زنان شبهبیوه
🔹 سال گذشته در همایشی با موضوع «زنان و صلح اجتماعی» شرکت کردم که در آن یکی از سخنرانان درمورد تلاشهای فعالان زن برای کمک به زنان شبه بیوه/نیمه بیوه/ half- widow در کشمیر سخن گفت. ایزابیر علی که از راه دور در همایش حضور داشت درمورد زنان مسلمانی گفت که در منازعات کشمیر همسران خود را گم کردهاند. همسران صدها مردی که در جریان درگیریها ناپدید شدهاند و اطلاعی از آنها در دست نیست. زنان شبهبیوه کشمیری مطابق قانون شرع تا 99 سال باید به انتظار شوهرانشان بنشینند و بعد از آن، در صورت پیدا نشدن همسر میتوانند مجدداً ازدواج کنند. خانم علی اشاره کرد که عمده زنان شبهبیوه کشمیری متعلق به قشر ضعیفی هستند که نه تخصص و تحصیلات دارند و نه خانوادههایشان حاضرند سرپرستی آنها و فرزندانشان را بپذیرند. خانم علی روایت تصویری مفصلی از چندسال تلاش فعالان زن نشان داد که با گردهمآوردن «علمای» مسلمان از فرق گوناگون شیعه و سنی و برجسته کردن مشکلات این زنان، در نهایت موفق به اخذ «فتوایی» شدند که بر اساس آن زنان مسلمان میتوانستند بعد از چهارسال انتظار مجدد ازدواج کنند و صاحب شوهر و سرپناه شوند.
🔹 برای من زیاد پیش آمده در جلسات و گفت و گوهای مختلف، از مردان بشنوم که اگر قرار است در وضعیت زنان مسلمان در کشورهای مسلمان گشایشی حاصل شود تنها از مسیر فقه ممکن است. فقه که بسیار پیچیده است و نباید آن را به قرائت رسمی موجود تقلیل داد. فقه که پتانسیلهای رهاییبخش بسیاری در خود نهان کرده است اما سازوکاری بهغایت تخصصی و پیچیده دارد که ورود به آن دشوار است و صبری بیپایان طلب میکند. در عین حال، نفوذ و صعود زنان درآن تقریبا ناممکن است. بخشی از گفتمانی که با عنوان «فمینیسم اسلامی» میشناسیم ناشی از چنین نگاهی است و میدانیم که گرچه در خود ممالک اسلامی با اقبال چندانی نه از جانب زنان و مردان متدین و نه از جانب فمینیستهای سکولار مواجه نشده؛ در دانشگاههای سرزمینهای غربی به عنوان «گفتمانی بومی» توجه زیادی دریافت کرده است.
🔹 مواردی مثل مورد زنان شبهبیوه کشمیری در ایرانِ بعد از انقلاب هم داشتهایم. به طور خاص تبلیغات زیادی حول دیه برابر زن و مرد انجام شده و میشود. از طرفی میتوان این تغییرات را ناچیزتر از آن دانست که به دردسر و دشواری و صبر و احساس صغارتش بیارزد. ضمن اینکه، نهایتاً به هیچ روی برابری میان زن و مرد و سوژگی زن برای تعیین سرنوشتش را نمیپذیرد_ بلکه در بهترین حالت شرایط را برای زنان آسانتر میکند. از طرف دیگر این تغییرات گرچه بسیار کند رخ میدهند، ولی دست کم «واقعی» هستند: در جهان واقعی زنان کشمیری توانستهاند 99 سال را به 4 سال کاهش دهند و سرپناه و لقمه نانی برای صدها زن و کودک سرگردان فراهم کنند. درحالیکه صدسال شعار برای برابری و حق زن بر بدن و سرنوشتش قدرت جا به جا کردن یک برگ از زمین صلب و سخت سنت را نداشته است. فاصله میان آنچه ایدهآل است و آنچه ممکن است را «فمینیسم اسلامی» نام گذاشتهاند.
