| پـَنآهـ... ♪ |


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


قطعا من، خیال‌باف‌ ترین فراموش شده‌ی جهانم.🌑
سیاست های بدون چهارچوب خودمو میپسندم.🌱

ناشناس:
https://t.me/BiChatBot?start=sc-530860-4b2u2xT

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


_ نیازمندیها :
اتاق زیر شیروانی.












با اینکه رفتنش خیلی حالمو بد کرد و باعث و بانیشو هزار بار لعنت کردم ، ولی اومدنش یکم حالمو بهتر کرد.


بابا اومد.


خدافظ.


همه سنگ شدن.


Video is unavailable for watching
Show in Telegram
از دست دادم یارمو :)




دلم میخواد سرمو بکوبم به آینه.


Forward from: | پـَنآهـ... ♪ |
بی روح!

گاهی فکر میکنم شاید رفتن حلّال تمام مشکلات باشد.
من ضعیفم در مقابل اتفاقات ، حتی کوچک ترینشان که بحث با خانواده باشد . به فکر فرار کردن میوفتم..
اما فقط در حد فکر ، به پایان میرسد.
خیلی وقت ها آنقدر فکر میکنم که از فکر کردن متنفر میشوم وحتی کلافه از انجام هر کاری که نیاز به تفکر دارد. برای همین گاهی بدون اینکه فکر کنم همان کاری که فقط در لحظه به سرم میزند انجام میدهم،دیگران میگویند جسور و با دلو جرئت هستی اما اینها چیزی جز ضعف درونی ام نیست.
دلم میخواست هر چیزی که در ذهن خسته ام میگذرد، بگویم، بنویسم، یا به دیگران بفهمانم اما هیچ کس نمیتواند ذره ای از وجودم را لمس کند.
حس میکنم میان جمعیت عظیمی از موجودات ماورایی محصور شده ام و احدی حتی مرا نمیبیند. چه برسد به مفهوم بودن احساساتم.
مدتها بود ان احساس اضافه بودن قدیمی دیگر به سراغم نمی امد ، امروز اما از عمق وجودم ارزوی مرگ کردم . این روزها هر لحظه بیشتر در منحنی های مغزم گم میشوم و خودرا گم میکنم.
روحم را باخته ام ، مدتهاست...
مدتهاست که دیگر در وجودم حسش نمیکنم . ان روحی که هر شب از داشتنش مسرور بودم و خدارا شکر میکردم .حال نمیدانم چه بر سر ان روح و خنده ها و حتی دلتنگی های صادقانه اش امده.
حس چوپانی را دارم که حتی صاحب گله هم به او اعتماد ندارد و از روی اجبار او را نگه داشته تا به گله آسیب نرسد...
این روزها بیش از پیش نمیتوانم ادامه بدهم و هیچ همراه و قوت قلبی ندارم ...
زندگی کردن را دوست ندارم ..
میگفت :
{نه که بگم از زندگیم خوشم نمیادا ، نه...
میدونی وقتی همه پشتت رو خالی میکنن و میفهمی چقدر تنهایی یعنی در اصل مردی، اما یه مرده ای که هم راه میره ، هم حرف میزنه و دائم فکر میکنه که چجوری از تنهایی در بیاد...!
سوالی که داره مغزم رو میخوره اینه که ما تنهایی رو واقعا دوست داریم یا مجبوریم که دوسش داشته باشیم..!؟
از مرگ خوشم نمیادا ، اما خب دیگه از ادما هم خوشم نمیاد..!}
این روز ها هیچ احساسی به هیچ اتفاقی ندارم.

#پـناهـ‌... 🖤 ۱۴۰۰/۱۲/۹ ۰۰:۰۰


یه بخش دیگه‌ام داره.
صبح : ولش کن شهریور واسه چی گذاشتن پس.


Forward from: فـرزانـهـ🌿آبـانـ
روزای من اینجوری می‌گذره:
-صبح: الان بخوابم که عصر بتونم خوب درس بخونم.
-عصر:الان بخوابم که شب بتونم خوب درس بخونم.
-شب:الان بخوابم که صبح بتونم خوب درس بخونم.




بدتر از تنهایی راه رفتن چی ؟هست؟! نه


بدتر از پیاده بزگشتن خونه اونم بعد امتحانی که مطمئنی تک میشی هست؟! نه


تو شاهد شب و تب وتاب منی
تو شب نارفیقی تو مهتاب منی.🫂

20 last posts shown.

122

subscribers
Channel statistics