کتابکده رستاک


Channel's geo and language: not specified, not specified
Category: not specified


یزد، صفائیه، بلوار دانشگاه، خیابان شاهد (جنب پارک پهلوان یزدی)، شاهد ۲۳، پلاک ۱۶
۰۹۱۳۵۲۶۹۱۵۰
ساعت کاری: ۱۰ صبح تا ۱۱ شب

Related channels

Channel's geo and language
not specified, not specified
Category
not specified
Statistics
Posts filter


میهمانی با مادر عروسک‌ها و قصه‌ها «مرضیه برومند»


میهمانی با مادر عروسک‌ها و قصه‌ها «مرضیه برومند»






«چیزهایی هست که نمی‌دانی» مخصوص مخاطبانی است که کسب و کارش هنر و البته ادبیات است. درباره‌ی سرگذشت و روزمرگی‌های بیست نویسنده‌ای که از یک انسان معمولی تبدیل به هنرمندی طراز اول شده‌اند اما تمرکز اصلی کتاب حولِ محورِ طریقه‌ی زیست و نحوه عملکرد انسان‌هایی است که هر یک در قالب و ژانر خاصی از ادبیات به چهره‌های ماندگاری تبدیل شده‌اند. نویسندگانی مانند؛ جان گریشام، دن براون، ای.ال دکتروف، اورهان پاموک، آلن دو باتن، مک یوون و ...
بیست مصاحبه کتاب برگرفته از نشریه نیویورک تایمز است که علاوه بر نویسندگان، به سراغ هنرمندان یا سیاستمدارانی که کتابی به قلم خود منتشر کرده‌اند، می‌رود و بیش از همه بر چگونگی مطالعه‌ی آن‌ها و جایگاه «کتاب» در زندگی‌شان تأکید دارد.


پیشنهاد هفته کتابکده رستاک


Forward from: کتابکده رستاک
کتاب‌های یک بار خوانده‌یتان را به کتاب دیگران بسپارید. کتاب‌خانه‌یتان را برای کتاب‌های تازه خالی کنید. به ازای اهدای کتاب‌هایتان بن تخفیف دریافت کنید و به دیگران امکان خریدِ ارزان‌تر کتاب‌ها را بدهید.


Forward from: کتابکده رستاک
کتاب‌های یک بار خوانده‌یتان را به کتاب دیگران بسپارید. کتاب‌خانه‌یتان را برای کتاب‌های تازه خالی کنید. به ازای اهدای کتاب‌هایتان بن تخفیف دریافت کنید و به دیگران امکان خریدِ ارزان‌تر کتاب‌ها را بدهید.


اگر ترس از مواجهه با سفر و خطرات راه را داریم. از مسیر کتاب، موسیقی و فیلم‌ها می‌شود به سراغ سفر رفت. سفر در ذات خود پدیده‌ای بسیار ساده و تجربی است. کسی هم که پا در راه سفر می‌گذارد دیگر انسانِ پیش از سفر نخواهد بود.
دوست دارم کتاب بخونم دیوانه وار، تا تمام زندگی‌هایی رو که نتونستم بشناسم؛ تجربه کنم.


اگر ترس از مواجهه با سفر و خطرات راه را داریم.




یلداتان مبارک


گناه هميشه آن چيزي نيست كه همه فكر مي كنند، هميشه كه دزدي كردن و دروغ گفتن نيست. گناه يك انسان اين است كه بي رحمانه زندگي ديگران را ناديده بگيرد و از زخم هايي كه پشت سرش به جا گذاشته غافل باشد.


