2️⃣⬇️⬇️
در باره ی گربه وحید می گوید:" گربه ی داستان مساله ای است که من شکل خاصی به آن داده ام. طراحی آن هم چندان به گربه شباهت ندارد و در عین حال به سگ یا روباه هم شبیه نیست ولی همچنان دارای صدای گربه است. این صدا در داستان بسیار اهمیت دارد و همواره دیوانه کنندگی این صدا مطرح می شود و همین تکرار است که راوی داستان را تحت فشار قرار می دهد. در فیلم مانند داستان، گربه ی نر زیاد پرداخت نشده و آن را در حالت ابهام باقی گذارده است. در مورد گربه ی ماده، موضوعی که ذهنم را به خود مشغول می داشت این بود که آن را به موجودی حیوانی و مصنوعی تبدیل نکنم زیرا به دلیل برخی خصوصیات خاصش گربه ی ماده در داستان وجهه ای انسان وار یافته بود.(سیمیا، ش۱، برگ ۱۲ و ۱۳).
...یا " من گربه را در بخشهای مختلف فیلم به صورت های مختلفی طراحی کردم حتا در جاهایی آن قدر در شیوه ی راه رفتن گربه مبالغه کردم که به راه رفتن انسان شباهت پیدا کرده است. بدین صورت این مساله در ذهن بیننده شکل می گیرد که آیا با یک حیوان سروکار دارد که مثلا مجموعه ای از حیوانات مختلف را در بر می گیرد. یا انسانی که می تواند خصوصیات حیوانات را در خود متبلور کند(همان)...و" ... کاراکتر گربه در اثر من خیلی شبیه به یک گربه ی عادی نیست چون در خود داستان هم گربه(عادی) نیست. در بعضی جاها طوری نشان داده ام که وقتی تیر می خورد ناله اش شبیه به یک آدم است و در جاهای دیگر یک گرگ می شود. بنابر این من دکوپاژ یا نگاه خاص خود را داشتم( جلسه گفتگو با وحید نصیریان، دانشکده دکتر شریعتی، ۲۰ خرداد ۱۳۸۳).
وحید انیماتوری با دانش هنری و تجسمی پر باری بود و بنابراین به طراحی و طراحی خاص ذهنی تاکید داشت. می گوید:" همه ی جریان های هنری دنیا به نوعی به طراحی ختم می شوند یعنی اینکه در هر کار به طراحی خاص ذهنی خودتان برسید. منظور من ...طراحی چهره یا اندام نیست بلکه ایجاد یک چارچوب ذهنی دقیق و ایجاد یک اتفاق ذهنی است...انیمیشن می تواند ...کمک کند تمام رویاهای ما دوباره زنده شوند. هنر نوعی جان دادن(جان بخشی) است. میلی است که نمی توان از بشر گرفت. میل به جاودانگی، میل به زنده بودن...، میل به نمردن باعث می شود انسان بیشتر به هنر چنگ بیاندازد.( به قول فریدریش شلگل:" تنها این هنر است که نامتناهی است، ...که آزاد است. قانون نخستش اراده ی شخصی آفریننده است...". نیچه، ستاره هومن، ص۲۰۴؛ و به قول نوالیس:" هنر جست وجوی گل آبی blue flower است. یعنی تلاش برای یکی شدن با نامتناهی". فرهنگ آثار، به سرپرستی رضا سید حسینی، ص ۴۵۱۹). در ادامه می افزاید:" سه قطره خون... من با کار هدایت تفاوت فاحشی دارد. در واقع در اینجا مترجم ام. فشرده اش کردم آنالیزش کردم و بالاخره تبدیل به انیمیشن کردم و اگر خدا بخواهد در آینده بوف کور را کار می کنم...( همان)...سینما رعالیته ی خود را دارد ولی در انیمیشن از اولین لحظه میتوانید بادکنک تخیل را به دست بگیرید( فرانسیس بیکن فیلسوف انگلیسی می گوید که از آنجا که تخیل تابع قوانین ماده نیست ممکن است به دلخواه خود آنچه طبیعت گسسته است پیوند دهد و آنچه را طبیعت پیوند داده است بگسلد و بدین سان پیوندها و تفاوت هایی به وجود آورد که با قانونمندی های طبیعت بیگانه است. (رمانتیسم- ارغنون- ص ۵۹) و همانگونه که هنری جیمز henry james نویسنده آمریکایی پافشاری می کند که هنر به طور کامل تمایز است و گزینش و زندگی همه تداخل است و در هم ریختگی و آشوب( آفرینش و آزادی، بابک احمدی، ص ۲۸۸) وحید در همانجا ادامه می دهد:" در مرحله ی فیلمنامه شما یک دکوپاژ ذهنی دارید و ترتیب چیده شدن تصاویر در کنار هم قابل مقایسه است با مرحله ی طراحی یک اثرنقاشی"( جلسه گفتگو با وحید..، دانشکده شریعتی، ...)
