🔸
نسبت هنر و علوم شناختی (۱)یکی از مهمترین سوالات در علوم شناختی این است که چه نسبتی میان بازنمایی های ادراکی مغز و واقعیت وجود دارد؟
آیا الگوی دریافت شئ ادراک شده با خود شئ مطابقت کامل دارد؟
واقعیت این است که مغز با اطلاعات دریافتی خود از محیط پیرامون نوعی " هم ارزی کارکردی" به وجود می آورد. به عبارت دیگر آنچه ما ادراک می کنیم در تناظر یک به یک و مطابقت کامل با واقعیت بیرونی نیست بلکه مدلی هم ارز آن و ساخته شده توسط مغزمان است تا توانمندی ما را در سنجش فرصت ها و تهدیدهای محیطی، افزایش دهد. بنابراین ما دنیا را نه دقیقا آنگونه که هست بلکه به گونه ای ادراک می کنیم که شانس بقای ما را افزایش دهد.
بنابراین از منظر مبانی عصب شناختی ادراک دیداری، هنر رئالیستی وجود خارجی نخواهد داشت، زیرا این سبک هنری تلاشی است برای بازنمایی دوباره آنچه از جهان خارج ادراک کرده ایم؛ ادراکی که خود تلاشی بود برای ایجاد یک هم ارزی کاربردی و نه دقیقا بازنمایی واقعیت آن ابژه بیرونی ...
آیا حق با افلاطون بود که هنر را تقلیدی درجه دوم از جهان مُثُل می دانست؟!
✍ کامران پاک نژاد
🆔
@neurobiology_of_art