پروانه‌ای در تار عنکبوت گرفتار شد. عنکبوت تاری به دورش تنید. چندی گذشت، پروانه همچنان در تار گرفتار بود. همه از استقامت پروانه در تعجب بودند. تند‌بادی شد و تار را تکان داد. پروانه ذره ذره شد و ریخت. خیلی وقت بود که از درون پوک شده بود. هنوز خرده‌های پروانه در میان رشته‌های تار عنکبوت باقی‌مانده است، اما صدای بال پروانه‌ای دیگر از دور می‌آید.
شاساکو اِندو، در سال ۱۹۲۳ در توکیو متولد شد. ده ساله بود که پدر و مادرش از هم جدا شدند و او با مادرش به شهر کوبه رفت. مهم‌ترین اتفاق زندگی‌اش در یازده سالگی رخ داد، غسل تعمید دید و کاتولیک شد.
حکایت ایمان را چگونه تعریف می‌کنید؟ آن مشقت و دوراهی ایمان داشتن را؟ این تقابل را چگونه توضیح می‌دهید؟
خود اِندو هم در تطبیق ایمان کاتولیک با فرهنگ ژاپنی مشکلات بسیاری داشته است. چیزی که باعث شده او به سراغ داستان مبلغان پرتغالی‌ای برود که در قرن هفدهم به اجبار از دین برگشته‌اند بیشتر تجربه شخصی خودش بوده تا صرف تحقیق و مطالعه تاریخی. او درگیری ایمانی را فهمیده است؛ یعنی حفظ عقیده در ستیز با تجربه. تجربه‌ای که همیشه مؤمن- مؤمن پرسشگر - را برمی‌انگیزد تا اعتقاداتش را با دنیایی که در آن زندگی می‌کند و با فرهنگش وفق دهد. پایه‌ی مسیحیت ایمان است اما با نگاهی به تاریخ آن درمی‌یابید که این دین بارها و بارها و بعضی اوقات با مشقات بسیار خودش را با شرایط تطبیق داده تا بتواند آن ایمان را شکوفا کند. تناقض همین‌جاست، که البته بسیار هم دردناک است: در ظاهر امر، ایمان داشتن و پرسیدن در تناقض‌اند. گرچه این دو شانه به شانه هم‌اند و هر دو از هم مایه می‌گیرند. پرسش می‌تواند به تنهاییِ عظیمی بینجامد، اما اگر توأم با ایمان شود -ایمانی حقیقی و ابدی- می‌تواند آمیزهٔ لذت‌بخشی باشد. این همان کوره‌راه متناقض و دردناک است -حرکت از یقین به شک، به تنهایی، و در آخر رسیدن به یک ه‍م‌آمیزی- که اِندو کاملاً آن را دریافته، و خوب و ظریف و زیبا در سکوت به قلم درآورده است.
«سکوت» حکایت مردی است که به شکلی دردناک می‌فهمد عشق خداوند بسیار پیچیده‌تر از آنی است که تصور می‌کرده، این که مقدرات خدا در حیات بشر بیش از حد درک و فهم انسان است، و این که او همیشه حضور دارد... حتی وقتی که سکوت اختیار کرده است. «سکوت» برای من حکایت کسی است که ابتدا قدم به راه مسیح گذاشته اما دست آخر از شرورترین شخصیت مسیحیت، یعنی یهودا، سر درمی‌آورد. عیناً پا جای پای او می‌گذارد. و در این راه است که قادر به درک نقش یهودا می‌شود. این یکی از دردناک‌ترین معماها در تمام مسیحیت است.


