Forward from: علی نور🧑💻
ببین منو؛ دارم همه زورمو میزنم که اوضاع تغییر کنه،
زور میزنم از این “که چی”ها بیام بیرون،
دارم زور میزنم که زورم برسه!میبینی؟
[انگار پرتم کردن به یه جنگ نابرابر که هرچی سرباز خودی داشتیم، جلو چشم داره کشته میشه و راه فرار ندارم و به آخرش دارم نزدیک میشم. با اینحال
چشم امید رفقای نزدیکم و چند نفر دیگه هنوز به منه.
به من که این روزها خودمو به زحمت سرپا نگه داشتم.حرفاشونو میشنوم و گاهی شوخی میکنم که شاید این خندههای مرده برگرده و شبا به عادت سکوت خودم ادامه میدم،بدون یک کلمه.]
زور میزنم از این “که چی”ها بیام بیرون،
دارم زور میزنم که زورم برسه!میبینی؟
[انگار پرتم کردن به یه جنگ نابرابر که هرچی سرباز خودی داشتیم، جلو چشم داره کشته میشه و راه فرار ندارم و به آخرش دارم نزدیک میشم. با اینحال
چشم امید رفقای نزدیکم و چند نفر دیگه هنوز به منه.
به من که این روزها خودمو به زحمت سرپا نگه داشتم.حرفاشونو میشنوم و گاهی شوخی میکنم که شاید این خندههای مرده برگرده و شبا به عادت سکوت خودم ادامه میدم،بدون یک کلمه.]