Forward from: 𝖢𝗎𝗈𝗋𝖾𝖮𝖼𝖾𝖺𝗇𝗂𝖼𝗈
میدونی گاهی شدیدا حس میکنم که من خیلی احمقم که یسری چیزا رو میدونم ولی منتظر میشینم.
منتظر میشنم که خودش بهم بگه،
منتظر میشینم که یه شانسی به اوضاع بدم،
منتظر میشینم که چیزا قشنگ بشه،
اونم در حالی بیزاری از انتظار و بلاتکلیفی تو وجودم جیغ و فریادش قطع نمیشه و از طرفی هم دونستن حقیقت و باطن اوضاع به صبرم سیخونک میزنه....
ولی من یگوشه نشستم تو سایه، با یه لبخند احمقانه و گاهی یه بیتفاوتی متناقض با کل وجودم....
و پسر هیچکاری غیر منتظر بودن لنتی از دستم بر نمیاد چون اگه یه قدم برم جلو اونی که بده و درک نمیکنه منم و خودخواهم پس مجبورم احمق باشم
هرروز از دیروز احمق تر
#OCta
منتظر میشنم که خودش بهم بگه،
منتظر میشینم که یه شانسی به اوضاع بدم،
منتظر میشینم که چیزا قشنگ بشه،
اونم در حالی بیزاری از انتظار و بلاتکلیفی تو وجودم جیغ و فریادش قطع نمیشه و از طرفی هم دونستن حقیقت و باطن اوضاع به صبرم سیخونک میزنه....
ولی من یگوشه نشستم تو سایه، با یه لبخند احمقانه و گاهی یه بیتفاوتی متناقض با کل وجودم....
و پسر هیچکاری غیر منتظر بودن لنتی از دستم بر نمیاد چون اگه یه قدم برم جلو اونی که بده و درک نمیکنه منم و خودخواهم پس مجبورم احمق باشم
هرروز از دیروز احمق تر
#OCta