به کمتر از چندصد هزار بشکه کاهش یافت، تورم به ۴۵ درصد افزایش و ارزش پول ملی به یک سوم کاهش یافت. در دولت بعد ما همانند زمان انتهای جنگ، زمانی پای میز مذاکره رفتیم که تقریبا دیگر کارتی برای رو کردن نداشتیم.
اما با تلاش فراوان امتیازات نیم‌بندی گرفتیم و البته امتیازاتی هم به ناچار دادیم.

🖌متاسفانه از بخت بد در این میان، دولتی در آمریکا سر کار آمد که همان امتیارات نیم‌بند را هم نتوانست ببیند و از برجام خارج شد. اما ترامپ قبل از انتخاب شدن هم بارها بر خروج از برجام تاکید کرده بود. آخرین فرصت بی‌بدیلی که ما در مواجه با ترامپ تاجر‌مسلک از دست دادیم، در همان زمان بعد از انتخاب شدن‌ِ او بود.( او از روحانی برای مذاکره دعوت کرد بود)
ما باز هم با شعار زدگی یک فرصت خوب مذاکره را، قبل از خروج آمریکا از برجام، از دست دادیم تا چند سال دیگر، زمانی که باز تمام برگ برنده‌های خود را سوزانده باشیم و با حسرتی تازه به میز مذاکره برگردیم.

علیرضا احمدپور خرّمی

@naghdefarhangi


آقای دکتر اسماعیلی:
حذف قهرمانه در فوتبال،لرز در بازار، تحرک در سیاست
🌹با حذف قهرمانانه تیم ملی فوتبال ، جامعه ایران با غم و اندوه اما مفتخرانه یوزهایش را دل و جان حمایت کردکه با دمیدن روح امید و اعتماد به نفس، نشاط و انرژی فوق العاده را به جامعه تزریق کردند که از پس هیچ تقویت کننده ای اقتصادی و سیاسی بر نمی امد.
🌹فوتبال به ما نشان داد که زندگی در چارچوب ارتباطات بین ملت ها و بودن در مدار زیست بین الملل و همراه استانداردهای جهانی حرکت کردن و از دانش و تجارب جهانی و سرمایه های انسانی و علمی وفنی استفاده کردن راه ماندن توام با افتخار و عزت و مصلحت جامعه ماست.
🌹فوتبال در جامعه کنونی ما نماد وحدت و همبستگی ملی ، نشانگر توانمندی ،دماسنج امید ، نوسان سنج نشاط و مشعل دار اشتیاق جمعی ماست..نگذاریم این سرمایه عظیم اجتماعی و اهرم پیش برنده از دست برود و یا از نور و آتش آن کاسته شود.
⭕️ همزمان با حذف قهرمانانه تیم ملی در بخش دیگر جامعه یعنی بازار از آغاز سال ۱۳۹۷ به دلیل تغییرات ارزی دچار لرز شدیدی است که ناشی از تب در نظام اقتصادی است و نشانگان بیماری های فراوانی است که نیازمند استفاده از الگوهای فوتبالی جهت برون رفت از شرایط تب‌آلود (تورم و رکود)است. به جاست الگوی فوتبال و والیبال در جامعه ایران توسط دانشمندان و مصلحین اجتماعی به صورت علمی مدل سازی شود تا در حل مسایل مزمن از آن استفاده به عمل آید.
🌹 اکنون چشم ها به مربع تصمیم ساز و تصمیم گیر حاکمیت و قوای سه گانه و رکن چهارم دموکراسی یعنی جهان رسانه و عرصه ارتباطات و نخبگان و کار آفرینان مدنی و اجتماعی و خیرین و نیکو کاران دوخته شده است که با تدبیر و درایت و آینده نگری از مرحله ابهام برون امده و با تقویت راه سلامت و شفافییت حفظ منافع ملی و ارتقا کارامدی را پیش گرفته و جامعه و اقتصاد را از گرداب درآورده تا تب در بازار را کنترل و نشاط جامعه را حفظ گردد. فرصت ها اندک است و به قول مرحوم قیصر امین پور "چقدر زود دیر می شود"
🌹فردای ما و آینده در حال وقوع جامعه در عرصه اقتصاد،سیاست و اجتماع و بازار در گرو شناخت دقیق مسایل و اتخاذ راه حل های نو‌آورانه پیشنهاد شده توسط نخبگان و به صحنه آوردن اشتیاق جمعی مردم و مهمتر از همه سازماندهی و مدیریت توانمندتر توسط دولت و سازمانهای مدنی و اجتماعی و خصوصی و خیریه است. ما همچنان با یوزها می مانیم.

دکتر رضا اسماعیلی


خوشبختانه اقدامات نسبتا مناسبِ به موقعی صورت پذیرفت. امیدوارم برای پیشگیری از اعتراضاتِ بعد از اعلام نتایج کنکور کافی باشد. 👇👇👇

