Neige❄(آدن)


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


National banana milk day
Neige (snow)
تو یه روز برفی دوباره دلم خواست بنویسم
همیشه پذیرای فیلم پیشنهادیتون هستم
فیلم ها رو با #movie
? ببینین
https://telegram.me/dar2delbot?start=send_KMQe2lX ناشناس

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter




از لحاظ علمی نه ولی مزه ای مطمئن باش سپیده جون :))))


به شدت عاشق شخصیت معلم موسیقی توی فیلم شدم !
جدی دلسوز و قاطع !
اگه بخوام آدنی طبقه بندیش کنم میگم همون پولیناس با یه ماسک جدید
اینم ببینین قشنگه


Whiplash
#movie




تو سکون خودم احساس خوشبختی میکردم تا این که نوشتن رو شروع کردم و فهمیدم به جز روزمرگی کشنده چیزی برای نوشتن ندارم !


بروکلی خوراکی نیست
از بروکلی تو سالاد استفاده نکنید
کرفس خوراکی نیست
از کرفس تو سالاد استفاده نکنید
زنجبیل سمی ئه با اون قیافه ش
ازش تو غذا و چای استفاده نکنید


جریان این به تعویق افتادن کنکور و نیفتادنش دیوونه کننده س 😐
روزی ۵۰۰۰۰۰۰۰۰۰ ولت استرس بهم تزریق میشه فقط


این چند روز اخیر پولینا رو دیدم
و من معتقدم از لحاظ خونی فقط به فیلم خفن احتیاج نداریم به فیلم های ملو و انگیزه ساز هم احتیاج داریم
اگه تو مود نا امیدی هستین این فیلم خیلی خوبیه


Polina
#movie




البته فقط از بار تفریحی به قضیه نمیکنم رو همه اصطلاحا و گرامر (که همیشه نمیدونم چی به چیه ) هم کار میکنم


خب از مهمترین حس این روزا هم بخوام براتون بگم اینه که امسالم قرار نیست به وصال محبوب ترین مکان فرهنگی (دانشگاه) برسم و یه چیزی در درونم میگه go a way بابا دیوونه مون کردی
آره خلاصه و مهمترین برنامه ریزی که برای سال بعد انجام دادم و ازش هم کاملا مطمئنم اینه که هر شب یه فیلم رو ببینم و این خیلی برام مهمه !








خب من برمی گردم


https://t.me/sarah_b612/2352
همیشه سعی کنین با آدمای هنرمندی مثل ساراه کادو به کسی بدین
چون در این صورت کادو از اون حالت بی روح بودن در میاد و با دستبندای خوشگلی که درست میکنه کادو رو ارزشمند میکنه


یه موقه ای که بلاگ داشتم همش فکر میکردم بدون نوشتن نمیتونم زنده بمونم گذشت و از نوشتن دل کندم و خیلی خوب یادمه چرا
چون تو درس خوندن غرق شدم و بهترین معدل دوران کارشناسیم مال اون دو ترمی بود که رو بلاگر بودنم خط کشیدم
بعدش همه تقصیرا رو انداختم گردن بلاگم و ازش متنفر شدم
یه مدت بعدش تقصیرا رو انداختم گردن نقاشی کشیدن
و وقتی ازش فاصله گرفتم بیشتر درس خوندم و بازم نتیجه ش عالی بود برای همین امسال بعد از مدت ها دوباره نقاشی کشیدم
وقتی فهمیدم ساراه کانال نویس شده ناراحت شدم چون نمیخواستم کانال بنویسم و از یه طرف هم نمیتونستم بخونمش و خودمم به حرف نیام
این شد که دوباره هم نقاشی کشیدن رو شروع کردم هم نوشتن
ولی الان تقصیر رو گردن هیچکدوم نمیندازم
من با وجود همه ی این ها هم تلاش خودم رو میکنم
این همه نوشتم که بگم امشب چقد خوشحال شدم که ساراه دوباره داره می نویسه چون وقتی این روزا خیلی کم آنلاین میشم فرصتش پیش نمیاد با ساراه خیلی حرف بزنم و بفهمم حالش چیه
ولی وقتی میام کانالش رو میخونم بازم خیالم راحت میشه خیلی ازش دور نشدم


خب به بهونه تولد سپیده که اینجا نوشتم خواب دیشبمم براتون تعریف کنم
کلا یه مدتیه خیلی خواب در مورد نابودی همه گیر جهان میبینم
دیشب خواب دیدم تو یه نقطه ای ایستادم که میتونم کل جهان رو ببینم
دقیقا قطب مخالف جایی که ایستاده بودم دیدم که یه سونامی خیلی خیلی وحشتناکی اتفاق افتاد و همه خونه ها مثل عدسِ تو عدس پلو رو آب میغلطن
فقط داشتم نگاه میکردم و هیچ کاری نمیکردم حتا نمیترسیدم تا این که انقدر برد داشت که به ما رسید ما هم افتادیم تو موج سونامی
نمیدونم چرا ولی وقتی خودم داخل آب شدم فقط آدما رو تو سطح آب میدیدم بدون هیچ وسیله ی اضافه ایی حتا
کامل روی آب شناور بودیم و همه تلاششون این بود که رو بالاترین سطح آب بمونن منم تلاش کردم خیلی تلاش کردم انسان ها لایه لایه گیر میکردن و یه لایه انسان روی انسان های دیگه قرار میگرفت
تصور اینکه حتا یک ثانیه هم ممکنه برم جزو لایه زیرین بشم وحشت زده م میکرد تو این وسطم مامان رو گم کرده بودم و استرس گم کردنش داشت دیوونه م میکرد
تقریبا به لایه آخر رسیده بودم ینی روی چند لایه انسان قرار داشتم یه حس کاملا مزخرفی داشتم این که من برای زنده بودنم روی لایه های زیادی انسان قرار گرفته بودم حس خیلی بدی بهم میداد ولی مجبور بودم
یه سری از دوستامو تو خواب دیدم بهشون میگفتم یه گوشه بشینین لطفا رو سر آدمای پایین راه نرین دردشون میگیره !
از اون بیابون برهوت مملو از انسان های مفلوک پرت شدم تو یه باغ که هر کدوم از گوجه فرنگی هاش اندازه یه درخت بود
بازم یاسمن تو خوابم بود ولی به هیچی جز مامانم نمیتونستم فکر کنم
داشتم از ناراحتی دیوونه میشدم که بیدار شدم
وقتی بیدار شدم از خوشحالی گریه م گرفت
رفتم پایین مامانُ بوسیدم
بهم گفت تا کنکور قبول نشدی با من حرف نزن :|
کیل می گاااااااااااااااااد

20 last posts shown.

91

subscribers
Channel statistics