☃️ @Sherkhob
سر گیسوی تو در مشت گره خوردهی باد
خبر از خانهی ویران شده در مه میداد
من همان نامهی نفرین شده بودم که مرا
بارها خط زد و تا کرد ولی نفرستاد
داس بر ساقه ی گندم زدی و بیخبری
آه یک مزرعه در پشت سرت راه افتاد
هر چه فریاد زدم، کوه جوابم میکرد
غار در کوه چه باشد؟ : دهنی بیفریاد
داشتم خواب شفایی ابدی می دیدم
که تو از راه رسیدی مرض مادرزاد
بغض من گریه شد و راه تماشا را بست
از تو جز منظره ایی تار ندارم در یاد
💙#احسان_افشاری
پ ن:
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غمانگیز ترین حالت غمگین شدن است 😔
#علیرضا_آذر❤️
00:01
سر گیسوی تو در مشت گره خوردهی باد
خبر از خانهی ویران شده در مه میداد
من همان نامهی نفرین شده بودم که مرا
بارها خط زد و تا کرد ولی نفرستاد
داس بر ساقه ی گندم زدی و بیخبری
آه یک مزرعه در پشت سرت راه افتاد
هر چه فریاد زدم، کوه جوابم میکرد
غار در کوه چه باشد؟ : دهنی بیفریاد
داشتم خواب شفایی ابدی می دیدم
که تو از راه رسیدی مرض مادرزاد
بغض من گریه شد و راه تماشا را بست
از تو جز منظره ایی تار ندارم در یاد
💙#احسان_افشاری
پ ن:
چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
این غمانگیز ترین حالت غمگین شدن است 😔
#علیرضا_آذر❤️
00:01