موافقت نمایندگان با کلیات طرح اصلاح سهمیه ایثاگران در کنکور  

نمایندگان مردم در خانه ملت با کلیات طرح اصلاح سهمیه ایثاگران در کنکور و افزایش حد نصاب علمی این قشر موافقت کرد.نمایندگان در نشست علنی امروز (سه شنبه، 29 خرداد) مجلس شورای اسلامی با کلیات طرح یک فوریتی اصلاح بند الف ماده 90 قانون برنامه پنجساله ششم توسعه درباره اصلاح سهمیه جانبازان و ایثارگران در کنکو سراسری  با 151 رأی موافق، 52 رأی مخالف و 10 رأی ممتنع از مجموع 222 نماینده حاضر در جلسه موافقت کردند.سید حمایت میرزاده  سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات در توضیح طرح مذکور گفت: در مورد حد نصاب علمی برای خانواده ایثارگران از 70 به 80 درصد افزایش یابد.سخنگوی کمیسیون آموزش و تحقیقات مجلس یادآور شد: در واقع قرار نیست تغییر فاحشی در خصوص سهمیه جانبازان در آزمون های سراسری اتفاق بیفتد، در واقع بنا به اعتراضاتی که پیرامون حد نصاب علمی برای خانواده ایثارگران بوده و رفع تبعیض بین جانبازان این طرح تهیه شده است.گفتنی است ابراهیم خدایی رئیس سازمان سنجش نیز در موافقت با کلیات طرح مذکور یادآور شد: طی 3 سال گذشته قانون ایثارگران سه مرتبه اصلاح شده و طی مراتبی سهمیه ایثارگران و حد نصاب علمی برای این قشر تغییراتی داشته است.وی افزود: هم اکنون 16 درصد از ورودی دوره‌های روزانه دانشگاه ها را ایثارگران به خود اختصاص داده و آنچه اتفاق افتاده اختلاف بسیار بین رتبه های علمی و این رتبه ها است که تعادل علمی در دانشگاه های برتر را به هم ریخته است از این رو با افزایش حد نصاب علمی به خصوص در رشته های تخصصی پزشکی و مهندسی از ورود افراد با سطح علمی پایین به این تخصص ها جلوگیری خواهد شد.رئیس سازمان سنجش آموزش کشور تصریح کرد: دولت با جزئیات این طرح و افزایش سهمیه ها موافق نیست اما با تبصره طرح مذکور به جهت اصلاح ورود داوطلبان و افزایش ورود داوطلبان با سطح علمی بالاتر به دانشگاه موافق است./


نظر یکی از خوانندگان محترم کانال راجع به پست " میراث پدری"👇👇

با سلام و سپاس از آفرینش محتواهای روشنگر.... در باره پست"میراث پدری" در باب سهمیه ها و ... بند اول پست که راجع بود به امتیازات به ایثار گران... از جمله بیمه و مسایل خدماتی و ..باید به آگاهی برساند اطلاعات شما در این مورد گویا کامل نیست با رجوع به جامعه هدف از طریق بنیاد امور ایثار گران در هر شهرستان و دیدن مصایب و مشکلات خانواده ها و خود ایثار گران متوجه فاجعه خواهید شد. فاجعه. دقیقا فاجعه. در باب امتیازات دانشگاه و.... هم باید التفات بفرمایید کسی که در کوران جنگ پدرش را از دست داده یا برادرش را زندگی او کلا از مسیر عادی ای که دیگران ِ در آرامش برای خود ساخته اند خارج شده است. فرزند یا برادر و خواهر هر شهیدی کلا دنیایشان تحث تأثیر تألمات روحی و روانی و اجتماعی هر حادثه شهادت یا جانباز20-30- 40-50درصد و بالاتر جانبازی ، بهم ریخته است.... نباید در برابر آنها که روزی به هردلیل ولی بخاطر کشور و بخاطر امروز ما دیروزشان را از دست داده اند تنگ نظر باشیم. برای عرصه علم نگرانیم؟! شما یک آدم درست و حسابی بنمایانید که واقعا درس خوانده و با لیاقت علمی به دانشگاه و مدارج رسیده و توانسته گرهی از کار جامعه بگشاید!! -به جز رشته پزشکی که رشته ای است در جامعه ما صرفا عملی و فاقد بعد نظری-- ما کلا معیار و روش و نگرش علمی نداریم در این جامعه فلک زده. که اگر داشتیم این وضع دانشگاه های ما و حوزه های مدعی ما نبود شاخص قوی اش فقر و فقد شدید نظری در میان ما است. درثانی آنها جرم که نکرده اند که خانواده ایثار گر شده اند. اگرهم ضعفی دارند که اغلب ندارند هم، می باید با خوشرویی ضعف های علمی آنها را بر طرف کنیم و فرصت برابر در تحصیل برای آنها ایجاد کنیم. شما حاضر هستید در برابر پول، از درس و تحصیل دست بکشید؟! آنها هم درس را دوست دارند و حوادث جامعه این فرصت را از آنها گرفته، حالا چکار کنیم؟! بی مزد و منت رهایشان کنیم؟! روشنگرانی مانند جنابعالی می باید روشن اندیشانه مسایل را ببینند و بنمایانند. از عوام توقعی نیست ولی روشنگری درست تر و جامع تر بقدر میسور وظیفه دانایان هر جامعه است....




دکتر محمد امین قانعی راد
صلح و جام جهانی فوتبال 2018
دانشکده تربیت بدنی دانشگاه تهران
گروه صلح انجمن جامعه شناسي ايران
31اردیبهشت ماه 97👇👇


لحظاتی قبل با خبر شدیم. دکتر محمد امین قانعی راد رییس سابق انجمن جامعه شناسی ایران و عضو هیات علمی و استاد جامعه‌شناسی مرکز تحقیقات سیاست علمی کشور، به علت سرطان در ۶۳ سالگی درگذشت.
●●●●●
‏دکتر سیدمحمد امین قانعی راد، جامعه شناسی بود که در حوزه عمومی بسیار فعال بود، مصاحبه می کرد، سخنرانی می کرد و صاحب نظر بود، به معنای واقعی کلمه.
‏درگذشت دکتر قانعی‌راد پر از دریغ و افسوس است برای خانواده‌ی محترمش و جامعه‌شناسی ایران. روحش شاد و تسلیت به همه‌ی آنهایی که از نوشته‌هایش و کلاسش حظ برده‌اند


