آن بهاران کو..؟


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified



Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


تعداد آدم‌هایی که من واقعاً دوست‌شان داشته باشم زیاد نیست ،
تعداد کسانی که نظر خوبی درباره‌شان دارم
از آن هم کمتر است .
من هرچه بیشتر دنیا را می‌شناسم
از آن ناراضی‌تر می‌شوم‌ .
هر روز که می‌گذرد بیشتر معتقد می‌شوم آدم‌ها ،
شخصیت ناپایداری دارند و نمی‌شود روی ظواهر لیاقت یا فهم و شعورشان حساب کرد ..

👤 | #جین_آستین


گفت ما همیشه دیر بودیم، دیر میخوابیم، دیر بیدار میشیم، دیر شروع کردیم به زندگی کردن، دیر رسیدیم بهش، دیر رسید بهمون، دیر شده بود دیگه، دیر بود واسه هرکاری کردن، دیر بود واسه زندگی کردن، واسه همین بیخیالش شدیم دیگه، تموم بود، فقط رسیده بودیم به تیتراژ آخر فیلم، چراغا روشن شدن، هوا هم


برای خودت یک دایره‌ی اعتماد درست کن. آنهایی که مهم هستند را بگذار درون دایره، کم اهمیت‌ترها را روی خط و باقی را بیرون از این دایره فرضی تصور کن. هر وقت کسی حرفی به تو زد که خاطرت رنجید ببین کجای دایره‌ات است؟ جزو افراد مهم‌ است یا نه فقط در دایره جا دارد! آیا براستی ارزش دارد از کسانی که برایمان اهمیتی ندارند برنجیم؟ چرا بگذاریم آدمهای کم اهمیت زندگیمان ما را ناراحت کنند حتی برای ثانیه‌ای؟! یادمان باشد وقتی دیگران بدانند که نمی‌توانند ناراحتتان کنند، دیگر تلاشی هم برای ناراحت کردن شما نمی‌کنند.


دیشب به خودم گفتم:
شعورِ یک گیاه در وسطِ زمستان،
از تابستانِ گذشته نمی آید،از بهاری می آید که فرا میرسد.
گیاه به روزهایى که رفته نمی اندیشد،
به روزهایى می اندیشد که می آید.
اگر گیاهان یقین دارند که بهار خواهد آمد، چرا ما انسان ها باور نداریم که روزی خواهیم توانست به هر آنچه می‌خواهیم، دست یابیم؟

#جبران_خلیل_جبران
نامه‌های‌ِ عاشقانه ‌یک‌پیامبر📚


Forward from: Graphic_Post‌_Instaa
Video is unavailable for watching
Show in Telegram
توچرا باز نگشتی دیگر ...

#هوشنگ_ابتهاج💫💜

@Graphic_Post_Insta🌸


آیا شما حاضرید برای تهیه شام امشب خود در زباله های دیشب دنبال غذا بگردید؟

پس چگونه حاضر می شوید با جست و جوی در آشغال های کهنه ذهنی ؛ تجربه های فردای خود را بیافرینید. رها شدن از دست حرف و سخن کسی که باعث آزار شما شده فقط با بخشیدن آن فرد امکان پذیر است. با بخشیدن خود و دیگران از دست خاطرات تلخ راحت می شوید و همین آرامش باعث می شود که آنچه را که اتفاق افتاده فراموش کنید. اکنون زمان آن رسیده که خاطرات خوش؛ نگاه خوش بینانه و واقع بینانه را به همه ی ابعاد زندگی بیندازید.


به داشته ها ، موقعیت ها و آدم هایِ خوبِ زندگی ام فکر می کنم
به هرچیز یا هرکسی که دنیایِ مرا زیبا و حالِ مرا خوب می کند .
و می خندم ؛
به رویِ تمامِ روزهایِ خوبی که در راهَند ،
اتفاقاتِ خوبی که خواهند افتاد ،
و آرزوهایی که برآورده خواهند شد .
خوشبختی یعنی همین ؛
که زندگی را سخت نگیرم ،
که حالِ من خوب باشد .

👤نرگس صرافیان طوفان


آهنگهای اولین گوشی من👆 سال 1388
#خاطره_بازی






زلزله در سوماترا، سانحه ی هوایی در روسیه، مردی که سی سال دخترش را در زیرزمین زندانی کرد، جدایی هایدی کلام از سیل، حقوق های بالا در بانک های آمریکا، حمله در پاکستان، استعفای رئیس‌جمهور مالی، رکورد جدید جهانی در پرتاب وزنه.
آیا واقعا نیازی هست همه ی این چیزها را بدانی؟

ما به طرز اعجاب آوری بمباران اطلاعاتی می شویم، اما به طرز اعجاب آوری کم می دانیم. چرا؟ چون دو قرن پیش، قالب مسمومی از اطلاعات را تحت عنوان "اخبار" خلق کردیم. اخبار برای ذهن به مثابه ی قند است برای بدن: اشتها آور، آسان هضم و در دراز مدت بسیار مخرب

از کتاب هنر شفاف اندیشیدن


بهار زیباست اما بهار دل
از آنهم زیباتر است.

