می پردازد. برای مثال انقراض گونهها یا تخریب کل اکوسیستم منطقاً با گسترش تولید سرمایهداری و رشد اقتصادی دمساز است. چنین اثرات منفی زیستمحیطی توسط سیستم بهعنوان «اثرات جانبی» قلمداد میشود، چراکه طبیعت به مثابه هدیهای رایگان برای سرمایه تلقی میشود. در نتیجه، هیچ مکانیسم بازخورد مستقیم ذاتی نظام سرمایهداری مانع تخریب محیط زیست در مقیاسی سیارهای نمیشود.
ویژگی بارز نظریهی بومشناسی مارکس تأکید آن بر مبادلهی نابرابر زیستمحیطی یا امپریالیسم زیستمحیطی بوده است، و بدین معناست که یک کشور میتواند از نظر زیستمحیطی کشوری دیگر را استثمار کند ـ مثال معروف مارکس در این مورد است که چهگونه بیش از یک قرن انگستان «بهطور غیرمستیم خاک ایرلند را صادر کرد»، و در درازمدت باروری کشاورزی ایرلند را تضعیف کرد. در سالهای اخیر نظریهپردازان مارکسی این تحلیل را به امپریالیسم زیستمحیطی بسط و گسترش دادهاند، و آن را بخشی جداییناپذیر از تمام تلاشهایی میدانند که در مورد مسئلهی محیط زیست انجام میشود.[44]
ویژگی بارز نظریهی بومشناسی مارکس تأکید آن بر مبادلهی نابرابر زیستمحیطی یا امپریالیسم زیستمحیطی بوده است، و بدین معناست که یک کشور میتواند از نظر زیستمحیطی کشوری دیگر را استثمار کند ـ مثال معروف مارکس در این مورد است که چهگونه بیش از یک قرن انگستان «بهطور غیرمستیم خاک ایرلند را صادر کرد»، و در درازمدت باروری کشاورزی ایرلند را تضعیف کرد. در سالهای اخیر نظریهپردازان مارکسی این تحلیل را به امپریالیسم زیستمحیطی بسط و گسترش دادهاند، و آن را بخشی جداییناپذیر از تمام تلاشهایی میدانند که در مورد مسئلهی محیط زیست انجام میشود.[44]