🦋🎨پرنديجات🐼🐾


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


•ونقاشي تنها راه فرار از دردهاي زندگي👩🏻‍🎨🎨♥️•
#💙🌀🧿
•لفت نده🔕كن•
•يه #نقاشي سرچ كن•
هنررايگان نيست🌿
•حرفاي قايمكيتون👇🏻•
https://t.me/Nashenaser_bot?start=un880181007 🕸
بات👇🏻
@paandaa_bot

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


يكي ناشناس داده،ك ب نقاشيام و بقيه كارام ادامه بدم و عوض نشم
نميدونه منو تاحالا ي كسي همش محدود ميكرد،با جنگ و دعوا تا اينجا اومده بودم،نامزدم ك ديگ خودش ذوق كارامو داره همش و انرژي ميده بهم
از اين ب بعد همش سعي ميكنم توكارام پيشرفت داشته باشم♥️


واقعا خودمم فك نميكردم انقد زود و سريع رو من تاثير بزاره،فك نميكردم ب اين زودي حالم اوكي شه،هرچند چندماهم گذشته بود از اون قضايا ولي هنوز درگيرش بودم،حتي خودش فهميده بود ي چيزيم هس،همش از مامانم پرسيده بود ك مشكلش چيه،چندبارم ب خودم گف ك چرا انقد بي حوصله اي،چرا ب اخلاقي ميكني،چرا سردي!؟
ولي الان واقعا دوسش دارم،خيلي بامحبته،خيلي باشعوره،خيلي بااخلاقه،خيلي شاده،خيلي پايه س،خيلي حواسش ب منه،خيلي مرده


اينم قران و شاخ نباتش


اره يكم،ولي خب تو عكسم بد وايسادم،بچه بغلمه


عباس


Forward from: UN bot?
اون لباس ابیه که پوشیدی چاق نشونت میده🙁


Forward from: UN bot?
اسمش چیه؟


عزيزززممم😍😍😘💙☺️☺️


Forward from: Girl esfndi🍃🌸
واااییی عکس پرند با نامزدشو دیدم..
چقد ذوووق کردم..😍😍
قیافشون مشخص نبودااا..
ولی همون کع کنار هم بودن..
دلم قنج رفت ینی..🥰🥰


من٢٠/اون ٢٨


Forward from: UN bot?
چندسالشه چند سالته؟


تپل گوگوليه منه☺️😍😂هرروز ميگ،امروز ديگ رژيم ميگيرم😂




بخدا عكساي نامزدي هيچكدومشون خوب نشده اونايي ك تو گوشيه منه بقيه رو ك نميدونم،ولي روز بعدش رفتيم بيرون ي دوري زديم


Forward from: UN bot?
باهم عکس نگرفتین؟


همون لحظه ك داشت دستم ميكرد گفت چقد انگشتات تپلن خووودا🙄


١١٤تا سكه


Forward from: UN bot?
مهریه ات چقد شد؟
انگشترت عکس بفرس


بعدشم ك شام خورديم،دخترعموش و عمش يكم قر دادن،بعد گفتم ما غنچه اورديم،رسم داريم و ميخايم بريم عه ماشين بياريمشون،بعد دومادم صدا كردن گلُ دادن دستش،بعد اومد گل رو داد ب من بقيه هم غنچه ها دستشون بود و قر زنان ميومدن داخل،تو غنچه ها شونم(بقول خودشون😅) يكيش قران و ي دفتر ك اسم و رسم و اينارو توش نوشتن،شاخ نبات،ايينه بود
يكيش كيف و كفش
يكيش ي شوميز سفيد و روسري و چادر
يكيشم ك انگشتر بود
بعد گفتم طبق رسمشون بايد برم لباسي ك اوردن رو بپوشم،و بعد دوماد روسري و چادر رو سرم كنه


اين لباسو پوشيده بودم،اون روز واقعا عه صب حالم بدبود،مريض بودم،خلاصه ك ي بار بغض داشتم،ي بار هيجان،بعد ك اومدن مامانش اينا اومدن روبوسي و همه با ذوق ميومدن بغلم ميكردم فشارم ميدادن و ميگفتم ديدي،ديدي عروسمون شدي اخرش،دوماد خجالتيم گل رو دست من نداد،خونمون خيلي شلوغ بود،بي تربيت تا من داشتم روبوسي ميكردم گل رو گذاشت رو ميز،دور بوديم،وسط ابجيش ى عمش نشسته بودم،پسرعموهام و پسرخالم پذيرايي كردن،بعدشم بابام گفت مردا بريم طبقه پايين ك راحت باشيم همگي،بعد ابجيش گف وا اين بي ادب چرا گلُ نداد دستت😂ديگ هي غر زديم و مسخره بازي...

20 last posts shown.

76

subscribers
Channel statistics