Forward from: حرفای نگفته
و دگر بوسههایت مرا ارضا نکرد
خندههایت مرا آباد نکرد
همان یکبار دل شکستنت کافی بود
دگرباره تکرارش کردی و کافی بود
هزارباره تکرارش کردی و کافی بود
مرا به هیچ کشاندی و کافی بود
و دگر چشمهایت برام روشن نبود
به کدری یک مهِ نامعلوم شدی
به خاموشی یک شهر در برخورد شهابسنگ
و دگر دوست داشتنم برایمان کافی نبود
همینطور دوست داشتنت
#مهدیه_رضایی
خندههایت مرا آباد نکرد
همان یکبار دل شکستنت کافی بود
دگرباره تکرارش کردی و کافی بود
هزارباره تکرارش کردی و کافی بود
مرا به هیچ کشاندی و کافی بود
و دگر چشمهایت برام روشن نبود
به کدری یک مهِ نامعلوم شدی
به خاموشی یک شهر در برخورد شهابسنگ
و دگر دوست داشتنم برایمان کافی نبود
همینطور دوست داشتنت
#مهدیه_رضایی