اگر همچین جایی رو داشتم، هر شب می رفتم می نشستم؛ رمان می نوشتم؛ نسکافه می خوردم و سیگار کاپیتان بلک رو می ذاشتم برای خودش ی کناری دود کنه و بوش بپیچه تو هوا... شایدم ی آهنگ که همنوا بشه با باد توی درخت ها... شایدم... شایدم... نمی دونم! شاید بدون کمبودی که متن توی چشمات می زنه!؛)