🔆 "خودکفایی+∨-" 🔆

🔸 "خودکفایی" واژه‌ای نه‌چندان دیر‌پا، اما پرکاربرد در فرهنگ لغت ما ایرانیان، است. در طی چند دهه‌ی اخیر، رسانه‌ها و مقامات کشوری با سروصدای فراوان، از خودکفایی دم زده‌اند و از خودکفایی در تولید فلان محصول، به خود بالیده‌اند.
در طول این سالیان به گونه‌ای واژه‌ی "خودکفایی" در شیپورها دمیده شده که جز بار مثبت، برداشت دیگری از آن استخراج نمی‌شود. اما آیا واقع امر اینگونه است؟ آیا در عصر کنونی "خودکفایی" امکان‌پذیر است؟ آیا تلاش برای خودکفایی عقلانیست؟ اینها پرسش‌هایی است که کمتر به آن اندیشیده می‌شود.
جامعه‌ی بشری از دوره‌ی خودکفایی(غارنشینی) در طی هزاران سال و با تلاش فراوان از زندگی قبیله‌ای به روستایی(تقسیم کار اجتماعی) و سپس شهری و عصر تمدن پا نهاده است.
انسانها طی این دوره‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که هرچه تخصصی‌تر کار کنند؛ چه در زندگی شخصی و چه در عرصه‌ی اجتماعی و بین‌المللی، زندگی راحت‌تری خواهند داشت و این به نفع همه است.
🔸اگر امروز لوله‌کشی آب منازل، گاز، آب کشاورزی، نفت، گاز بین‌شهری و... نیاز به تخصص‌های جداگانه دارد؛ در عرصه‌ی بین‌المللی نیز کارها بر همین منوال است.
به‌طور مثال فقط چند کشور هواپیما یا قطعات رایانه‌ای یا خودرو یا نفت یا محصولات کشاورزی تولید می‌کنند و سپس محصولات تولیدی را با هم مبادله می‌کنند.

مگر ژاپن یا آلمان نمی‌توانند هواپیمای بزرگ مسافربری بسازند؟ البته که با صرف میلیاردها دلار می‌توانند چنین کاری را انجام دهند. اما برای آنها تولید هواپیما مزیت اقتصادی کشورشان نیست و بنابراین کار غیر‌عقلانی نمی‌کنند.
هر کشوری باید مزیت‌های اقتصادی کشور خود را پیدا کند و با سرمایه‌گذاری روی آنها ضمن تامین نیاز جهانی به محصولات خود، نیازهای خود را که در آنها مزیتی برای تولید نداشته، خریداری کند.
امروزه کشورها اغلب چند‌ محصول مشخص را تولید و در بازار جهانی مبادله می‌کنند. آلمان به ساخت خودرو، سوییس ساعت، آمریکا و فرانسه هواپیما، روسیه تجهیزات نظامی، پاکستان و هند محصولات کشاورزی، کشورهای حاشیه‌خلیج فارس تولید نفت و ...شهره‌اند.
ایران نیز از مزیت‌هایی مثل نفت، محصولات کشاورزی مانند زعفران/انجیر/پسته/انار، خاویار، خودروسازی، خدمات فنی و مهندسی، خدمات پزشکی، توریست و چند مورد دیگر بهره می‌برد.
اگر تمرکز حکومت و مردم بر روی این موارد بوده و برای سرمایه‌گذاری در این زمینه‌ها، تلاش کنند؛ می‌توانند موفق باشند.
🔸اینکه هر روز در تلویزیون تبلیغ شود که ما موفق به تولید فلان محصول و خودکفایی در فلان مورد شده‌ایم، جز هدر دادن سرمایه‌های کشور، چیز دیگری نیست. سرمایه‌گذاری روی محصولاتی که نیاز ما به آنها گاهی کمتر از تعداد انگشتان یک دست است و یا اصولا صرفه‌ی اقتصادی ندارند، کاری بس احمقانه و غیر‌عقلانیست که متاسفانه با تبلیغات فراوان در کشور ما بسیار اتفاق می‌افتد.
عقلانی است اگر حکومت و مردم به جای گرفتار شدن در شعارزدگی و توهم خودکفایی در همه زمینه ها، بر روی استعدادها و منابع در زمینه های مناسب موجود در کشور تمرکز کنند و با تقویت برند ایرانی در آن زمینه ها موجب توسعه اقتصادی و اشتغالزایی شوند.

🔸در کشور ما متاسفانه دو واژه‌ی "پیشرفت" و "توسعه" به اشتباه یکسان انگاشته می‌شوند. پیشرفت در ساخت و تولید چند محصول، هرگز به مفهوم توسعه‌ی کشور نیست.
در زمانه‌ی کنونی، خودکفایی در همه‌ی زمینه‌ها امکان‌پذیر، به صرفه و عقلانی نبوده و معنایی جز بازگشت به عقب و دوره‌ی غار‌نشینی ندارد.
بهتر است سرمایه‌های کشور را به درستی در مزیت‌های اقتصادی کشور، هزینه نموده و مسائل سیاسی را با روشهای سیاسی حل کنیم.
٭ تا زمانیکه سایه‌ی سیاست بر سر فرهنگ، اقتصاد و اجتماع کشور ما سنگینی می‌کند، امید رهایی از این وضعیت، امری عبث است. رفتار عاقلانه آن است که در عرصه‌ی سیاست بین‌المللی، زبان مشترک سیاسی را بیاموزیم تا اینکه شعار دروغین و ناممکن خودکفایی اقتصادی را در داخل سر دهیم.٭
🔸ضرب المثلی محلی داریم که جان کلام است : همه‌چی بکار هیچی برندار