🔹با این وصف، نسل جدید زنان با این تاریخ و دستاوردها که پیش روی ماست، وادار خواهد شد که رویای برابری را از سر بیرون کند یا احساس تعلق به سنت و تامل و توقف در آن را؟
@neocritic
🔹 سال گذشته در همایشی با موضوع «زنان و صلح اجتماعی» شرکت کردم که در آن یکی از سخنرانان درمورد تلاشهای فعالان زن برای کمک به زنان شبه بیوه/نیمه بیوه/ half- widow در کشمیر سخن گفت. ایزابیر علی که از راه دور در همایش حضور داشت درمورد زنان مسلمانی گفت که در منازعات کشمیر همسران خود را گم کردهاند. همسران صدها مردی که در جریان درگیریها ناپدید شدهاند و اطلاعی از آنها در دست نیست. زنان شبهبیوه کشمیری مطابق قانون شرع تا 99 سال باید به انتظار شوهرانشان بنشینند و بعد از آن، در صورت پیدا نشدن همسر میتوانند مجدداً ازدواج کنند. خانم علی اشاره کرد که عمده زنان شبهبیوه کشمیری متعلق به قشر ضعیفی هستند که نه تخصص و تحصیلات دارند و نه خانوادههایشان حاضرند سرپرستی آنها و فرزندانشان را بپذیرند. خانم علی روایت تصویری مفصلی از چندسال تلاش فعالان زن نشان داد که با گردهمآوردن «علمای» مسلمان از فرق گوناگون شیعه و سنی و برجسته کردن مشکلات این زنان، در نهایت موفق به اخذ «فتوایی» شدند که بر اساس آن زنان مسلمان میتوانستند بعد از چهارسال انتظار مجدد ازدواج کنند و صاحب شوهر و سرپناه شوند.
🔹 برای من زیاد پیش آمده در جلسات و گفت و گوهای مختلف، از مردان بشنوم که اگر قرار است در وضعیت زنان مسلمان در کشورهای مسلمان گشایشی حاصل شود تنها از مسیر فقه ممکن است. فقه که بسیار پیچیده است و نباید آن را به قرائت رسمی موجود تقلیل داد. فقه که پتانسیلهای رهاییبخش بسیاری در خود نهان کرده است اما سازوکاری بهغایت تخصصی و پیچیده دارد که ورود به آن دشوار است و صبری بیپایان طلب میکند. در عین حال، نفوذ و صعود زنان درآن تقریبا ناممکن است. بخشی از گفتمانی که با عنوان «فمینیسم اسلامی» میشناسیم ناشی از چنین نگاهی است و میدانیم که گرچه در خود ممالک اسلامی با اقبال چندانی نه از جانب زنان و مردان متدین و نه از جانب فمینیستهای سکولار مواجه نشده؛ در دانشگاههای سرزمینهای غربی به عنوان «گفتمانی بومی» توجه زیادی دریافت کرده است.
🔹 مواردی مثل مورد زنان شبهبیوه کشمیری در ایرانِ بعد از انقلاب هم داشتهایم. به طور خاص تبلیغات زیادی حول دیه برابر زن و مرد انجام شده و میشود. از طرفی میتوان این تغییرات را ناچیزتر از آن دانست که به دردسر و دشواری و صبر و احساس صغارتش بیارزد. ضمن اینکه، نهایتاً به هیچ روی برابری میان زن و مرد و سوژگی زن برای تعیین سرنوشتش را نمیپذیرد_ بلکه در بهترین حالت شرایط را برای زنان آسانتر میکند. از طرف دیگر این تغییرات گرچه بسیار کند رخ میدهند، ولی دست کم «واقعی» هستند: در جهان واقعی زنان کشمیری توانستهاند 99 سال را به 4 سال کاهش دهند و سرپناه و لقمه نانی برای صدها زن و کودک سرگردان فراهم کنند. درحالیکه صدسال شعار برای برابری و حق زن بر بدن و سرنوشتش قدرت جا به جا کردن یک برگ از زمین صلب و سخت سنت را نداشته است. فاصله میان آنچه ایدهآل است و آنچه ممکن است را «فمینیسم اسلامی» نام گذاشتهاند.
🔹با این وصف، نسل جدید زنان با این تاریخ و دستاوردها که پیش روی ماست، وادار خواهد شد که رویای برابری را از سر بیرون کند یا احساس تعلق به سنت و تامل و توقف در آن را؟
@neocritic