Video is unavailable for watching
Show in Telegram
● ما گمان میکردیم که "ایمان" به خدا، آدمی را "خوبتر" میکند.
● ما بر آن بودیم که "اسوهکردن" علی و فاطمه، انسان را رئوف و رحیم میکند.
● ما فکر میکردیم که دین فرمان به خوبیها میدهد تا بدان مَلَکاتِفاضله در ما استوار شود.
حاکمیت نیمقرنی مومنان متشرعِ اهلِتهجد و نوافل، گریهکنندگان بر فاطمه و علی و حسین، اهل احتیاطِ حتی در مباحات، ثابتمان کرد که:
۱) "ایمان به خدا"، آدمی را شخص بهتری نمیکند که هیچ، میتواند او را بر ستمکاری و بیرحمی و قساوت قلب، دلیرتر هم بکند.
۲) "اسوه نمودن" فاطمه و علی، نقشی در پیدایی رقتقلب و شفقتبرخلق ندارد.
۳) و چشممان را بر این واقعیت گشود که "دینداری" هیچ ملازمهای با خوبیِ اخلاقی ندارد.
پس، از دین و نقش دینداری چه میماند جز "رنگی" و "ادا و اطواری"؟!
وقتی فردی دیندار، درست مثل یک بیدین، بتواند همه شرارتهای قابلتصور را مرتکب شود - و مراجع دین هم صحهاش گذارند - تا نتوان مصداق ضَلّاتِ شخصیاش گرفت، در آن صورت "دین جز ادا و اطواری، و رَنگ و آدابی، و تعلقبهجمعی نمیشود"، تا هرآنچه پیشترها به حسنظن در چیستیِ دین میاندیشیدیم، از بیخوبن "غلط" بوده باشد.
● ما بر آن بودیم که "اسوهکردن" علی و فاطمه، انسان را رئوف و رحیم میکند.
● ما فکر میکردیم که دین فرمان به خوبیها میدهد تا بدان مَلَکاتِفاضله در ما استوار شود.
حاکمیت نیمقرنی مومنان متشرعِ اهلِتهجد و نوافل، گریهکنندگان بر فاطمه و علی و حسین، اهل احتیاطِ حتی در مباحات، ثابتمان کرد که:
۱) "ایمان به خدا"، آدمی را شخص بهتری نمیکند که هیچ، میتواند او را بر ستمکاری و بیرحمی و قساوت قلب، دلیرتر هم بکند.
۲) "اسوه نمودن" فاطمه و علی، نقشی در پیدایی رقتقلب و شفقتبرخلق ندارد.
۳) و چشممان را بر این واقعیت گشود که "دینداری" هیچ ملازمهای با خوبیِ اخلاقی ندارد.
پس، از دین و نقش دینداری چه میماند جز "رنگی" و "ادا و اطواری"؟!
وقتی فردی دیندار، درست مثل یک بیدین، بتواند همه شرارتهای قابلتصور را مرتکب شود - و مراجع دین هم صحهاش گذارند - تا نتوان مصداق ضَلّاتِ شخصیاش گرفت، در آن صورت "دین جز ادا و اطواری، و رَنگ و آدابی، و تعلقبهجمعی نمیشود"، تا هرآنچه پیشترها به حسنظن در چیستیِ دین میاندیشیدیم، از بیخوبن "غلط" بوده باشد.