در یک جنبش رادیکال گسترده است.[53] چنین اقداماتی احتمالاً باید شامل موارد زیر باشد: یک سیستم هزینه ـ و ـ سود ـ کربن[54]، که صددرصد درآمد آن براساس سرانه بین مردم بازتوزیع شود؛ ممنوعیت کارخانههای زغالسوز و سوختهای فسیلی غیرمتعارف (مثل نفت شن وماسه)؛ جابهجایی گسترده به انرژیهای خورشیدی، باد و دیگر گزینههای انرژیهای پایدار، که از طریق کاهش هزینههای نظامی تأمین میشود؛ استمهال رشد اقتصادی در کشورهای ثروتمند به منظور کاهش انتشار کربن، همراه با بازتوزیع رادیکال (و اقداماتی حمایتی در مورد کمترثروتمندان)؛ و روند جدید مذاکرات اقلیمی بینالمللی بر اساس اصول برابریطلبانه و سازگار با محیط زیست و اصول زیستمحیطیِ کنفرانس توافق مردمی مردم جهان در سال ٢٠١٠ در بولیوی در مورد تغییر اقلیمی .[55]
تمامی اقدامات اضطراری یادشده در بالا علیه منطق انباشت سرمایه انجام میشوند، اما با این حال تحت شرایط کنونی میتوانند بسیار به پیشبروند و برایشان مبارزه شود. همراه با یک سری طرحهای مشابه، این اقدامات نقطهی آغاز واقعگرایانه و منطقی یک انقلاب زیستمحیطی و اجتماعی را تشکیل داده، و وسیلهای برای بسیج عمومی هستند. نمیتوانیم همهی سیستم و عناصرش را یک شبه جایگزین کنیم. نبرد باید اکنون آغاز شده، در آینده گسترش یابد، در میانمدت شتاب گیرد و با یک متابولیسم جدید اجتماعی در راستای توسعهی پایدار انسان به انجام رسد.
هدف بلند مدت تحول نظاممند، موضوع مرحلهی دوم انقلاب زیست محیطی، یا مرحلهی اکوسوسیالیستی را طرح میکند. البته مسئلهی اصلی شرایط تاریخی است که تحت آن این تغییر میتواند واقع شود. مارکس به فشارهای زیستمحیطی زمان خود، بهعنوان یک «گرایش سوسیالیستی ناخودآگاه» اشاره میکند، که برای هماهنگ کردن متابولیسم اجتماعی با طبیعت به شیوهای منطقی، نیاز به تولید کنندههای متحد دارد.[56] اما این گرایش، تنها میتواند بهعنوان نتیجهی انقلابی بزرگ که توسط اکثریت بشریت انجام شده، درک شود، که شرایط مساواتطلبانهی بیشتر و فرایندهایی برای حاکمیت بر جامعهی جهانی ایجاد کردهاند، از جمله برنامهریزی زیستمحیطی، اجتماعی و اقتصادی مناسب وضروری.
در آیندهای نه چندان دور، یک «پرولتاریای زیستمحیطی»- که نشانههایش از هماکنون وجود دارد- تقریباً به ناگزیز از ترکیب تخریب محیط زیست و مشکلات اقتصادی ظهور خواهد کرد، بهویژه در پایین جامعه. در این شرایط بحرانهای مادی مؤثر بر زندگی مردم بهطور روزافزونی از اثرات چندلایهی زیستمحیطی و اقتصادی (بهعنوان مثال، بحران غذا) غیرقابل تمییز میشوند. چنین شرایطی بسیاری از جمعیت شاغل کره زمین را وادار به شورش علیه سیستم میکند. آنچه که ما اغلب به غلط «طبقهی متوسط» مینامیم – کسانی که بالاتر از زحمتکشان فقیر، اما با منافع کمی در سیستم، قرار دارند – نیز بدون شک به این مبارزه کشیده خواهند شد. مثل تمامی موقعیتهای انقلابی، برخی از عناصر روشنفکرتر طبقهی حاکم نیز قطعاً در حمایت از بشریت طبقهی خود را رها میکنند. از آنجا که بیش از همه نسلهای جوان با چالش حفظ زمینی سالم روبهرو هستند، میتوان انتظار داشت که به موازات بدتر شدن شرایط مادی زیست از توهم بهدرآمده، رادیکالیزه شوند. از لحاظ تاریخی، موضوعات مربوط به طبیعت و بازتولید اجتماعی بهطور خاص دغدغه زنان بوده است، و بدون شک در خط مقدم مبارزه برای یک جامعهی جهانی محیط زیستگرا خواهند بود.
در این تحول بزرگ، به اعتقاد من سوسیالیستها نقش رهبری را ایفا خواهند کرد، حتی به موازات اینکه معنای سوسیالیسم تکامل مییابد، معنای ضمنیاش در مبارزه هم تکامل مییابد. همانطور که هنرمند، نویسنده و سوسیالیست بزرگ، ویلیام موریس معروف اعلام کرد، «مردان میجنگند و مبارزه را میبازند، و آنچه که آنها برایش میجنگیدند، به رغم شکستشان، اتفاق میافتد، و وقتی آمد به چیزی تبدیل میشود که منظور آنها نبوده، و مردان دیگری باید برای آنچه که منظور آنها بود تحت نام دیگری بجنگند.»[57]
امروز، مبارزهی قدیمی برای آزادی انسان و معنای آن به آخرخط رسیده است. در عصر جدید پیشرو، وظیفهی ما روشن است: مبارزه برای توسعهی عادلانه و پایدار انسان در هماهنگی پایدار با زمین.