علیرضا احمدپور خرّمی

@naghdefarhangi


🔹میراث پدری🔹

در تمام کشورهای جهان کهنه سربازان از احترام ویژه‌ای برخوردار هستند. آنها و در بعضی کشورها نزدیکان آنها، از امکانات و امتیازات ویژه‌ای هم برخوردارند. از آن جمله، بیمه‌ی مناسب، حقوق مناسب، حق ویژه در استفاده از مراکز رفاهی/تفریحی و بسیاری از امتیازات دیگر.
در واقع این تبعیض‌های روا توجیه یا دلایل مناسبی نیز دارند؛ اینکه آنها در دوره‌ای بیش از دیگران از جان و مال و آسایش خود و اطرافیان صرف‌نظر کرده‌اند و یا اینکه باید برای آیندگان ایجاد انگیزه کرد که در شرایط سخت مشابه، به میدان بیایند و ...
اما آنچه در کشور ما اتفاق می‌افتد تفاوت‌های چندی با دیگر کشورها دارد و ایراداتی به آن وارد است.
۱. متاسفانه در کشور ما دادن این امتیازات ویژه علاوه بر بیمه،حقوق ماهیانه، استخدام در ادارات و خدمات رفاهی/ تفریحی، وارد بخش علمی و دانشگاهی نیز شده است. عرصه علم استثنائاً، نمی‌تواند مورد بذل و بخشش قرار گیرد. متاسفانه در سالیان اخیر پیکر کشور ما چوب افرادی را خورده است که توانایی علمی و حرفه‌ای لازم در مشاغل خود را ندارند.
۲. دومین وجه تمایز در کشور ما موروثی کردن این تبعیض‌هاست که دیگر آن را از روا بودن خارج می‌کند. به‌عنوان مثال اگر شخصی در سال‌های جنگ
، شش ماه جبهه رفته است، فرزند او بعد سی سال دارای سهمیه‌ی خاص می‌شود؛ آن هم نه در امور اقتصادی و شغلی، بلکه در رشته‌های دانشگاهی. موارد مشابه بسیار زیاد است.
۳. در همه‌ی کشورها این امتیازها به رزمندگان و نزدیکان آنها که از جنگ آسیب دیده‌اند واگذار می‌شود. اما در کشور ما متاسفانه کسانی از این سهمیه‌های ویژه استفاده می‌برند که کوچکترین آسیبی از جنگ ندیده‌اند. فرزند یک جانباز مثلا بیست‌و‌پنج درصد، یا برادر شهیدی که بیست سال بعد از جنگ به دنیا آمده با کدامین دلیل منطقی باید صاحب امتیاز ویژه شود.
زیاده روی در واگذاری این امتیازات موجب نارضایتی عمومی و ایجاد جامعه‌ای طبقاتی شده است. طبقه‌ی نوظهوری در کشور به‌وجود آمده که سهم بقیه را به سود خود مصادره می‌کند. امتیازات اجتماعی مانند ارث پدری هستند که ورثه‌ای حق آن را ندارد که خود را مستحق‌تر بداند.

آنهایی که مدعی حرکت در مسیر امام علی هستند نباید فراموش کنند که درگیری ایشان با برخی صحابه بر سر سهم‌خواهی ایشان به سبب مبارزه‌های سابق‌شان بود. چنان‌که آن حضرت آنان را از نور شمعی از بیت‌المال نیز محروم نمودند.
متاسفانه حاکمیت با بذل و بخشش بیت‌المال، سهم‌خواهی را رایج و آن را تبدیل به ارزش نموده است و علاوه بر حیطه‌ی اقتصاد و سیاست، عرصه‌ی علم را نیز مورد هجمه قرار داده است. آسیب‌ها در بخش علمی غیر قابل جبران بوده و علاوه بر بروز مشکلات در چرخه‌ی مدیریتی کشور و از بین رفتن ارزش علم و عالم، یکی از عوامل ناامیدی در افراد لایق، دانشمند و بااستعداد بوده و موجب فرار مغز‌هاست.

علیرضا احمدپور خرّمی

@naghdefarhangi


کنکور امسال آبستن اعترضات گسترده است. لطفا به فکر علاج واقعه، قبل از وقوع باشید.


🖌ابتذال علم و عالم

در فرهنگ ملی/مذهبی ما همواره بر ارزش علم تاکید شده و عالمان در تاریخ کشور ما، مورد احترام عموم بوده‌اند(حتی عالمان و ادیبان دگراندیش هم، دست‌کم مورد تایید خواص قرار گرفته اند).
اما در چند دهه‌ی اخیر، با گسترش سرطانی مراکز آموزش عالی، اعم از دولتی، نوبت دوم، آزاد، پیام نور، علمی‌کاربردی، غیرانتفاعی و ... دانشگاهها مثل قارچ در گوشه و کنار این سرزمین پهناور، حتی در ده‌کوره‌ها روییدند و در ظاهر موجب توسعه آموزش عالی و افزایش بی‌سابقه‌ی شمار دانشجویان شدند. اگر زمانی داشتن مدرک دانشگاهی و حتی دیپلم سبب افتخار بود اکنون دیگر داشتن دکترا هم امتیازی به حساب نمی‌آید.
تعداد دانشگاهها در ایران 2640، چین 2481، هند 1620و مثلا در آلمان پیشرفته با جمعیتی به اندازه‌ی ایران 412 واحد است.
در ایران نسبت جمعیت دانشجو به جمعیت کل کشور در مقایسه با ژاپن، هشت برابر است.
موارد فوق نشان می‌دهد که افزایش شمار دانشجو و دانشگاه الزاما موجب توسعه و پیشرفت نمی‌شود. پس چرا مسولین کشور ما سالانه پنج هزار میلیارد تومان صرف چنین امری می‌کنند و نتایج این امر چه بوده است؟

