Forward from: مصطفی ملکیان
⭕️اهمیت شناخت خود واقعی
🔹 هرکدام از ما اگر به خود واقعی همواره تاکید کنیم میفهمیم که این من مصطفی نقاط ضعفش کجا است، نقاط قوتش کجا است، حد دانایی و تواناییاش چقدر است اما وقتی که به سراغ من سوم و چهار و پنج رفتم دیگر با خود من، سر و کار ندارم و در این شرایط من هیچگاه نمیتوانم یک تصور واقعی از خود به دست بیاورم و انتظارات متناسب با تواناییهای واقعی خود از خود داشته باشم.
ملکیان افزود: مثال دیگری که من میتوانم بزنم در خصوص خرید یک یخچال است. اگر هنگام خرید و استفاده از یخچال، ساختاری که از یخچال در ذهن من است به ساختار واقعی آن نزدیک باشد و دوم آنکه علاوه بر شناخت ساختار، قوانین حاکم بر یخچال را بشناسم و سوم نیز بدانم که یخچال در مجموعه اسباب و اثاثیه خانه چه نقشی دارد در آن صورت از یخچالم تا آنجا که دوام داشته باشد استفاده میکنم و با مشکلی نیز مواجه خواهم نشد. اما اگر در یکی از این سه دانش نقصی داشته باشم یخچالم را از بین خواهم برد در حالی که هیچ نیت شری نسبت به یخچالم نداشتهام و من اتفاقا میخواستهام این یخچال بماند.
🔹حال ما نیز مانند همین یخچال هستیم. من باید دو چیز را درباره خودم بدانم یکی اینکه ببینم من واقعی چه هستم، اینکه شما نسبت به من چه حسی دارید را باید رها کنم چون این من واقعیت دارد نه آن، آنها تصورات هستند. ما باید خود را اصلاح کنیم، تصورات به خودی خود اصلاح خواهندشد. چرا باید خود را اصلاح کنم چون که این تصورات دیگران رنگی از واقعیت من هستند و بنابراین اگر میخواهم اصلاحی کنم باید این اصلاح در درون خودم صورت بگیرد به جای آنکه رنگ و تصویر خود را اصلاح کنم.
🔹به عبارت دیگر قوانین؛ حاکم بر واقعیتها هستند نه بر تصوراتی که ما از واقعیت داریم. قوانین شیمی، قوانین زیست شناختی و روانشناختی و الی آخر حاکم بر واقعیتهای انسانی اند نه تصورات.
حال اگر شناختم از خودم ناقص باشد یعنی به جای آنکه نگاه من به خودم باشد به تصویری که شما از من دارید و تصویری که من از تصویرشما از خود، دارم؛ باشد شما میگویید تو دونده موفقی هستی و من هم میگویم هرکه میخواهد بیاید با من مسابقه دهد چون شماها گمان میکردید که من دونده خوبی هستم اما در نهایت اتفاقی که میافتد این است که من در مسابقه پیروز نخواهم شد چون مصطفی واقعی که دونده خوبی نیست.
🔹بنابراین من باید اولا تواناییها و ضعفهای خودم را و ثانیا قوانین حاکم بر ذهن خودم را و قوانین حاکم بر جسم و ذهن و روان خودم را هم بدانم و ثانیا بدانم که شان من در عالم هستی چه هست. به عنوان مثال بدانم که هستی مهمانخانهای نیست که برای من آماده کرده باشند یا هتلی نیست که فقط برای من آماده شده باشد.
وی افزود: اگر چنین توقعاتی نداشته باشیم اساسا نگاه ما به زندگی نگاه واقعبینانهتری خواهدبود. حال اگر ما این سه شناخت را نداشته باشیم و با تصوراتی که دیگران از ما دارند یا با تصوری که دیگران از تصور ما دارند زندگی میکنیم، دائما شکست خواهیم خورد زیرا اساسا هرگاه واقعیتی را نشناسیم یکجا در باب آن واقعیت، سرمان به سنگ خواهدخورد.
