😑 او، #لُخت_است!
▪️دور میز مینشینید. صد البته پوشیدن کت و شلوار برای آقایان و مانتو و مقنعه به رنگهای تیره از الزامات است. صاف مینشینید. هر از گاهی لبخندی را تحویل نفر کناری یا چند نفر آنطرفتر میدهید. با ورود نفر جدید، از جا کمی بلند میشوید و دست بر سینه میگذارید. جلسه شروع میشود. به گوینده نگاه میکنید و هر از گاهی سری به تأیید تکان میدهید. کمی که گذشت، میتوانید از خوراکیهای روی میز بخورید و حین خوردن، سری هم تکان بدهید. بد نیست اگر گاهی یادداشتی بردارید. البته اگر مقام مافوق هستید، این کار را نکنید. اگر مقام مافوق هستید، میتوانید حتی موبایلتان را هم در وسط جلسه، با گذاشتن دست روی گوشی پاسخ بدهید. این یعنی شما خیلی مقام مافوق و سرشلوغی هستید. به پاورپوینت خیره شوید. نوبت صحبتهای حضار که میرسد، صدایتان را در گلو بیندازید و خودتان را شمرده معرفی کنید. حتماً به نام سازمانتان اشاره کنید. از برگزارکنندگان جلسه با صفات «عزیز» و «گرانقدر» تشکر کنید. در شروع، از خود موضوع و اهمیت آن و تشکر از دستاندرکاران - به ویژه با ذکر چند نام که بهتر است از رؤسا باشند - تشکر کنید. جهت خالی نبودن عریضه، نقدی کوچک را هم به گوشهی جزئی از کار مطرح کنید. مراقب باشید نقد، جدی و بنیادی نباشد. بلافاصله هم تشکر مجدد فراموش نشود. لبخند بزنید و به عقب تکیه دهید. کار تمام است.
▪️این، رِسِپی(دستور شرکت) در جلسات رسمی جمهوری اسلامی است. بیش از شش سال است که از شهرداری تا ارشاد، از تأمین اجتماعی تا دانشگاه ها، پژوهشگاهها و شوراهای پژوهشی، در این جلسات رفته و آمدهام. تقریباً همهشان چنیناند. مسوولین کشور در چنین جلساتی روز را شب میکنند. و دوباره روز از نو و روزی از نو. حق شرکت در جلسات میگیرند. میوه میخورند. لبخند میزنند. خوش و بش میکنند. و باز... و باز... موجودات جلسهزی. «هومو جلسهئوسها». #بروکراتهای_جلسهروی_قهار.
▪️یکی از یافتههای تز دکتری یکی از برادران دردمندم در دانشگاه علامه، پس از چندین سال تحقیق در اسناد و تاریخ مجلس و دولت این است: «صدای جامعه در این نهادهای رسمی شنیده نمیشود». من مکانیزم این شنیده نشدن را به عینه در این سالها دیدهام. هر گزارهی سازمانی، ولو به شدت غلط، به شدت آسیبزا، به شدت علیه جامعه، میتواند در این جلسات طرح و تصویب شود. جمبعندی تابع چیزی است که بیشتر از همه، منافع خود سازمان برگزارکننده جلسه را تأمین میکند. نه جامعه. هزینه را اما چه کسی میپردازد؟ جامعه. غایب بزرگ جلسات.
▪️یکی از اساتید استخوانخرد کرده و دلسوز که زبان این فضای رسمی اداری را میفهمید، میگفت: خود سازمانها امروز در ایران، به موجودی فینفسه تبدیل شدهاند که منافع سازمانی خود را جستجو میکنند. این مسأله، ربطی به این دولت و آن دولت، حتی این حکومت و آن حکومت در ایران ندارد. اینرسی منافع سازمانی. فرهنگ غیررسمی اما جاافتادهای که اول و آخر، هدفش به حداکثر رساندن منافع سازمانی است. نوعی تبانی پذیرفتهشده و ناگفته در تمامی سازمانهای رسمی دولتی و حاکمیتی که هدف اول و آخر آن، ابراز وجود سازمانی و نفع - مالی و هویتی - پرسنل سازمان است. قربانی کیست؟ جامعه.
▪️چه باید کرد؟ به نظر من، داستان ِ «پادشاه لخت و کودک ِ راستگو» راه شکست این سلطهی سازمانی مخوف است: همان کودکی که پادشاه را در حالی دید که خیاطش او را بیلباس به خیابان و میان جمعیت فرستاده بود و جمعیت از ترس یکدیگر و پادشاه، از لباس او تعریف و تمجید میکرد. کودک اما از بالای درخت فریاد زد: او #لخت است! او لخت است! و فضا شکست. در این جلسات، نباید مقهور فضای رسمی و فشار هنجارین شد. نباید فضای سنگین حاضر بر جلسه، راه را بر نقدهای بنیادین ما ببندد. ما، صدای جامعهایم. اگر در درونمان و با تکیه بر دانشمان تصمیمی را از بنیان غلط میپنداریم، باید آن را فریاد بزنیم. فضای جلسه را بشکنیم. #صریح باشیم. #مستدل اما #محکم سخن بگوییم. فرصت را به تعارفات و کلیگوییها هدر ندهیم. به سراغ اصل مسأله و اصل نقد برویم.
#آزاده باشیم.
و در نهایت و در یک کلام
#مطالبه_گر_باشیم
#عباس_پناه
#شهروند_مطالبه_گر
🆔
@panah5 💜
🌺🌺🌹🌷🌹🌺🌺