🔸دلایل به‌وجود آمدن چنین پدیده‌ای و گسترش آن را می توان در بندهای زیر خلاصه کرد:
۱. عدم توانایی در ایجاد شغل و استفاده از دانشگاه‌ها به عنوان مسکّن مقطعی. در واقع پاک کردن صورت مسئله به‌جای حل آن
۲. تبدیل کردن بسیاری از مراکز آموزش عالی به نوعی بنگاه اقتصادی برای کسب درآمد
۳. استفاده‌ی ابزاری از دانشگاه‌ها و دانشجویان در کشمکش‌های سیاسی و جناحی
۴. سرکیسه کردن داوطلبان ورود به دانشگاه‌ها، در مراکز متعدد آماده‌سازی دانش‌آموزان در کلاسهای کنکور و نشریات مربوط.
۵. عدم پیش‌بینی عواقب زیان‌بار این پدیده

اما نتایج حاصل از این بی‌تدبیری
۱. بوجود آمدن خیل عظیم بیکاران تحصیل کرده که کارهای یدی را بلد نیستند و یا دیگر حاضر به تن دادن به آن نیستند.
۲. افزایش اعتراضات اجتماعی توسط افراد تحصیل کرده‌ای که به طور نسبی آگاهی‌های بیشتری یافته‌اند.
۳. تولید نیروهای تحصیل کرده در سطوح بالا که افزون از نیاز کشور بوده و با وجود عدم جذب آنها، زمینه برای فرارشان از کشور فراهم شده و خواهد شد.
۴. گسترش ناامیدی و یاس در بین بخش وسیعی از جوانان.
۵. هدر رفتن بخش عظیمی از سرمایه های اقتصادی و انسانی کشور.
۶. قربانی کردن کیفیت برای افزایش کمیت
۷. بلا‌استفاده ماندن بخش عظیمی از امکانات این دانشگاه‌ها با گذرِ پیکِ جمعیتی
٨. اما به نظر نگارنده مهمترین نتیجه‌ی این جهت‌دهی اشتباه، از بین بردن ارزش علم و بی‌ارزش شدن جایگاه عالم است. این صدمه تاثیراتی درازمدت و بسیار مخرب و غیر قابل جبران بر جامعه‌ی ما داشته و خواهد داشت.

علیرضا احمدپور خرّمی

@naghdefarhangi


#شکست_روحانی_شکست_روحانیت

دولت این روزها، روزگار خوشی ندارد. مشکلات پیچیده‌ی اقتصادی، بدهکاری به بانک‌ها و سازمان‌های داخلی، بیکاری، تحریم‌های موجود بین‌المللی، فشارهای سیاسی ترامپ و تهدید به پاره کردن برجام و...
اما از همه بدتر موج ناامیدی‌است که در حال غرق کردن جامعه است. اگر نگوییم بخشی از این ناامیدی به سبب تبلیغات و دامن زدن رقباست، دست‌کم می‌توان گفت بعضی از آنها از شکست دولت خوشحالند.
به آنهایی که خود را مدافع انقلاب می‌دانند و از باخت روحانی خوشحالند باید یادآور شد که برگشتن از روحانی اینبار دیگر به معنای روی‌ آوردن به شما نیست. بسیاری از مردم به دلیل آن‌که از چون شمایی ناامید شده بودند از روحانی حمایت کردند و ناامیدی از روحانی شاید در نهایت به ناامیدی از روحانیت بیانجامد.
باخت روحانی برنده ندارد. شکست او شکست همه است. امیدواریم او موفق شود وگرنه قهر مردم با صندوق کمترین عکس‌العمل آنها در 1400 خواهد بود.

علیرضا احمدپور خرّمی

@naghdefarhangi


#روحانیون_مدرن

🔹روحانیون اغلب به عنوان قشر سنتی در جامعه‌ی ما شناخته می‌شوند. آنها در بسیاری از موارد در برابر پدیده‌های مدرن مقاومت کرده و سپس با گذر زمان به آن تن داده‌اند. نهاد روحانیت با پشتوانه‌ی ایدئولوژیکی، بازیگرِ نقشِ محکم‌ترین سد سنت در برابر مدرنیته، طی دو قرن اخیرِ تاریخ کشور ما بوده‌ است. از مخالفت با مالیات تا حق رای زنان، تلگراف تا تلگرام، ماهواره تا موسیقی و...
اما هر بار بالاخره کوتاه آمده‌اند و به مرور خود از استفاده کنندگان آن مورد و یا مدافعان آن پدیده تبدیل شده‌اند.

🔹اما این اواخر نهاد مذبور به صورت ماهوی و تخلیه از درون، تن به مدرنیزاسیون داده است.
به‌طور مثال، برخلاف سابق، پذیرفتن داوطلبین طلبگی به‌وسیله‌ی آزمون، اِعمال شرط سنی برای متقاضیان ورود به حوزه، ارائه‌ی دروس به‌صورت واحدی، برگزاری آزمون با مراقب و شرط کسب نمره و همچنین معادل‌سازی مدارک حوزه با دانشگاه، عملا این نهاد سنتی را در قالبی مدرن بازآفرینی می‌کند. حوزه آرام آرام تبدیل به یک دانشگاه مذهبی می‌شود که شکل اداره‌ی آن غربی و مدرن است. تغییر قالب به نظر نگارنده به مرور تغییر محتوا را نیز در پی خواهد داشت.