در یک انیمیشن یا فیلم کوتاه، بیان کوتاه بیان خیلی سختی است و باید موجز و اصیل و کوتاه باشد عین نقاشی که از سخت ترین هنرهاست و باید در یک فریم خیلی چیزها را بیان کرد...( همانجا). اگر نگاه پیوتر دیومالا piotr dumala انیماتور لهستانی را بپذیریم که انیمیشن بهترین شیوه برای نمایش جهان درونی و شخصی است... و انیمیشن وابسته به طراحی است(سیمیا، کتاب دوم و سوم، ص ۱۴۸ و ۱۴۹). در مورد وحید هم این سخن صدق می کند. و مانند این لهستانی زبانش زبان غافلگیری و بدیهه سازی است( همانجا ص ۱۵۰). چیزی که سوررآلیستها بدان باور داشتند و غافلگیری را بزرگترین منبع خود می دانستند.( فصلنامه هنر، ش۲۹، ص ۸۵). بدین ترتیب انیمیشن پلی است مابین واقعیت و خیال.
⏸ادامه دارد...👇🏼
@pilbancriticism
در باره ی گربه وحید می گوید:" گربه ی داستان مساله ای است که من شکل خاصی به آن داده ام. طراحی آن هم چندان به گربه شباهت ندارد و در عین حال به سگ یا روباه هم شبیه نیست ولی همچنان دارای صدای گربه است. این صدا در داستان بسیار اهمیت دارد و همواره دیوانه کنندگی این صدا مطرح می شود و همین تکرار است که راوی داستان را تحت فشار قرار می دهد. در فیلم مانند داستان، گربه ی نر زیاد پرداخت نشده و آن را در حالت ابهام باقی گذارده است. در مورد گربه ی ماده، موضوعی که ذهنم را به خود مشغول می داشت این بود که آن را به موجودی حیوانی و مصنوعی تبدیل نکنم زیرا به دلیل برخی خصوصیات خاصش گربه ی ماده در داستان وجهه ای انسان وار یافته بود.(سیمیا، ش۱، برگ ۱۲ و ۱۳).
...یا " من گربه را در بخشهای مختلف فیلم به صورت های مختلفی طراحی کردم حتا در جاهایی آن قدر در شیوه ی راه رفتن گربه مبالغه کردم که به راه رفتن انسان شباهت پیدا کرده است. بدین صورت این مساله در ذهن بیننده شکل می گیرد که آیا با یک حیوان سروکار دارد که مثلا مجموعه ای از حیوانات مختلف را در بر می گیرد. یا انسانی که می تواند خصوصیات حیوانات را در خود متبلور کند(همان)...و" ... کاراکتر گربه در اثر من خیلی شبیه به یک گربه ی عادی نیست چون در خود داستان هم گربه(عادی) نیست. در بعضی جاها طوری نشان داده ام که وقتی تیر می خورد ناله اش شبیه به یک آدم است و در جاهای دیگر یک گرگ می شود. بنابر این من دکوپاژ یا نگاه خاص خود را داشتم( جلسه گفتگو با وحید نصیریان، دانشکده دکتر شریعتی، ۲۰ خرداد ۱۳۸۳).