🔹 به عنوان مثال ضریب هوشی من 70 است اما توقع دارم که رتبه من تک رقمی شود و وقتی این اتفاق نیافتاد من ناکام میشوم و وقتی ناکام میشوم دو اتفاق ممکن است رخ دهد: نگاه اول این است که من بگویم عجب پس من، با من توهمی خودم مواجه شدهبودم. اما اکثر ما با وجود این فکر این تصور را رها نمیکنیم و نگاه دوم را انتخاب میکنیم یعنی تصور را ادامه میدهم و این ادامه تصور اولین مشکلی که ایجاد میکند پارانویا است. یعنی من فکر میکنم در کنکور پارتیبازی شدهاست یا با من به خاطر پدرم اینگونه رفتار کردهاند و این میشود هرمنوتیک سوءظن، یعنی تفسیر ناصواب بر اساس بدگمانی. وی ادامه داد: دیگر اینکه بدبینی مفرط پیدا میکنم نسبت به تمام کسانی که در زندگی من تاثیر داشته اند و میگویم پدر و مادر و معلم من، وظیفه خود را به خوبی انجام ندادهاند و نمیگویم که ذهنیت من از خودم غلط بوده است که چنین اتفاقی برای من رخ داده است. سوم نسبت به شما پرخاشگر میشوم چون فکر میکنم شما حق من را خوردهاید و در نهایت فکر میکنم اساسا جهان بر اساس عدالت بنا نهاده نشده است چون من با آیکیو 140 باید رتبه اول میشدم و نمیگویم که آیکیو من 70 است بعد کمکم فکر میکنم که اصلا در جهان تلاش به نتیجه نمیرسد و یک نیهیلیزم نسبت به جهان پیدا میکنم و فکر میکنم جهان پوچ اندر پوچ است و اینها است که باعث میشود من به شما ضرر و زیان برسانم.
🔅سخنرانی معرفی کتاب سرشت شر ؛ پردیس کتاب مشهد،آذر96
@mostafamalekian
🔹 هرکدام از ما اگر به خود واقعی همواره تاکید کنیم میفهمیم که این من مصطفی نقاط ضعفش کجا است، نقاط قوتش کجا است، حد دانایی و تواناییاش چقدر است اما وقتی که به سراغ من سوم و چهار و پنج رفتم دیگر با خود من، سر و کار ندارم و در این شرایط من هیچگاه نمیتوانم یک تصور واقعی از خود به دست بیاورم و انتظارات متناسب با تواناییهای واقعی خود از خود داشته باشم.
ملکیان افزود: مثال دیگری که من میتوانم بزنم در خصوص خرید یک یخچال است. اگر هنگام خرید و استفاده از یخچال، ساختاری که از یخچال در ذهن من است به ساختار واقعی آن نزدیک باشد و دوم آنکه علاوه بر شناخت ساختار، قوانین حاکم بر یخچال را بشناسم و سوم نیز بدانم که یخچال در مجموعه اسباب و اثاثیه خانه چه نقشی دارد در آن صورت از یخچالم تا آنجا که دوام داشته باشد استفاده میکنم و با مشکلی نیز مواجه خواهم نشد. اما اگر در یکی از این سه دانش نقصی داشته باشم یخچالم را از بین خواهم برد در حالی که هیچ نیت شری نسبت به یخچالم نداشتهام و من اتفاقا میخواستهام این یخچال بماند.
🔹حال ما نیز مانند همین یخچال هستیم. من باید دو چیز را درباره خودم بدانم یکی اینکه ببینم من واقعی چه هستم، اینکه شما نسبت به من چه حسی دارید را باید رها کنم چون این من واقعیت دارد نه آن، آنها تصورات هستند. ما باید خود را اصلاح کنیم، تصورات به خودی خود اصلاح خواهندشد. چرا باید خود را اصلاح کنم چون که این تصورات دیگران رنگی از واقعیت من هستند و بنابراین اگر میخواهم اصلاحی کنم باید این اصلاح در درون خودم صورت بگیرد به جای آنکه رنگ و تصویر خود را اصلاح کنم.
