- دختر قشنگم، عزیزدلم، کوچولوی من، یه قطره اشک بریزی جرت میدم!
دلبر کوچکم، خودش را توی بغلم مچاله میکند و لوس نق میزند:
- خیلی بدی، تو منو فقط برای سکس میخوای!
ضربهای به باسن کوچک و برهنهاش میکوبم که جیغ میکشد.
- کااااوه، دردم اومددد.
خونسرد میگویم:
- که فقط برای سکس میخوامت؟ آره؟
اشک در چشمهایش حلقه زده اما با تخسی سر تکان میدهد:
- آره تو اصلا منو دوست نداری، اگه دوسم داشتی میذاشتی اون لباس دکلتهه رو تو عروسی بپوشم!
از زور غیرت دندان قروچه میکنم:
- مگه از رو نعش من ردشی! حالام دهنتو ببند تا دندوناتو خورد نکردم دختر قشنگم.
روی پاهایم مچاله میشود، مشت کوچکش را به سینهام میکوبد:
- میپوشمش، به توهم ربطی نداره، شوهرمی، صاحبم نیستی که!
نیشخندی میزنم و خونسرد ضربهی آرومی به دهنش میکوبم:
- هیس! تو خیلی گه خوردی!
هق آرامی میزند، پرتش میکنم روی تخت و پیراهنش را توی تنش جر میدهم:
- باید یه دور دیگه به حسابت برسم تا یادت نره صاحبت کیه!
https://t.me/+nUQkZIYqhu5kNTFk