ولی منبه این نتجیه رسیدم که اگر به جای تلگرام
توی یه کافه ی فرانسوی توی خیابونای پاریس که بوی کروسان های شکلاتی و قهوه های فرانسوی مادام ژورنی پیچیده، درحالی که نشسته بودی و منتظر بودی تا سفارشو بیارن و همزمان داشتی روزنامه میخوندی و روی صندلی های لمینتیِ سفید توی ایوون کافه نشسته بودی و منم روی میز روبروییت با یه لباس سفید کوتاه و لبایی که کاملا با رژ قرمز پوشیده شدن و سیگاری که رو لبامه و بوی طبقه بالا رو گرفته و کلاه کنفی و عینک سفید نشسته بودم و زل زده بودم به دستایی که چهرش پشت روزنامه مخفی شده
باهات آشنا شده بودم الان خوشبت ترین دختر دنیا بودم....
توی یه کافه ی فرانسوی توی خیابونای پاریس که بوی کروسان های شکلاتی و قهوه های فرانسوی مادام ژورنی پیچیده، درحالی که نشسته بودی و منتظر بودی تا سفارشو بیارن و همزمان داشتی روزنامه میخوندی و روی صندلی های لمینتیِ سفید توی ایوون کافه نشسته بودی و منم روی میز روبروییت با یه لباس سفید کوتاه و لبایی که کاملا با رژ قرمز پوشیده شدن و سیگاری که رو لبامه و بوی طبقه بالا رو گرفته و کلاه کنفی و عینک سفید نشسته بودم و زل زده بودم به دستایی که چهرش پشت روزنامه مخفی شده
باهات آشنا شده بودم الان خوشبت ترین دختر دنیا بودم....