🔹به عبارت دیگر قوانین؛ حاکم بر واقعیتها هستند نه بر تصوراتی که ما از واقعیت داریم. قوانین شیمی، قوانین زیست شناختی و روانشناختی و الی آخر حاکم بر واقعیتهای انسانی اند نه تصورات.
حال اگر شناختم از خودم ناقص باشد یعنی به جای آنکه نگاه من به خودم باشد به تصویری که شما از من دارید و تصویری که من از تصویرشما از خود، دارم؛ باشد شما میگویید تو دونده موفقی هستی و من هم میگویم هرکه میخواهد بیاید با من مسابقه دهد چون شماها گمان میکردید که من دونده خوبی هستم اما در نهایت اتفاقی که میافتد این است که من در مسابقه پیروز نخواهم شد چون مصطفی واقعی که دونده خوبی نیست.
🔹بنابراین من باید اولا تواناییها و ضعفهای خودم را و ثانیا قوانین حاکم بر ذهن خودم را و قوانین حاکم بر جسم و ذهن و روان خودم را هم بدانم و ثانیا بدانم که شان من در عالم هستی چه هست. به عنوان مثال بدانم که هستی مهمانخانهای نیست که برای من آماده کرده باشند یا هتلی نیست که فقط برای من آماده شده باشد.
وی افزود: اگر چنین توقعاتی نداشته باشیم اساسا نگاه ما به زندگی نگاه واقعبینانهتری خواهدبود. حال اگر ما این سه شناخت را نداشته باشیم و با تصوراتی که دیگران از ما دارند یا با تصوری که دیگران از تصور ما دارند زندگی میکنیم، دائما شکست خواهیم خورد زیرا اساسا هرگاه واقعیتی را نشناسیم یکجا در باب آن واقعیت، سرمان به سنگ خواهدخورد.
🔹 به عنوان مثال ضریب هوشی من 70 است اما توقع دارم که رتبه من تک رقمی شود و وقتی این اتفاق نیافتاد من ناکام میشوم و وقتی ناکام میشوم دو اتفاق ممکن است رخ دهد: نگاه اول این است که من بگویم عجب پس من، با من توهمی خودم مواجه شدهبودم. اما اکثر ما با وجود این فکر این تصور را رها نمیکنیم و نگاه دوم را انتخاب میکنیم یعنی تصور را ادامه میدهم و این ادامه تصور اولین مشکلی که ایجاد میکند پارانویا است. یعنی من فکر میکنم در کنکور پارتیبازی شدهاست یا با من به خاطر پدرم اینگونه رفتار کردهاند و این میشود هرمنوتیک سوءظن، یعنی تفسیر ناصواب بر اساس بدگمانی. وی ادامه داد: دیگر اینکه بدبینی مفرط پیدا میکنم نسبت به تمام کسانی که در زندگی من تاثیر داشته اند و میگویم پدر و مادر و معلم من، وظیفه خود را به خوبی انجام ندادهاند و نمیگویم که ذهنیت من از خودم غلط بوده است که چنین اتفاقی برای من رخ داده است. سوم نسبت به شما پرخاشگر میشوم چون فکر میکنم شما حق من را خوردهاید و در نهایت فکر میکنم اساسا جهان بر اساس عدالت بنا نهاده نشده است چون من با آیکیو 140 باید رتبه اول میشدم و نمیگویم که آیکیو من 70 است بعد کمکم فکر میکنم که اصلا در جهان تلاش به نتیجه نمیرسد و یک نیهیلیزم نسبت به جهان پیدا میکنم و فکر میکنم جهان پوچ اندر پوچ است و اینها است که باعث میشود من به شما ضرر و زیان برسانم.
🔅سخنرانی معرفی کتاب سرشت شر ؛ پردیس کتاب مشهد،آذر96
@mostafamalekian