اون هرشب باهام میومد لب دره ساعت ها توی بغلم میخوابید ، همیشه با بوی سیگاری که میکشید مشکل داشتم اما خب چیکار میتونستم بکنم؟ بهش عادت کرده بودم تا حالا نشده بود براش کتاب نخونم ولی از خودم متنفرم چرا اخرین شبی که پیش هم بودیم براش کتاب نخوندم؟ چرا بغلش نکردم؟
هروقت بهش فکر میکنم حس میکنم با بدن زخمی تویه ساحلی پر از نمک غلت میخورم.
هروقت بهش فکر میکنم حس میکنم با بدن زخمی تویه ساحلی پر از نمک غلت میخورم.