🔹اما حوزه از جنبه‌ی دیگری نیز در حال استحاله از درون است و آن جنبه‌ی اقتصادی‌است. حوزه سابقا هزینه‌های خود را از طریق وجوهات شرعی تامین می‌کرد اما امروزه این نهاد از جمله‌ی مهمترین مواجب بگیران دولت است. این وابستگی به‌طور ذاتی روحانیت را از آنچه بوده دور کرده و دورتر نیز خواهد کرد.(مراجعه شود به مطلبی با عنوان "روحانیت حکومتی" در همین کانال)

🔹اما تغییر ریشه‌ایِ دیگر نهاد روحانیت در غلبه‌ی ایدئولوژی نظام سرمایه‌داری بر آن است. جدیدا برگزاری نماز جماعت در ادارات و مدارس حالتی اجباری پیدا کرده است. امام جماعتی را می‌شناسم که نماز ظهر و عصر را در چندین اداره برگزار می‌کند و از هر کدام مبلغی دریافت می‌کند. بسیاری نیز به صورت دائم استخدام ادارات شده‌اند. تلاش برای استخدام و دریافت حقوق‌ ماهیانه به صورت رسمی در اولویت کاری بسیاریست و این جدای از آنهایی‌است که رسما وارد دنیای تجارت حتی در سطح بین‌المللی شده‌اند و لباس روحانیت را گذرنامه‌ی عبور از هر دروازه‌ای قرار داده‌اند. بعضی نیز با شرکت در مراسم‌های مذهبی درآمد خوبی دارند. یک روحانی سال ۱۳٨۰ برای دهه‌ی محرم بیش از یک میلیون و برای هر سخنرانی در اماکن دیگر یکصد هزار تومان، در شهر کوچک ما دریافت کرد. در آن سال حقوق ماهیانه‌ی من کمتر از یکصدوپنجاه‌هزار تومان بود.

🔹اما مورد بعدی شکل حضور و میزان حضور روحانیون در بطن اجتماع‌است. در محله‌ی ما هفت مسجد وجود دارد که به‌جز یکی، بقیه تنها در دهه‌ی محرم و ماه رمضان دارای روحانی هستند و در مابقی روزهای سال یا نماز جماعتی در آنها برگزار نمی‌شود و یا به امامت فردی غیر معمم، مردم نماز می‌گزارند. معمولا در ماه‌های محرم و رمضان مقرری مشخصی از سوی سازمان تبلیغات و هیات امنای مسجد پرداخت می‌شود و در مابقی سال حضور در این مساجد صرفه‌ی اقتصادی ندارد. این علی‌رغم وجود و فعالیتِ دو حوزه‌ی علمیه‌ی برادران و خواهران در شهر ماست.

🔹به واسطه‌ی اغلب دلایل فوق و شماری دلایل متقن دیگر می‌توان استنتاج کرد که اقتصاد دین بر خود دین در حال غلبه است. این بدان معناست که نهاد روحانیت در مسیر مدرنیزاسیون کم‌کم مغلوب تفکر سرمایه‌داری نیز شده و به صورت ماهوی در حال استحاله است.

علیرضا احمدپور خرّمی
@naghdefarhangi


🔶جک‌سازی و اثرات متنوع آن بر جامعه‌ی ما🔶

در ادبیات ما بذله‌گویی و استفاده از کنایه و طنز قدمتی به درازای تاریخمان دارد. استفاده از عباراتی که معنایی عمیق و گاهی تلخ و گزنده را در قالبی دلچسب ارائه می‌دهند. در اغلب نوشته‌های بزرگان ما طنزی ملایم جاری‌است.
اما به‌جز ادیبان بزرگی نظیر عبید زاکانی‌, نسیم شمال و در دوره‌ی ما کیومرث صابری و ... عامه‌ی مردم نیز به‌صورت روزمره در حال استفاده و تولید این متون طنز، بذله، لطیفه،جک و ... هستند.
در دربار سلاطین نیز تلخک جایگاه تعریف‌شده و ثابتی داشت که در ظاهر برای خنداندن‌ِ پادشاه و اطرافیانش، اما در واقع جزء معدود کانال‌های ارتباطی مردم و سلطان بود.
اما در زمانه‌ی ما با گسترش شبکه‌های اجتماعی، ابزار لازم برای مشارکت همگان در تولید و پخشِ متون طنز، جک و لطیفه فراهم شده است. این موضوع فی‌نفسه امر خوشایندی‌است. اینکه مردمِ بدون میکروفن، این فرصت را یافته‌اند که حرف‌های دلشان را ولو در قالب یک جک، فریاد بزنند؛ بسیار مایه‌ی مسرت است. گاهی خنجری که از غلاف ظنز خارج می‌شود؛ بسیار برنده‌تر از دهها سخنرانی‌است.
اما متاسفانه گاهی افراط در این زمینه مرزهای اخلاقی را نیز درنوردیده و پا در مسیری بیراهه می‌گذارد. تلخی این امر در موضوعات مختلف به کاممان نشسته است؛ به طور مثال، سوژه قرار دادن نوجوانانی که توسط ماموران فرودگاه سعودی مورد تجاوز قرار گرفتند و یا جک‌هایی که احساسات قومیت خاصی را جریحه‌دار می‌کنند؛ از این دسته‌اند. (هرچند این امر گاهی معنا‌دار بوده و قومیت‌هایی را هدف قرار می‌دهد که در حلقه‌ی مناسبات قدرت فعالند؛ مثلا در مورد کردها یا بلوچ‌ها، جک قومیتی ساخته نمی‌شود؛ چون همیشه در حاشیه بوده‌اند نه متن ).