پیشنهاد این روزهای کتابکده رستاک






زمانی که می‌خواهیم به اجبار به خواسته‌های خود در زندگی دست پیدا کنیم، اصرار بر این داریم که راه ما تنها راه ممکن است و هیچ فرصتی نمی‌دهیم که رخدادها به گونه‌ای دیگر رقم بخورند. فرصت نمی‌دهیم که آن رویداد شادی بخش یا اکتشاف مفید رخ دهد. حق تقدم با راه خودمان است. هرگاه چنین می‌کنیم در واقع در خدمت «من» هستیم و اغلب «من» نمی تواند به خوبی تشخیص دهد چه کاری حائز اهمیت است و به این ترتیب رسالت ما از مسیر خود منحرف می گردد.
وقتی به جریان همزمانی امکان ظهور می‌دهیم، رخدادی به کلی متفاوت روی می‌دهد. ما به پیشامدها اجازه ظهور می‌دهیم. ما به آنچه در حال روی دادن است گوش می‌سپاریم. در تمام زمینه‌های هنری؛ هرگاه هنرمند طرح، شعر یا آوازی را آغاز می‌کند، این فرآیند را می‌گذراند و به این باور می‌رسد که آنچه رخ داده کاملاً درست است.
وقتی همواره به مفاهیم شناخته شده و مشخص خود بپردازیم، چشمان خود را به روی امکان می‌بندیم. در نتیجه می‌گوییم آنچه را سرنوشت، خدا یا جهان هستی به ما ارزانی می‌دارد نمی‌خواهیم ... اما رودخانه می‌داند که به کدام سو می‌رود. با رودخانه نجنگید. به او دست دوستی بدهید و از نیروی آن برای رسیدن به خواسته‌های خود بهره ببرید.


ما ممکن است قادر نباشیم سیل رویدادها یا نحوه‌ی گردش جهان روی محور خود را متوقف کنیم، اما می‌توانیم نحوه حضور خود در جهان را تغییر دهیم و در آن نقطه، سرنوشت، تقدیر و یا همان چیزی که نامی برایش نداریم، بنا به عادتی خیال‌انگیز، به ما دست یاری خواهد داد.
رویدادهای زندگی ما اشاره به الگوهای زیربنایی دارند که می‌توانند به ما بیاموزند چگونه جایگاه خود را در آینده‌ای روشن بیابیم. طریق همزمانی، با خط سیری تدریجی ما را ترغیب می‌کند تا در وهله‌ی نخست جنبه‌های اسرارآمیز زندگی خود را کشف کنیم و آنگاه به درون خویشتن سفر کنیم تا ببینیم تجارب فردای ما، چگونه ما را به سمت زندگی در راستای جریان انرژی‌های کیهانی سوق داده یا از آن دور می‌کنند...
ما در این دنیا موجودی رها شده نیستیم. ما تنها نیستیم. هر کدام از ما باید در مسیری قرار بگیریم که در آن حس رضایت کنیم.
پروفسور کارل گوستاو یونگ، روانکاو سویسی، زمانی به این نتیجه رسید که مسیری که ما برای آن ساخته شده‌ایم بدون راهنما و نشانه نیست. او با بنیانگذاری مفهوم "همزمانی" توانست این موضوع را روشن کند که در زندگی حوادث و اتفاقاتی دور از انتظار ما رخ می‌دهد که مسیر زندگی را از آنچه ما قبلاً برنامه‌ریزی کرده بودیم منحرف می‌کند یا در جاهایی اتفاقاتی می‌افتد که حس می‌کنیم ما از جایی بدون آن‌که انتظار داشته باشیم مورد حمایت قرار گرفته‌ایم.
«هیچ چیز تصادفی نیست» به شما کمک می‌کند به دور از اینکه بخواهید اتفاقاتی که در زندگی‌تان رخ می‌دهد را به خوب و بد تقسیم کنید، به دنبال کشف معنای اتفاقاتی باشید که برای شما در حال رخ دادن است.
پس از مدتی متوجه می‌شوید که «هیچ چیز تصادفی نیست» و هر آنچه برای شما رخ می‌دهد، اگر گوش شنوا داشته باشید، شما را در مسیری که باید در آن قرار گیرید، قرار می‌دهد و شما از بودن در چنین مسیری و داشتن چنین نگاهی علیرغم همه سختی‌های راه، خشنود و راضی خواهید بود.


ما ممکن است قادر نباشیم سیل رویدادها یا نحوه‌ی گردش جهان روی محور خود را متوقف کنیم، اما می‌توانیم نحوه حضور خود در جهان را تغییر دهیم و در آن نقطه، سرنوشت، تقدیر دست یاری به ما خواهند داد.

20 last posts shown.

313

subscribers
Channel statistics