#سروانتس


چند روزی نبودم، وقتی برگشتم گلدان‌های توی بالکن شبیه به یک روز مانده به آخر دنیا شده بودند. خشک، زرد، شکننده، خمیده، در حال ضجه زدن در سکوت و خرد خرد جان دادن. گذاشتمشان به حال خودشان. شبیه به سربازی که سربازِ دشمنِ زخمی‌ای را درازکش وسط مخروبه‌ای زمستان‌زده دیده و نه نجاتش داده و نه گلوله‌ی پایان را بین ابروهایش شلیک کرده. به خودم گفتم پاییز است. به هر حال چند روز دیگر یخ خواهند زد، خشک خواهند شد. بعد با بی رحمیِ جلادی که خیلی وقت است تصویر مرگ دیگران را همچون مستندی کسل‌کننده تماشا می‌کند، درِ بالکن را به رویشان بستم.
یکی دو روز بعد وقتی آبیاریِ گلدان‌های سوگلیِ آپارتمانی تمام شد و ته آبپاش اندکی آب باقی ماند، بی هدف آن را توی گلدان شمعدانی خالی کردم. نه اینکه برای نجاتش رفته باشم، رفته بودم تا فقط آبپاش را خالی کنم.

روز بعد وقتی پرده را کنار زدم چشمم به جوانه‌های سبزی خورد که از لای آخرالزمانِ گلدان شعمدانی سر برآورده بودند؛ برگ های ریز تازه، ساقه‌های نوجوانی که امید به زندگی در تن تازه‌شان می‌درخشید.

چند دقیقه‌ای پشت پنجره ایستادم و این صحنه را تحسین کردم. شمعدانی‌ها اهل شکست خوردن نیستند. گاهی می‌میرند اما می‌دانند که مرگ هم همیشگی نیست. شمعدانی من شبیه به همان سرباز زخمی رها شده در مخروبه بود. همه فکر می‌کردند مرده و به زودی شام گرگ‌های شکم‌باره خواهد شد، اما با ذره‌ای آب، خودش را از نو ساخت.

به برگ‌های مرده‌اش نگاه کرد و گفت: خیالی نیست. برگ تازه ای جوانه خواهد زد. بیشتر خواهیم شد. قوی تر. زنده تر. جوانه‌ها را که دیدم آبپاش را پر کردم و با احترام، بارانی بر خاکش باریدم و تکه‌های خشکیده را جدا کردم. این گیاه لایق بهترین‌ها بود. همه‌ی آنهایی که زود تسلیم لشکر شکست‌خوردگان نمی‌شوند، لایق بهترین‌ها هستند.

#آنالی_اکبری


ما براى آدمها، مناظر مختلفى رو به تصوير ميكشيم. براى بعضى ها شبيه به قبرستون هستيم؛ اونها فكر ميكنن در درون ما كشته یا فراموش شدن. در عين حال، براى بعضى ها متروكه ايم.. يك جايى ما رو ترك كردن و حاضر نيستن به ما برگردن چون ما براى اونها مرور تلخ ترين خاطرات ايم. براى عده اى حكم پياده رو يا يك خيابون رو داريم، از روى ما، از كنار ما رد ميشن؛ گاهى هر روز، اما چيزى از طرف ما توجهشون رو جلب نميكنه. براى بعضى ها حكم جنگل رو داريم.. اونها ما رو تنها در خوشى هاشون سهيم ميدونن، لحظات خوب رو در سايه ى ما، در كنار ما هستن اما تعداد كمى از اونها در آتيش سوزى هامون به سمتمون ميان و اما براى عده اى #دريا هستيم.. كنار ما، ساحل اونهاست. گاهى به آغوشمون ميان، اونقدر زياد كه غرق ميشن در ما.. ما درياها، افرادى رو كه از عمق ما نميترسن، تا سر حد مرگ به آغوش ميكشيم...


چون رود که مجبور به پیمودن خویش است
آزاد و گرفتارم، آزاد و گرفتار...

- فاضل نظری








Video is unavailable for watching
Show in Telegram
پروانه گشتن چاره اش جز پیله کردن نیست🦋🌈


من از نسل خودم نیستم
نگاه ها رو نمیشناسم
کمی دیرم واسه امروز
کمی فرق داره احساسم
نمیدونی چقدر سخته
همش گم باشی تو رویا
همش توی دلم میگم
شاید دیر اومدم دنیا

20 last posts shown.

118

subscribers
Channel statistics