نیم قرن سکون
📝 نظام حقوق زن در اسلام (1353) نوشته شهید مرتضی مطهری دربردارنده مجموعه مقالات او در مجله زن روز است. کتابی که از بعد از انقلاب تا امروز جایگاه نوعی متن مقدس در رشته مطالعات زنان را به خود اختصاص داده . روش خطابی کتاب در زمانهای که منابعِ دردسترس از یادداشتها و مقالات پراکنده مجلات و افلاطون و ارسطو و راسل و ویل دورانت تجاوز نمیکرده؛ تا همین امروز و در یادداشتها و بسیاری از کتابهای پژوهشی منتشر شده در این حوزه مورد تقلید قرار گرفته و تکرار شده است. کتاب در زمانه خودش متن پیشرویی در بافت فکر سنتی بوده و در کنار زوج خود یعنی مسئله حجاب بیانیه رویکرد رسمی حاکمیت به حقوق زنان است.
♦️ در دو دنیای موازی پیش میرویم بدون اینکه گفت و گویی شکل بگیرد. از یک طرف نظریات غربی در حوزه مطالعات جنسیت محل ارجاع و استناد شمار زیادی از دانشگاهیان در رشتههای مختلف علوم انسانی و پزشکی و روانپزشکی و... است و از طرف دیگر، موافق با سیاق آقای مطهری حدود نیم قرن پیش عمل میکنند: همینکه معضلات خانواده در غرب را به رخ بکشیم و چند جین و سارای آمریکایی/اروپایی پیدا کنیم که به وضعیت زن در غرب معترضند و راسل و ویل دورانتهایی که حرفهای موردپسند ما را تکرار کرده باشند تا بریده سخنانشان را در کتابها و بر دیوارنوشتهها نقل کنیم.
ما حق هستیم.
یا موافق میل ما سخن گفتهاید و حقیقت را درک کردهاید، یا گمراهید و در منجلاب معضلات ناشی از باطل دستو پنجه نرم میکنید. امان از این نگاه قطبیده که تا عمق استخوان ما نفوذ کرده است.
♦️اما آیا ما یی که در برابر غرب تعریف کردهایم مشکلی ندارد؟ نمیدانیم. عادتمان است که آمارِ مسائل را خمیر کنیم. بیعیب و ایراد البته فقط خداست، ولی اگر ایرادی هست تا ابد بر گردن درست پیاده نشدن احکام و سستی ایمان است. اتهام سستی ایمان تا آنجاست که حتی دینپژوهانی که غیراز روایت رسمی بیاندیشند را نیز حذف میکند.
♦️ طرفه اینکه، آثار و افکار دینپژوهان دگراندیش در حوزه مطالعات زنان ظلم معرفتی مضاعفی را متحمل میشود چرا که نه طرف توجه دانشگاهیان واقع میشود که از سنت و ساختار نامنعطف آن مأیوسند و نه در روایت رسمی جایی پیدا میکند.
♦️ مطهری در نظام حقوق زن در اسلام برتفکیک میان قلمرو عمومی و خصوصی تاکید میکند و مخالف تسری قوانین جمعی به قلمرو خصوصی میشود. آنجا نظریه معروفش را که تا امروز هم مدام تکرار میشود درمیان میآورد: قائل شدن «حیثیت انسانی» برای زن نباید به این معنا باشد که ما زن و مرد را مشابه بدانیم و معتقد شویم که باید از حقوق یکسان برخوردار شوند. زن و مرد بنا به طبیعت خود متفاوتند و این تفاوت مبنای قواعد ظاهراً تبعیضآمیز است که در باطن تفاوتها را به رسمیت شناخته است.
♦️ مطهری ذاتگراست و اشاره میکند اگر در مدنی بالطبع بودن انسانها شک کنیم نمیتوانیم در منزلی بالطبع بودن آنها تردید روا داریم. (منبع این ادعا هم مثل باقی موارد ویل دورانت است.)
♦️ باور به ذاتگرایی گرچه درمیان فمینیستها هم طرفدارانی دارد، اما جای اینکه در دنیای مردانۀ مردانه مرجع قانونگذاری باشد به بحثهای نظری پیرامون تفاوت و آوردههای آن و لزوم دیگری پذیری رونق بخشیده.
♦️ اگر در دنیای جدید دغدغه «عدالت» داریم، ذاتگرایی نمیتواند مرجع قانونگذاری حقوقی و اجتماعی قرار گیرد و به اجبار و به بهانه طبیعت و مصلحت سوژگی باشندگان را محدود کند. خاصه اینکه قانونگذران و مفسران و قاضیان این قوانین منتفعان از نابرابری باشند- در جامعهای که بافت و فرهنگ روابط منزلیاش مبتنی بر مناسبات نابرابر میان زوجین و مستعد ظلم، خشونت و کنترل است. چنانکه مشابه این روابط در باقی حوزهها به مثابه مصداق ظلم آشکار منسوخ شده است. خود ما هم در باقی موارد که ازقضا در سنت ما و افکار افلاطون و ارسطو هم پایگاههایی دارد به ذاتگرایی پایبند نیستیم. مثلاً اقوام عضلانیتر را کمتر انسان و بیشتر حیوان نمیدانیم- که سعادت جوامع بشری اقتضا کند به کارهای یدی بپردازند و در خدمت دیگران باشند!
