#پارت_شصت_ونهم
* سردرگمی قریش در وصف رسول اکرم ( صلی الله علیه وآله وسلم )*
" قریش" درمورد رسول اکرم ( صلی الله علیه وآله وسلم) متحیرماندند که اورابه چه وصفی معرفی نمایند وچگونه بین او وکسانی که به سویش می آیند حائل شوند . تا کسی از دور نزد او نیاید و به سخنش گوش ندهد .
آنهابرای این منظورنزد " ولیدبن مغیره" ( که مردی سالخورده بود) رفتند. " ولید" گفت: ای گروه "قریش" موسم حج فرا رسیده است، طایفه های عرب نزد شما می آیند .آنها درمورد این فرد ( حضرت محمد) چیزی شنیده اند ، لذا همگی شماباید بر یک رای اتفاق نظرکنید ؛ طوری نشود که بعضی ازشما، بعضی دیگر را تکذیب کنید .
در این زمینه مناقشه و بحث به طول انجامید. " ولید" هرآنچه را که دیگران پیشنهاد کردند ، رد کرد. همگی گفتند : خوب نظر شماچیست ؟؟ " ای ابوعبدشمس"؟ " ولید" گفت به نظر من بهترین سخن درمورد ایشان ( حضرت محمد) این است همگی شمابگویید : این شخص ساحری است که با سحرخود میان پسر و پدر وانسان و برادرش وشوهرو زن ومیان فامیلها جدایی وتفرقه می اندازد .
همه این پیشنهاد راقبول کردند وبه همین قصد از مجلس برخواسته ، پراکندا شدند. همگی بر سر راههای مردم درموسم حج نشستند. به هرکسی که از کنار آنها رد می شد ، رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) رابه عنوان یک ساحر برایش معرفی می کردند واز وی برحذر می داشتند .
*سنگدلی های قریش درمورد آزار و اذیت رسول اکرم واغراق آنان در این امر *
" قریش" در اذیت وآزار رسول اکرم ( صلی الله علیه وآله وسلم ) شیوه های گوناگونی را اختیار کرده ، و ازهیچ نوع سنگدلی دریغ ننمودند ، حتی مراعات خویشاوندی راهم نکردند وکلاََ از حدود انسانیت تجاوزنمودند .
روزی رسول اکرم ( صلی الله علیه وسلم) در مسجد مشغول سجده بود. تعدادی از " قریش" دورش جمع شده بودند ، در همین دوران " عقبه بن ابی معیط " پرده بچه دان شتری را آورد و برپشت آنحضرت ( صلی الله علیه وسلم) انداخت . حضرت سرمبارکش را بلند نکرد تا اینکه " فاطمه" ( رضی الله عنها) دختر آنحضرت آمد و آنرا برداشت و کسانی را که چنین کرده بودند ، دعای بد کرد ، حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نیز دعای بد فرمود.
🖊ام اعتصام
@nbirahmat
* سردرگمی قریش در وصف رسول اکرم ( صلی الله علیه وآله وسلم )*
" قریش" درمورد رسول اکرم ( صلی الله علیه وآله وسلم) متحیرماندند که اورابه چه وصفی معرفی نمایند وچگونه بین او وکسانی که به سویش می آیند حائل شوند . تا کسی از دور نزد او نیاید و به سخنش گوش ندهد .
آنهابرای این منظورنزد " ولیدبن مغیره" ( که مردی سالخورده بود) رفتند. " ولید" گفت: ای گروه "قریش" موسم حج فرا رسیده است، طایفه های عرب نزد شما می آیند .آنها درمورد این فرد ( حضرت محمد) چیزی شنیده اند ، لذا همگی شماباید بر یک رای اتفاق نظرکنید ؛ طوری نشود که بعضی ازشما، بعضی دیگر را تکذیب کنید .
در این زمینه مناقشه و بحث به طول انجامید. " ولید" هرآنچه را که دیگران پیشنهاد کردند ، رد کرد. همگی گفتند : خوب نظر شماچیست ؟؟ " ای ابوعبدشمس"؟ " ولید" گفت به نظر من بهترین سخن درمورد ایشان ( حضرت محمد) این است همگی شمابگویید : این شخص ساحری است که با سحرخود میان پسر و پدر وانسان و برادرش وشوهرو زن ومیان فامیلها جدایی وتفرقه می اندازد .
همه این پیشنهاد راقبول کردند وبه همین قصد از مجلس برخواسته ، پراکندا شدند. همگی بر سر راههای مردم درموسم حج نشستند. به هرکسی که از کنار آنها رد می شد ، رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) رابه عنوان یک ساحر برایش معرفی می کردند واز وی برحذر می داشتند .
*سنگدلی های قریش درمورد آزار و اذیت رسول اکرم واغراق آنان در این امر *
" قریش" در اذیت وآزار رسول اکرم ( صلی الله علیه وآله وسلم ) شیوه های گوناگونی را اختیار کرده ، و ازهیچ نوع سنگدلی دریغ ننمودند ، حتی مراعات خویشاوندی راهم نکردند وکلاََ از حدود انسانیت تجاوزنمودند .
روزی رسول اکرم ( صلی الله علیه وسلم) در مسجد مشغول سجده بود. تعدادی از " قریش" دورش جمع شده بودند ، در همین دوران " عقبه بن ابی معیط " پرده بچه دان شتری را آورد و برپشت آنحضرت ( صلی الله علیه وسلم) انداخت . حضرت سرمبارکش را بلند نکرد تا اینکه " فاطمه" ( رضی الله عنها) دختر آنحضرت آمد و آنرا برداشت و کسانی را که چنین کرده بودند ، دعای بد کرد ، حضرت رسول اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) نیز دعای بد فرمود.
🖊ام اعتصام
@nbirahmat