از مطالب طنز و فکاهی غیراخلاقی و گاهی آسیب‌زننده به انسجام ملی که بگذریم؛ این سوال مطرح است که آیا تمام نتایجِ تولید و استفاده‌ی این حجم از متونِ طنز، جک، لطیفه و ...آن هم برای هر موضوعی، مفید است یا مضراتی هم دارد؟

آنچه از واقعیت این امر در جامعه‌ی ما می‌توان مشاهده کرد؛ آن است که فروکاستن هر موضوع جدی به چند جک و لطیفه، عکس‌العمل عامه‌ی مردم را به حداقلها کاهش می‌دهد. این موضوع در واقع به کام حاکمان است تا مردم. این امر باعث مزمن شدن دردهای جامعه و گاهی بحرانی شدن امور و به مرز انفجار رسیدن و نه مداوای مرض‌های اجتماعی می‌شود. گاهی لازم است مردم به خیابان بیایند و خواسته‌هایشان را فریاد بزنند تا اینکه در کنج خانه با لبخند تلخی در قالب خواندن جکی، از کنار مسائلشان بگذرند.
کاش به‌جای ساختن اینهمه جک و طنز گاهی در فضای مجازی برای خواسته‌های به‌حقمان کمپین راه می‌انداختیم و گاهی با فراخوان عمومِ دردمندان به حضور واقعی و تا حد امکان با استفاده از همین قوانین ناقص موجود، احقاق حق می‌کردیم.
دوصد گفته چون نیم کردار نیست

علیرضا احمدپور خرّمی
@naghdefarhangi


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
موسیو وردو
چارلی چاپلین
@naghdefarhangi




🔴"گاوباز آماتور با لباس قرمز و دستان خالی"

شخصی را در نظر بگیرید که اطلاعی از گاوبازی ندارد؛ اما با ادعای فراوان لباس قرمزی بر تن می‌کند و با دستانی خالی وارد میدان گاوبازی می‌شود و اینکه چه بر سر او خواهد آمد حکایتیست که؛ "تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل"
ما با آمال و ادعاهایی به غایت بزرگ
انقلاب کردیم. شعارهایی که بعد از چهل سال همچنان بوی انقلاب می‌دهند(لااقل در رسانه‌های نظام). مثل اینکه, ما پرچم اسلام را بر فراز کاخ سفید به اهتزاز در می‌آوریم, راه قدس از کربلا می‌گذرد, جنگ جنگ تا پیروزی‌, نه شرقی نه غربی, گرفتن انتقام کوخ‌نشینان از کاخ‌نشینان, مرگ بر این و مرگ بر آن و صدها مورد دیگر.
اینکه این شعارها و آن آمال ذاتا درستند یا نادرست؛ موضوع این مقال نیست( که خود مثنویی هفتاد من است). آنچه هدف نگارنده است میزان دانایی و توانایی ما در ایفای چنین نقشی در این برهه‌ی تاریخیست.
اگر فرض را بر درستی تمام آن آمال و شعارها قرار دهیم, اگر نیت عاملان را بی غل و غش بدانیم( گذر زمان نشان داده که آن هم جای تردید است), پرسش اصلی این است که آیا برای برآورده کردن چنین "آرزوهای بزرگ"ی نیاز به ابزارهای قدرتمند و امکانات فراوان داخلی و بین‌المللی نیست؟ آیا مواضع ما از روی آگاهی و بر مبانی علم سیاست است؟
آیا ایران فعلا از نظر اقتصادی توانایی مقابله با دنیای سرمایه‌داری را دارد؟ آیا هنجارها و قوانین بین‌المللی که ما خودمان پای آنها را امضا کرده‌ایم اجازه‌ی حرکت به سوی آمال اعلام شده‌ی ما را می‌دهند؟ آیا برای رویارویی با هژمونی غربی نیاز به همراهی و رضایت داخلی نیست؟ آیا عقلانیست که هر آرزویی را فریاد زنیم؟ منافع این فریاد زدن‌ها بیشتر بوده یا مضراتش؟
و صدها سوال دیگر با همین مضامین.
پاسخ به این سوالات را به نگاه تیزبین و عمیقِ مخاطب این یادداشت می‌سپارم؛ اما تنها یک سوال دیگر از آنهایی که بر مواضع خود پای می‌فشارند دارم.
اگر ما آنیم که مدعیش هستیم پس چگونه است که وقتی چند ماه پیش رییس‌جمهور آمریکا اعلام می‌کند "در پایان دوره‌ی سه ماهه, تمدید تعلیق تحریم‌ها را امضاء نخواهد کرد"؛ با نزدیک شدن به پایان این دوره قیمت دلار تا صددرصد افزایش می‌یابد؟ وقتی سخنی که هنوز اجرایی نشده اینچنین ما را متاثر می‌کند؛ در مرحله‌ی عمل چه تاثیری بر کشورمان خواهد داشت.
واقعیت آن است که حکایت کشور ما در عرصه‌ی جهانی حکایت همان مرد آماتور است در میدان گاوبازی.
لقمه به اندازه‌ی دهان گرفتن و پا را به اندازه‌ی گلیم دراز کردن از پندهای نیاکان ماست که مصلحت ما در آن است اگر به گوش جان بشنویم.