@neocritic
📝 نظام حقوق زن در اسلام (1353) نوشته شهید مرتضی مطهری دربردارنده مجموعه مقالات او در مجله زن روز است. کتابی که از بعد از انقلاب تا امروز جایگاه نوعی متن مقدس در رشته مطالعات زنان را به خود اختصاص داده . روش خطابی کتاب در زمانهای که منابعِ دردسترس از یادداشتها و مقالات پراکنده مجلات و افلاطون و ارسطو و راسل و ویل دورانت تجاوز نمیکرده؛ تا همین امروز و در یادداشتها و بسیاری از کتابهای پژوهشی منتشر شده در این حوزه مورد تقلید قرار گرفته و تکرار شده است. کتاب در زمانه خودش متن پیشرویی در بافت فکر سنتی بوده و در کنار زوج خود یعنی مسئله حجاب بیانیه رویکرد رسمی حاکمیت به حقوق زنان است.
♦️ در دو دنیای موازی پیش میرویم بدون اینکه گفت و گویی شکل بگیرد. از یک طرف نظریات غربی در حوزه مطالعات جنسیت محل ارجاع و استناد شمار زیادی از دانشگاهیان در رشتههای مختلف علوم انسانی و پزشکی و روانپزشکی و... است و از طرف دیگر، موافق با سیاق آقای مطهری حدود نیم قرن پیش عمل میکنند: همینکه معضلات خانواده در غرب را به رخ بکشیم و چند جین و سارای آمریکایی/اروپایی پیدا کنیم که به وضعیت زن در غرب معترضند و راسل و ویل دورانتهایی که حرفهای موردپسند ما را تکرار کرده باشند تا بریده سخنانشان را در کتابها و بر دیوارنوشتهها نقل کنیم.
ما حق هستیم.
یا موافق میل ما سخن گفتهاید و حقیقت را درک کردهاید، یا گمراهید و در منجلاب معضلات ناشی از باطل دستو پنجه نرم میکنید. امان از این نگاه قطبیده که تا عمق استخوان ما نفوذ کرده است.
♦️اما آیا ما یی که در برابر غرب تعریف کردهایم مشکلی ندارد؟ نمیدانیم. عادتمان است که آمارِ مسائل را خمیر کنیم. بیعیب و ایراد البته فقط خداست، ولی اگر ایرادی هست تا ابد بر گردن درست پیاده نشدن احکام و سستی ایمان است. اتهام سستی ایمان تا آنجاست که حتی دینپژوهانی که غیراز روایت رسمی بیاندیشند را نیز حذف میکند.
♦️ طرفه اینکه، آثار و افکار دینپژوهان دگراندیش در حوزه مطالعات زنان ظلم معرفتی مضاعفی را متحمل میشود چرا که نه طرف توجه دانشگاهیان واقع میشود که از سنت و ساختار نامنعطف آن مأیوسند و نه در روایت رسمی جایی پیدا میکند.
♦️ مطهری در نظام حقوق زن در اسلام برتفکیک میان قلمرو عمومی و خصوصی تاکید میکند و مخالف تسری قوانین جمعی به قلمرو خصوصی میشود. آنجا نظریه معروفش را که تا امروز هم مدام تکرار میشود درمیان میآورد: قائل شدن «حیثیت انسانی» برای زن نباید به این معنا باشد که ما زن و مرد را مشابه بدانیم و معتقد شویم که باید از حقوق یکسان برخوردار شوند. زن و مرد بنا به طبیعت خود متفاوتند و این تفاوت مبنای قواعد ظاهراً تبعیضآمیز است که در باطن تفاوتها را به رسمیت شناخته است.
♦️ مطهری ذاتگراست و اشاره میکند اگر در مدنی بالطبع بودن انسانها شک کنیم نمیتوانیم در منزلی بالطبع بودن آنها تردید روا داریم. (منبع این ادعا هم مثل باقی موارد ویل دورانت است.)
♦️ باور به ذاتگرایی گرچه درمیان فمینیستها هم طرفدارانی دارد، اما جای اینکه در دنیای مردانۀ مردانه مرجع قانونگذاری باشد به بحثهای نظری پیرامون تفاوت و آوردههای آن و لزوم دیگری پذیری رونق بخشیده.
♦️ اگر در دنیای جدید دغدغه «عدالت» داریم، ذاتگرایی نمیتواند مرجع قانونگذاری حقوقی و اجتماعی قرار گیرد و به اجبار و به بهانه طبیعت و مصلحت سوژگی باشندگان را محدود کند. خاصه اینکه قانونگذران و مفسران و قاضیان این قوانین منتفعان از نابرابری باشند- در جامعهای که بافت و فرهنگ روابط منزلیاش مبتنی بر مناسبات نابرابر میان زوجین و مستعد ظلم، خشونت و کنترل است. چنانکه مشابه این روابط در باقی حوزهها به مثابه مصداق ظلم آشکار منسوخ شده است. خود ما هم در باقی موارد که ازقضا در سنت ما و افکار افلاطون و ارسطو هم پایگاههایی دارد به ذاتگرایی پایبند نیستیم. مثلاً اقوام عضلانیتر را کمتر انسان و بیشتر حیوان نمیدانیم- که سعادت جوامع بشری اقتضا کند به کارهای یدی بپردازند و در خدمت دیگران باشند!
@neocritic