وحید انیماتوری با دانش هنری و تجسمی پر باری بود و بنابراین به طراحی و طراحی خاص ذهنی تاکید داشت. می گوید:" همه ی جریان های هنری دنیا به نوعی به طراحی ختم می شوند یعنی اینکه در هر کار به طراحی خاص ذهنی خودتان برسید. منظور من ...طراحی چهره یا اندام نیست بلکه ایجاد یک چارچوب ذهنی دقیق و ایجاد یک اتفاق ذهنی است...انیمیشن می تواند ...کمک کند تمام رویاهای ما دوباره زنده شوند. هنر نوعی جان دادن(جان بخشی) است. میلی است که نمی توان از بشر گرفت. میل به جاودانگی، میل به زنده بودن...، میل به نمردن باعث می شود انسان بیشتر به هنر چنگ بیاندازد.( به قول فریدریش شلگل:" تنها این هنر است که نامتناهی است، ...که آزاد است. قانون نخستش اراده ی شخصی آفریننده است...". نیچه، ستاره هومن، ص۲۰۴؛ و به قول نوالیس:" هنر جست وجوی گل آبی blue flower است. یعنی تلاش برای یکی شدن با نامتناهی". فرهنگ آثار، به سرپرستی رضا سید حسینی، ص ۴۵۱۹). در ادامه می افزاید:" سه قطره خون... من با کار هدایت تفاوت فاحشی دارد. در واقع در اینجا مترجم ام. فشرده اش کردم آنالیزش کردم و بالاخره تبدیل به انیمیشن کردم و اگر خدا بخواهد در آینده بوف کور را کار می کنم...( همان)...سینما رعالیته ی خود را دارد ولی در انیمیشن از اولین لحظه میتوانید بادکنک تخیل را به دست بگیرید( فرانسیس بیکن فیلسوف انگلیسی می گوید که از آنجا که تخیل تابع قوانین ماده نیست ممکن است به دلخواه خود آنچه طبیعت گسسته است پیوند دهد و آنچه را طبیعت پیوند داده است بگسلد و بدین سان پیوندها و تفاوت هایی به وجود آورد که با قانونمندی های طبیعت بیگانه است. (رمانتیسم- ارغنون- ص ۵۹) و همانگونه که هنری جیمز henry james نویسنده آمریکایی پافشاری می کند که هنر به طور کامل تمایز است و گزینش و زندگی همه تداخل است و در هم ریختگی و آشوب( آفرینش و آزادی، بابک احمدی، ص ۲۸۸) وحید در همانجا ادامه می دهد:" در مرحله ی فیلمنامه شما یک دکوپاژ ذهنی دارید و ترتیب چیده شدن تصاویر در کنار هم قابل مقایسه است با مرحله ی طراحی یک اثرنقاشی"( جلسه گفتگو با وحید..، دانشکده شریعتی، ...)
در یک انیمیشن یا فیلم کوتاه، بیان کوتاه بیان خیلی سختی است و باید موجز و اصیل و کوتاه باشد عین نقاشی که از سخت ترین هنرهاست و باید در یک فریم خیلی چیزها را بیان کرد...( همانجا). اگر نگاه پیوتر دیومالا piotr dumala انیماتور لهستانی را بپذیریم که انیمیشن بهترین شیوه برای نمایش جهان درونی و شخصی است... و انیمیشن وابسته به طراحی است(سیمیا، کتاب دوم و سوم، ص ۱۴۸ و ۱۴۹). در مورد وحید هم این سخن صدق می کند. و مانند این لهستانی زبانش زبان غافلگیری و بدیهه سازی است( همانجا ص ۱۵۰). چیزی که سوررآلیستها بدان باور داشتند و غافلگیری را بزرگترین منبع خود می دانستند.( فصلنامه هنر، ش۲۹، ص ۸۵). بدین ترتیب انیمیشن پلی است مابین واقعیت و خیال.
⏸ادامه دارد...👇🏼
@pilbancriticism