کلی حرف تو مغزمه،کلی کلمه تو دهنمه.
ولی حرفی ندارم، حرف دارم اما نمیدونم چی هستن.
شاید میدونم،ولی واقعا نمیدونم.
همهی حرفا تو مغزمه اما موقع حرف زدن محو میشن!
من نمیدونم باید چی بگم،نمیدونم باید از کجا شروع کنم، کلمه ها اذیتم میکنن، نمیذازن درست بیانشون کنم.
حالا که فکرشو میکنم من به یکی نیاز دارم که بشینه جلوم بهم نگاه کنه و حرفامو بفهمه.
حرف زدن برای من بیشتر از اونی که فکرشو کنی سخته.
ولی حرفی ندارم، حرف دارم اما نمیدونم چی هستن.
شاید میدونم،ولی واقعا نمیدونم.
همهی حرفا تو مغزمه اما موقع حرف زدن محو میشن!
من نمیدونم باید چی بگم،نمیدونم باید از کجا شروع کنم، کلمه ها اذیتم میکنن، نمیذازن درست بیانشون کنم.
حالا که فکرشو میکنم من به یکی نیاز دارم که بشینه جلوم بهم نگاه کنه و حرفامو بفهمه.
حرف زدن برای من بیشتر از اونی که فکرشو کنی سخته.