「پـ‌🦋ــروانــه؛𝗕𝘂𝘁𝘁𝗲𝗿𝗳𝗹𝘆」


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


درو دیوار هـای اتاق نظاره گر تمام
ترس ها و غم هایی که به جـانم انداختی بودند🦋🍃🍂
.
.
غصه هاتون نصف نصف :)🦋
https://harfeto.timefriend.net/16667250569609 ناشناس 🦋🤍

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


Forward from: H&f store🪽
فور کنید فور میکنم.
1210


Forward from: Eccedentesiast
فور کنین فور میکنم ازتون قشنگا ✨


Forward from: ᴊᴇᴏɴʀᴏᴢᴀʟɪɴ
فور کنید رندتون کنم
ظرفیت: 20


Forward from: us
شیر کنید چنلاتون فوروارد میکنم ازتون.


ما نوشتیم و گریستیم
ما خنده کنان به رقص بر خاستیم
ما نعره زنان از سر جان گذشتیم ..
کسی را پروای ما نبود
در دور دست مردی را به دار آویختند :
کسی به تماشا سر برنداشت
ما نشستیم و گریستیم
ما با فریادی از قالب خود بر آمدیم
-شاملو






آنه شرلی میگفت:
آه ماريلا! نصف لذت هرچيز، انتظاری است كه برايش میكشی. ممكن است خيلی چيزها را به دست نياوری. امّا می‌توانی از انتظار كشيدن برايشان، لذت ببری.


فرق است میانِ خوب شدن و فراموش کردن ؛
و ما ظاهرا خوب خواهیم‌ شد !
اما فراموش نخواهیم‌ کرد ...
و زخم‌ هایمان باز خواهد ماند


شاملو راست میگه :
چه جالب است
ناز را می کشیم
انتظار را می کشیم
فریاد را می کشیم
درد را می کشیم
ولی بعد اینهمه سال
آنقدر نقاش خوبی نشده ایم که بتوانیم
دست بکشیم از هر آنچه که آزارمان می دهد؛


چه جوانانی! اسماعیل، می‌بینی؟ چه جوانانی!
بسیاری‌شان هنوز صورت عشق را بر سینه نفشرده اند و موهای صورت پسرها هنوز در نیامده و دخترها را می‌بینی؟
چه پاهای لطیفی دارند!
جنگ است، اینجا هم جنگ است اسماعیل!
گریه نکن! فریاد نکن! دهنش را ببندید، قوانین را به هم زده است.
گریه نکن اسماعیل، جنگ است!


دوریت مشڪل نیست.
فقط هواے اینجا
بی‌دلیل؛
من را هوایے تو میڪند..!
🍃🦋


دوستت داشتم با وجود اینکه تو را به آغوش نکشیدم و تورا همیشه نمی‌بینم، دوستت دارم چون برایت نوشتم و برایت خواندم و بخاطرت خندیدم و بخاطر تو تغییر کردم، تورا دوست داشتم درحالی که دور بودی.




برای ملاقات شخصی به یکی از بیمارستانهای روانی رفتیم
بیرون بیمارستان غُلغله بود
چند نفر سر جای پارک ماشین دست به یقه بودند
چند راننده مسافرکش سر مسافر با هم دعوا داشتند و بستگان همدیگر را مورد لطف قرار می دادند
وارد حیاط بیمارستان که شدیم، دیدیم جایی است آرام و پردرخت. بیماران روی نیمکتها نشسته بودند و با ملاقات کنندگان گفت وگو میکردند
بیماری از کنار ما بلند شد و با کمال ادب گفت: من می روم روی نیمکت دیگری مینشینم
که شما راحت تر بتوانید صحبت کنید
پروانه زیبایی روی زمین نشسته بود، بیماری پروانه را نگاه می کرد و نگران بود که مبادا زیر پا لِه شود
آمد آهسته پروانه را برداشت و کف دستش گذاشت تا پرواز کند و برود.
ما بالاخره نفهمیدیم
بیمارستان روانی اینور دیوار است یا آنور دیوار؟


چه باید گفت با آن کس که میدانی نمی‌ماند؟


حال من بد نیست و یعنی هیچ جای بدنم درد نمیکند؛ ولی اگر بخواهی حالم را عمیق‌تر جویا شوی باید به تو بگویم که به‌هیچ‌وجه از زندگی خوشم نمی‌آید.
#فروغ_فرخزاد


لیلاک‌شوی‌حرف‌مرامیفهمی
مجنون‌تمام‌قصه‌هانامَردَند . . .


فرق است میانِ خوب شدن و فراموش کردن ؛
و ما ظاهرا خوب خواهیم‌ شد !
اما فراموش نخواهیم‌ کرد ...
و زخم‌ هایمان باز خواهد ماند


🍃🦋

20 last posts shown.

163

subscribers
Channel statistics