#رقص_قلم_همکاران
"به وفا تو درگشودی"
همه انتظارِ قلبم صنما فقط تو بودی
ز میانِ جمع با من به وفا تو درگشودی
مَهِ روشنای شبها، گُلِ باغِ خاطراتم
چو نسیمِ روح بخشی غمِ دل زمن ز دودی
دگران چو فصل پاییز و تو فصل نوبهاری
تو به شاخسارِ روحم غزلی، نوایِ رودی
دلِ بی شکیبِ من را به کدام دیو دادی؟
که نه می کُشی دلم را و نه مرهمی نمودی
زتو بی وفا ندانم که نشانه از که جویم
به خدایِ هردووعالم تو برای من وجودی
نه توانم از تو دوری، نه به وصل می رسانی
توبیا مَها!، نگارا! که دل از کَفَم ربودی
نه طوافِ کعبه خواهم، نه عمارتی چنانی
به فدای هردوچشمت که خدای هر سجودی
به خدا نماز بردم که تو را به من رساند
چه کنم که اشک خون شد چو نداشت گریه سودی
به خیال هم نکردم که بجز تو کس نشانم
تو کجا ز من بریدی و مرا نیازمودی؟
غزلم نداشت سودی چو ندیده ای "هدایت"
همه شب ستاره می چید و به محفلش نبودی.
#استاد_نوراللّه_هدایت_نژاد(کُرائی)
خوزستان _ رامهرمز
۹۷/۹/۱۳
نگارش دهم تا دوازدهم
✏️
@negareh_farsi
"به وفا تو درگشودی"
همه انتظارِ قلبم صنما فقط تو بودی
ز میانِ جمع با من به وفا تو درگشودی
مَهِ روشنای شبها، گُلِ باغِ خاطراتم
چو نسیمِ روح بخشی غمِ دل زمن ز دودی
دگران چو فصل پاییز و تو فصل نوبهاری
تو به شاخسارِ روحم غزلی، نوایِ رودی
دلِ بی شکیبِ من را به کدام دیو دادی؟
که نه می کُشی دلم را و نه مرهمی نمودی
زتو بی وفا ندانم که نشانه از که جویم
به خدایِ هردووعالم تو برای من وجودی
نه توانم از تو دوری، نه به وصل می رسانی
توبیا مَها!، نگارا! که دل از کَفَم ربودی
نه طوافِ کعبه خواهم، نه عمارتی چنانی
به فدای هردوچشمت که خدای هر سجودی
به خدا نماز بردم که تو را به من رساند
چه کنم که اشک خون شد چو نداشت گریه سودی
به خیال هم نکردم که بجز تو کس نشانم
تو کجا ز من بریدی و مرا نیازمودی؟
غزلم نداشت سودی چو ندیده ای "هدایت"
همه شب ستاره می چید و به محفلش نبودی.
#استاد_نوراللّه_هدایت_نژاد(کُرائی)
خوزستان _ رامهرمز
۹۷/۹/۱۳
نگارش دهم تا دوازدهم
✏️
@negareh_farsi