متن کامل اشعار آواز آلبوم قاصدک :حضرت سعدی
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن
بحر: مجتث مثمن مخبون محذوفجزای آنکه نگفتیم؛ شکر روز وصال
شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
جزای آنکه نگفتیم شکر روز وصال
شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال شب فراق نخفتیم لاجرم ز خیال
دگر به گوش فراموش عهد سنگین دل
پیام ما که رساند؛ مگر نسیم شمال پیام ما که رساند مگر نسیم شمال
غزال اگر به کمند اوفتد عجب، نبود
غزال اگر به کمند اوفتد عجب نبود
عجب فتادن مردست در کمند غزال عجب فتادن مردست، در کمند غزال
جماعتی که نظر را حرام میگویند
نظر حرام بکردند و؛ نظر حرام بکردند و خون خلق، حلال نظر حرام بکردند و خون خلق حلالتو بر کنار فراتی، ندانی، این معنی
تو بر، کنار فراتی، ندانی این معنی
به راه بادیه دانند؛ قدر آب زلال
به خاک پای تو، دانم؛ که تا سرم نرود
ز سر، به در، نرود؛ همچنان امید وصال
حدیث عشق چه حاجت، که بر زبان آری
به آب دیده خونین نبشته، صورت حال به آب دیده خونین، نبشته، صورت حال
به ناله کار میسر نمیشود، سعدی
ولیک، ناله بیچارگان خوشست بنال
به ناله کار، میسر نمیشود، سعدی
ولیک، نالهٔ بیچارگان؛ خوشست، بنال
حضرت عطار
وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلنصورت نبندد ای صنم، بی زلف تو آرام دل
دل فتنه شد بر زلف تو، ای فتنهٔ ایام دل
ای جان به مولای تو، دل غرقهٔ دریای تو
دیری است تا سودای تو، بگرفت هفت اندام دل
تا جان به عشقت بنده شد، زین بندگی تابنده شد
تا دل ز نامت زنده شد، پر شد دو عالم نام دل
جانا دلم از چشم بد، نه هوش دارد نه خرد
تا از شراب عشق خود، پر باده کردی جام دل
حضرت مولویوزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتنرو سر بنه به بالین تنها مرا رها کن
ترک من خراب شب گرد مبتلا کن
ماییم و موج سودا شب تا به روز تنها
خواهی بیا ببخشا خواهی برو جفا کن
از من گریز تا تو هم در بلا نیفتی
بگزین ره سلامت ترک ره بلا کن
Instagram | اینستاگرام Telegram | تلگرام 👆👆👆