💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
#آهو
#پارت_سی_ام
- پس بگو خریدیش . برده ات . برای همین همچین زده بودی توی صورتش که جای انگشتات از زیر کرم پودری هم که مالیده بود معلوم بود.
امیر طاها صورتش از عصبانیت سرخ می شود . سیگار نیمه سوخته اش را روی زمین می اندازد و می گوید :
- ببین ماهان رفیقمی . دوست دارم . تو این مدتی هم که هم دیگر رو می شناسیم همه جوره هوامو داشتی و منم مدیونتم ولی لطف کن به مسائل شخصی زندگی من دخالت نکن این که من چه طوری با زن صیغه ایم رفتار می کنم به خودم مربوطه . اگر هم دیشب کتک خورد بدون که حقش بوده
قید دیدن یلدا را می زند نمی خواهد یلدا این حال و روزش را ببیند . می خواهد برای یلدا همیشه آن پسر بامزه و مهربان شب مهمانی بماند . همان که یلدا گفته بود و الان نه می توانست مهربان باشد و نه با مزه . پس از جایش بلند می شود و بی توجه به نگاه پر از تاسف ماهان به طرف سلف دانشگاه می رود .
***********
یک ماه از ثبت نامم در دبیرستان می گذرد و من در این یک ماه توانسته ام به اندازه زیادی در درسهایم پیشرفت کنم و اگر با همین روند ادامه بدهم خیلی زود خودم را به دانش آموزان دیگر می رساندم . برنامه دقیقی برای درس ، ورزش و کارهای خانه نوشته ام و آن را مو به مو انجام می دهم . روزی 14 ساعت درس می خوانم. در دو نوبت صبح و بعد از ظهر ورزش می کنم .
وقتی چند سال پیش تصمیم گرفتم ورزش کنم خانم رضایی کتابی به نام نرمش های آپارتمانی به من داد که در مواقع بیکاری و به خصوص بعد از چند ساعت پشت دار قالی نشستن از روی کتاب نرمش کنم تا بدنی سالم داشته باشم آنقدر تک تک حرکات و نرمش های کتاب را انجام داده بودم که کاملا از حفظ شده بودم ولی چند سال بعد کتابی به نام خود آموز گام به گام کاراته در یک کتاب فروشی دیدم آن قدر پا پیچ مامانم شدم تا توانستم پول خرید کتاب را بگیرم بعد از آن شروع به یادگیری کاراته از روی کتاب کردم . یکی از آرزوهایم این است که روزی به یک باشگاه کاراته برم وکاراته واقعی را یاد بگیرم ولی الان با چیز های که از این دو کتاب یاد گرفته ام می توانم بدنم را روی فرم نگه می دارم . برای انجام کارهای خانه و خرید کردن زمان خاصی را در نظر گرفتم . در این مدت امیر طاها را زیاد ندیدم . بیشتر شبها خانه نیست و اگر هم به خانه بیاید بعد از خوردن شام مستقیم به اتاقش می رود. با این که امیر طاها در این یک ماه پا توی اتاق من نگذاشته ولی باز هم من جانب احتیاط را نگه می دارم و موقع درس خواندن طوری توی اتاق می نشینم که اگر ناگهان در اتاق را باز کرد من فرصت کافی برای مخفی کردن کتاب هایم را داشته باشم .
#آهو
#پارت_سی_ام
- پس بگو خریدیش . برده ات . برای همین همچین زده بودی توی صورتش که جای انگشتات از زیر کرم پودری هم که مالیده بود معلوم بود.
امیر طاها صورتش از عصبانیت سرخ می شود . سیگار نیمه سوخته اش را روی زمین می اندازد و می گوید :
- ببین ماهان رفیقمی . دوست دارم . تو این مدتی هم که هم دیگر رو می شناسیم همه جوره هوامو داشتی و منم مدیونتم ولی لطف کن به مسائل شخصی زندگی من دخالت نکن این که من چه طوری با زن صیغه ایم رفتار می کنم به خودم مربوطه . اگر هم دیشب کتک خورد بدون که حقش بوده
قید دیدن یلدا را می زند نمی خواهد یلدا این حال و روزش را ببیند . می خواهد برای یلدا همیشه آن پسر بامزه و مهربان شب مهمانی بماند . همان که یلدا گفته بود و الان نه می توانست مهربان باشد و نه با مزه . پس از جایش بلند می شود و بی توجه به نگاه پر از تاسف ماهان به طرف سلف دانشگاه می رود .
***********
یک ماه از ثبت نامم در دبیرستان می گذرد و من در این یک ماه توانسته ام به اندازه زیادی در درسهایم پیشرفت کنم و اگر با همین روند ادامه بدهم خیلی زود خودم را به دانش آموزان دیگر می رساندم . برنامه دقیقی برای درس ، ورزش و کارهای خانه نوشته ام و آن را مو به مو انجام می دهم . روزی 14 ساعت درس می خوانم. در دو نوبت صبح و بعد از ظهر ورزش می کنم .
وقتی چند سال پیش تصمیم گرفتم ورزش کنم خانم رضایی کتابی به نام نرمش های آپارتمانی به من داد که در مواقع بیکاری و به خصوص بعد از چند ساعت پشت دار قالی نشستن از روی کتاب نرمش کنم تا بدنی سالم داشته باشم آنقدر تک تک حرکات و نرمش های کتاب را انجام داده بودم که کاملا از حفظ شده بودم ولی چند سال بعد کتابی به نام خود آموز گام به گام کاراته در یک کتاب فروشی دیدم آن قدر پا پیچ مامانم شدم تا توانستم پول خرید کتاب را بگیرم بعد از آن شروع به یادگیری کاراته از روی کتاب کردم . یکی از آرزوهایم این است که روزی به یک باشگاه کاراته برم وکاراته واقعی را یاد بگیرم ولی الان با چیز های که از این دو کتاب یاد گرفته ام می توانم بدنم را روی فرم نگه می دارم . برای انجام کارهای خانه و خرید کردن زمان خاصی را در نظر گرفتم . در این مدت امیر طاها را زیاد ندیدم . بیشتر شبها خانه نیست و اگر هم به خانه بیاید بعد از خوردن شام مستقیم به اتاقش می رود. با این که امیر طاها در این یک ماه پا توی اتاق من نگذاشته ولی باز هم من جانب احتیاط را نگه می دارم و موقع درس خواندن طوری توی اتاق می نشینم که اگر ناگهان در اتاق را باز کرد من فرصت کافی برای مخفی کردن کتاب هایم را داشته باشم .