6 Dec, 12:22
چی شد که دیگه مثل قبل نتونستم بهت نگاه کنم؟ چی شد که یهویی انقدر زود از پیشم رفتی؟ کلی تورو سرزنش میکردم که چرا بعد از اون همه خاطره خوب، منو تنها گذاشتی. همیشه تورو مقصر میدیدم که منو رها کردی. مقصر میدونستم چون فکر میکردم تو منو تنها گذاشتی. من اشتباه نمیکردم؛ تو منو ول کردی، ولی... من مقصر بودم. من مقصرم که اونقدر محوت شدم که با اینکه هر روز در تلاش اینم تا فراموشت کنم اما یه جوری راهت رو به ذهنم باز میکنی،دروغ چرا شاید واقعا نمیخوام که فراموشت کنم.چون از نظرم حیف فرشته ای مثل تو که زندگیم رو تبدیل به جای بهتری کرد و من رو از اون تاریکی درونم نجات داد از یاد ببرم.به هر جای اون خونه لعنتی که نگاه میکنم تو رو میبینم،بوی عطرت دیگه کاملا از بین رفته،اخه قبلنا موقع خوابیدن بالشتت رو بغل میکردم که بوی عطر تنت رو میداد اما حالا دیگه نیست،هیچوقت فکر نمیکردم که نبودت انقد سخت باشه. رفتم سمت بار کوچیک کنار پذیرایی و یه لیوان و شراب گیلاس رو برداشتم.نشستم روی همون بالشت های بزرگ کنار پنجره و یه لیوان برای خودم نوشیدنی ریختم و نصفش رو سر کشیدم از مزه تلخش لذت بردم،یادمه هیچوقت نمیزاشتی شراب بخورم و همیشه با حرص لیوان رو برمیداشتی و با اخم نگاهم میکردی که بر عکس خودت که فکر میکردی خیلی ترسناک شدی از نظر من بامزه و کیوت میشدی.با یادآوری دوباره همه اینا بقیه لیوان رو سرکشیدم و گذاشتم روی میز.از پنجره به بیرون نگاه میکنم،بارون میاد.هوای بارونی رو خیلی دوست داشتی همیشه وقتی بارون میومد با هم روی همین بالشت ها مینشستیم و تو توی بغلم جا میگرفتی و من غرق تماشات میشدم و صورتت رو غرق بوسه میکردم. نمیدونم الان کجایی،حالت خوبه یا نه،خوشحالی بدون من یا نه،فقط امیدوارم هر جا که هستی زندگی خوبی رو داشته باشی،اخه بعد از رفتنت زندگی من از هم پاچید و دیگه هیچوقت مثل قبل نشد و نخواهد شد. نمیدونستم چه اشتباهی کردم،فکرش رو نمیکردم یه روزی تموم زندگیم بشی ولی با وجود همه ی اینا تو شیرین ترین شراب گیلاس تلخ من بودی.
5 Dec, 12:40
3 Dec, 19:31
1 Dec, 22:53
29 Nov, 22:57
I'ʋҽ ɠσƚ ɱყ ҽყҽʂ σɳ ყσυ .
29 Nov, 22:56