پینوشتها
[1] Paul D. Raskin, The Great Transition Today: A Report from the Future (Boston: Tellus Institute, 2006)
[2] See Paul Burkett, “Marx’s Vision of Sustainable Human Development,”Monthly Review57
تمامی اقدامات اضطراری یادشده در بالا علیه منطق انباشت سرمایه انجام میشوند، اما با این حال تحت شرایط کنونی میتوانند بسیار به پیشبروند و برایشان مبارزه شود. همراه با یک سری طرحهای مشابه، این اقدامات نقطهی آغاز واقعگرایانه و منطقی یک انقلاب زیستمحیطی و اجتماعی را تشکیل داده، و وسیلهای برای بسیج عمومی هستند. نمیتوانیم همهی سیستم و عناصرش را یک شبه جایگزین کنیم. نبرد باید اکنون آغاز شده، در آینده گسترش یابد، در میانمدت شتاب گیرد و با یک متابولیسم جدید اجتماعی در راستای توسعهی پایدار انسان به انجام رسد.
هدف بلند مدت تحول نظاممند، موضوع مرحلهی دوم انقلاب زیست محیطی، یا مرحلهی اکوسوسیالیستی را طرح میکند. البته مسئلهی اصلی شرایط تاریخی است که تحت آن این تغییر میتواند واقع شود. مارکس به فشارهای زیستمحیطی زمان خود، بهعنوان یک «گرایش سوسیالیستی ناخودآگاه» اشاره میکند، که برای هماهنگ کردن متابولیسم اجتماعی با طبیعت به شیوهای منطقی، نیاز به تولید کنندههای متحد دارد.[56] اما این گرایش، تنها میتواند بهعنوان نتیجهی انقلابی بزرگ که توسط اکثریت بشریت انجام شده، درک شود، که شرایط مساواتطلبانهی بیشتر و فرایندهایی برای حاکمیت بر جامعهی جهانی ایجاد کردهاند، از جمله برنامهریزی زیستمحیطی، اجتماعی و اقتصادی مناسب وضروری.
در آیندهای نه چندان دور، یک «پرولتاریای زیستمحیطی»- که نشانههایش از هماکنون وجود دارد- تقریباً به ناگزیز از ترکیب تخریب محیط زیست و مشکلات اقتصادی ظهور خواهد کرد، بهویژه در پایین جامعه. در این شرایط بحرانهای مادی مؤثر بر زندگی مردم بهطور روزافزونی از اثرات چندلایهی زیستمحیطی و اقتصادی (بهعنوان مثال، بحران غذا) غیرقابل تمییز میشوند. چنین شرایطی بسیاری از جمعیت شاغل کره زمین را وادار به شورش علیه سیستم میکند. آنچه که ما اغلب به غلط «طبقهی متوسط» مینامیم – کسانی که بالاتر از زحمتکشان فقیر، اما با منافع کمی در سیستم، قرار دارند – نیز بدون شک به این مبارزه کشیده خواهند شد. مثل تمامی موقعیتهای انقلابی، برخی از عناصر روشنفکرتر طبقهی حاکم نیز قطعاً در حمایت از بشریت طبقهی خود را رها میکنند. از آنجا که بیش از همه نسلهای جوان با چالش حفظ زمینی سالم روبهرو هستند، میتوان انتظار داشت که به موازات بدتر شدن شرایط مادی زیست از توهم بهدرآمده، رادیکالیزه شوند. از لحاظ تاریخی، موضوعات مربوط به طبیعت و بازتولید اجتماعی بهطور خاص دغدغه زنان بوده است، و بدون شک در خط مقدم مبارزه برای یک جامعهی جهانی محیط زیستگرا خواهند بود.
در این تحول بزرگ، به اعتقاد من سوسیالیستها نقش رهبری را ایفا خواهند کرد، حتی به موازات اینکه معنای سوسیالیسم تکامل مییابد، معنای ضمنیاش در مبارزه هم تکامل مییابد. همانطور که هنرمند، نویسنده و سوسیالیست بزرگ، ویلیام موریس معروف اعلام کرد، «مردان میجنگند و مبارزه را میبازند، و آنچه که آنها برایش میجنگیدند، به رغم شکستشان، اتفاق میافتد، و وقتی آمد به چیزی تبدیل میشود که منظور آنها نبوده، و مردان دیگری باید برای آنچه که منظور آنها بود تحت نام دیگری بجنگند.»[57]
امروز، مبارزهی قدیمی برای آزادی انسان و معنای آن به آخرخط رسیده است. در عصر جدید پیشرو، وظیفهی ما روشن است: مبارزه برای توسعهی عادلانه و پایدار انسان در هماهنگی پایدار با زمین.
پینوشتها
[1] Paul D. Raskin, The Great Transition Today: A Report from the Future (Boston: Tellus Institute, 2006)
[2] See Paul Burkett, “Marx’s Vision of Sustainable Human Development,”Monthly Review57