دلواپس گذشته مباش و غمت مباد
من سالهاست هیچ نمیآورم به یاد
بیاعتنا شدن به جهان، بیتو آنچنان
کز دیدن تو نیز نه غمگین شوم نه شاد
رسم این مگر نبود که گر آتشم زنی
خاکستر مرا نسپاری به دست باد
گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن
نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد
این زخمخورده را به ترحم نیاز نیست
خیر شما رسیده به ما، مرحمت زیاد
فاضل نظری
من سالهاست هیچ نمیآورم به یاد
بیاعتنا شدن به جهان، بیتو آنچنان
کز دیدن تو نیز نه غمگین شوم نه شاد
رسم این مگر نبود که گر آتشم زنی
خاکستر مرا نسپاری به دست باد
گفتی ببند عهد و به من اعتماد کن
نفرین به عهد بستن و لعنت به اعتماد
این زخمخورده را به ترحم نیاز نیست
خیر شما رسیده به ما، مرحمت زیاد
فاضل نظری