علیرضا احمدپور خرّمی

@naghdefarhangi


موضوع: (( نقد فیلم کوتاه طبقه‌ی بعد))
دوربین ابتدا به سمت پشت بام حرکت می‌کند و شما را دعوت می‌کند به یک نگاه از بالا به موضوعی که فیلمِ "طبقه‌ی بعد" بیان خواهد کرد. نام فیلم جهت حرکت را مشخص نمی‌کند؛ صعود یا سقوط؟
فیلم با زوم کردن در چشمی مرموز شروع می‌شود. چشمانی با نگاهی که ته دل را خالی می کند. مردی که نیمی از چهره اش در تاریکیست و این به رازگونه‌گی نگاه می‌افزاید. دوربین روی میزی می‌چرخد که پر است از غذاهای رنگارنگ و یازده (؟)نفر در اطراف میز که هر کدام نماینده‌ی یک طبقه یا گروه اجتماعی می‌تواند باشد. نظامی، تاجر، دانشمند، لمپن، باکلاس، بی کلاس، زن، مرد، پیر، جوان، توانگر، ناتوان و...
شاید طبقه‌ی اول دوره‌ی شروع مدرنیته را نشان می‌دهد که بشر شروع به دستبرد به ذخایر زمین, اعم از معادن، نفت و گاز، آب و ... کرد( و یا ابتدای هر حکومتی را). فعلا همه چیز تمیز، مرتب، دلچسب و روشن به نظر می‌رسد و کسی احساس خطر نمی‌کند. بعضی در حال خدمت رسانی هستند البته ظاهرا( شاید کارگزاران حکومتها) و بعضی در حال نواختن موسیقی و مشغول کردن حضار و غافل نمودن آنها از صدای ترکی که در سقف ایجاد می‌شود(رسانه ها).همه در حال غارت هستند و استخوان‌هایی در لنز دوربین فرو می‌رود که دیگر گوشتی بر آن نمانده است. پخته و نپخته( حساب‌شده و نشده)خورده می‌شود.
وجود سر تمساح، شیر دریایی(یا سگ) و خرس قطبی روی میز، یعنی این‌که استثنایی در کار نیست و همه چیز توسط انسان در حال نابودیست. انسانها حتی از جنین حیوانات نیز نخواهند گذشت. روی میز همه چیز مرتب است و غذا برای همه موجود؛ اما وقتی دوربین زیر میز(ذات قضیه) را نشان می دهد( اطراف پای خانمی که ظاهرا از همه آدابدان تر است و با کارد و چنگال در دست به دیگران نگاه عاقل اندر سفیه می‌کند)؛ کثافت و آشغال است که ریخته شده.
بعضی که صدای شکستن سقف را می‌شنوند خود را به تجاهل زده و لقمه‌ی بعد را می‌گیرند.
بالاخره سقف فرو می‌ریزد و افراد به طبقه‌ی بعد سقوط می‌کنند. از نگاه مرد مرموزِ اولِ داستان همه چیز حساب شده است؛ نتیجه را سریع یادداشت کرده و دستور طبقه‌ی بعد را صادر می‌کند.
به عقیده ی من بشر الان در این مرحله است. سقف اول فرو ریخته و کمی ترس در جانها افتاده است. اما غارت همچنان ادامه دارد( وضعیت معادن، هوا، زمین و خصوصا آب را در کشور خودمان ملاحظه کنید). انسان‌ها به‌جای اینکه به فکر راه چاره باشند به یغمای زمین و منابع‌اش ادامه داده و سعی در حفظ ظاهر قضیه دارند(پاک کردن گرد روی انگشتر و لباسها بعد از سقوط اول، هرچند چهره‌ها همچنان ماسکی از خاکستر را تحمل می‌کنند).
آنها با هر سقوطی سعی می‌کنند گرد و خاک را پاک و روشنایی را منتقل کنند و باز مشغول بلعیدن شوند؛ اما این خودفریبیی بیش نیست؛ چون شرایطِ از دست رفته قابل بازگشت نیست.
غذاهای بیشتر و بیشتر و در حجمی وسیعتر (گوزن و حتی کرگدن)، پرنده و خزنده و چرنده با تمام توان بلعیده می‌شوند و باز صدای ترک برداشتن سقف موسیقی زمینه را قطع می‌کند اما کسی از خوردن دست نمی‌کشد ( شبیه دزد قصر شاه قاجار در فیلم کمال‌الملک که قبل از اعدام، طبقی پر از برنج و گوشت را جلویش گذاشتند و او با تمام ولع، دو دستی می‌خورد). سقوطی سریعتر از بار قبل و باز هم بیان طبقه‌ی بعدها که به هم نزدیکتر می‌شود؛ گویی قطاریست که در یک سراشیبی ترمز بریده باشد. اما آنها همچنان چسبیده به صندلی‌ها در حال خوردنند.
مرد مرموز حتی محدوده‌ی سقوط را می‌داند و در طبقه‌ی بعد به مهمان‌ها نزدیک نیز نمی‌شود و چون سقوط را قطعی می‌داند؛ دستور طبقه‌ی بعد را صادر می‌کند.
همه می‌دانند که دیگر آخر قصه نزدیک است اما باز هم با حرص و ولع می‌بلعند. حتی خانمی که تا حالا کلاس خود را حفظ کرده بود؛ دست در بشقاب بغل دستی خود می‌کند؛ بالاخره کفگیرها به ته دیگ خواهد خورد. مردِ ریشی که از دور خیلی با وقار و آرام جلوه می‌کرد نیز مشخص می‌شود دلیل رفتارش ناتوانی او بوده نه متانتش. او نیز در حد توانش با شلنگی در دهان مشغول است و در نهایت سقوط با سرعت هرچه تمام تر به سوی نابودی و سیاهی. سیاه چاله‌ای که انسانها و حتی نور و روشنایی را خواهد بلعید. گیجی و ناباوری خدمه و لبخند رضایت بر لبان مرد مرموز که گویا ته قصه را به خوبی می‌دانست و شاید بلیط سفرش به کرات دیگر رزرو شده باشد.
و باز نشستن دوربین در جایی که از آنجا بیرون آمده بود؛ چشمانِ مردِ مرموز. گویا برای دانستن تمام حقایق فقط از دریچه‌ی چشمان او باید نگریست.
البته شاید بشود منظور فیلم را به یک حکومت و کاسه‌لیسانش فرو کاست اما من این برداشت را بیشتر می‌پسندم.

علیرضا احمدپور خرّمی
@naghdefarhangi


Forward from: ️ شبکه جامعه شناسی ️
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
🔵فیلم کوتاه Next Floor

🔹تمثیلی جالب از سقوط یک جامعه...

📍خلاصه:یازده میهمان در یک ضیافت مجلل گرد یک میز جمع شده‌اند، در این میهمانی حوادثی رخ می‌دهد که عادی به نظر نمی‌رسد..
@Atu_Sociology

20 last posts shown.

246

subscribers
Channel statistics