💠 روایت یک غم
#معرفی_کتاب
🔻مرگ، همواره یکی از چالشهای فلسفی-الهیاتی برای انسان بوده است. گرچه برخی، همچون اپیکور، سعی کردهاند تا مسئله مرگ را منحل کنند و گفتهاند وقتی ما هستیم مرگ نیست و وقتی مرگ هست ما نیستیم، پس مرگ مسئلهای واقعی نیست؛ اما در واقع مرگ برای انسان همواره مسئلهای واقعی بوده است.
گاهی مسئله مرگ فلسفی است، یعنی اساسا مرگ چیست و چه تبیین متافیزیکالی میتوان برای آن ارائه داد؛ گاهی مسئله در حوزه فلسفه دین قرار دارد، یعنی مرگ چه نسبتی با خدا پیدا میکند مثلا اگر مرگ، مستلزم نوعی رنج است چرا خدای قادر مطلق، عالم مطلق، و خیرخواه محض آن را روا داشته است؛ گاهی مسئلهای اگزیستانسیال است، یعنی کاری که مرگ با انسان واقعا موجود میکند و این تاثیر بیشتر از زاویه روانشناسانه بررسی میشود.
🔻 شر را معمولا به انواع شر متافیزیکی، شر طبیعی، و شر اخلاقی تقسیم میکنند. نوع دیگری از شر هم وجود دارد که شر وجودی مینامندش؛ شر وجودی حاصل مواجهه انسان با درد و رنج و تاثیر ویرانکنندهای که بر جان او میگذارند است. وقتی خود شخص یا یکی از عزیزانش دچار بیماری علاجناپذیری یا مرگ نامنتظری شود، سوالات معمول فلسفی-دینی درباره نسبت خدا با شر برای او رنگ دیگری میگیرد. دیگر مسئله شر برای او صرفا یک مسئله فلسفی و معرفتی نیست بلکه او با تمام وجودش درگیر این پرسش است که وقتی موجودی بیگناه عمیقأ در حال رنجکشیدن است، خدا کجاست؟ چرا باید رنج کشید؟ و آیا غایتی یا خیربالاتری بإزاء این رنج وجود دارد؟ نگرفتن پاسخ به این سوالات و نیافتن معنایی در این رنجها، میتواند روح و روان شخص را ویران و متلاشی کند.
🔻 سی اس لوئیس (۱۸۹۸-۱۹۶۳)، متکلم مسیحی بریتانیایی، استاد ادبیات و زبان انگلیسی دانشگاه آکسفورد و خالق داستانهای سرگذشت نارنیا، با از دستدادن همسرش به علت بیماری سرطان، و رنج عظیمی که از این اتفاق برد در شرف ویرانی و تلاشی بود که کتاب «روایت یک غم» را نوشت تا از متلاشیشدن رهایی یابد.
لوئیس در ابتدا یک خداناباور بود و آنطور که خودش میگوید در یکی از روزهای سال ۱۹۲۹ در حالی که خداناباور بود سوار اتوبوس شد و هنگامی که از اتوبوس پیاده میشد تبدیل به یک خداباور شده بود. او دو سال بعد در یک میهمانی شام با دوستش تالکین درباره مسیحیت گفتگو میکرد، بحثشان به درازا کشید و وقتی از آن گفتگو فارغ شد تبدیل به یک مسیحی مومن شده بود. در سال ۱۹۵۶ با جوی دیویدمن در حالی که در بستر بیماری سرطان بود ازدواج کرد و عاشق او شد. جوی از موقتا از بیماری بهبود یافت و توانست چهار سال دیگر زنده بماند اما در سال ۱۹۶۰ بود که اجل مهلتاش نداد و لوئیس را ترک گفت. لوئیس در این وقت ۶۲ سال داشت و دیگر فرصتی و امیدی برای ساختن یک زندگی تازه نداشت؛ مرگ جوی ویراناش کرد و سوالات جدی درباره خودش، جوی، و خداوند در پیش روی گذاشت تا هنگامی که کتاب «روایت یک غم» را نوشت و منتشر کرد.
🔻 «روایت یک غم» کتاب کمحجمی است در قالب مونولوگ (تکگویی) که چنانکه خود لوئیس میگوید درباره خودش، جوی، و خداوند است. لوئیس در این کتاب از خودش میگوید و نسبتاش با عشق، بعد از مرگ جوی میگوید و در آخر پرسشهایی الهیاتی مطرح میکند و سعی میکند پاسخی درخور به آنها بدهد.
در این کتاب ما با مردی مواجه میشویم که عمیقاً عاشق همسرش بوده و از مرگ او دچار خسران عظیمی شده، ساختار کتاب کمی پریشان است و ما با متنی منظم و مستدل رو برو نیستیم بلکه با تراوشات یک ذهن خلاق مواجهیم که کلمات را خوب میشناسد و با استفاده از واژهها و عبارات مختلف در جان آدمی نفوذ میکند.
این کتاب میتواند برای کسانی که مواجهه وجودی با شر داشتهاند یا مرگ عزیزی را دیدهاند میتواند تسلی خاطر و برای کسانی که مسئله شر را به عنوان مسئلهای فلسفی و معرفتی دنبال میکنند حاوی نکاتی نغز و قابل درنگ باشد.
🗃
@soofar_channel
#معرفی_کتاب
🔻مرگ، همواره یکی از چالشهای فلسفی-الهیاتی برای انسان بوده است. گرچه برخی، همچون اپیکور، سعی کردهاند تا مسئله مرگ را منحل کنند و گفتهاند وقتی ما هستیم مرگ نیست و وقتی مرگ هست ما نیستیم، پس مرگ مسئلهای واقعی نیست؛ اما در واقع مرگ برای انسان همواره مسئلهای واقعی بوده است.
گاهی مسئله مرگ فلسفی است، یعنی اساسا مرگ چیست و چه تبیین متافیزیکالی میتوان برای آن ارائه داد؛ گاهی مسئله در حوزه فلسفه دین قرار دارد، یعنی مرگ چه نسبتی با خدا پیدا میکند مثلا اگر مرگ، مستلزم نوعی رنج است چرا خدای قادر مطلق، عالم مطلق، و خیرخواه محض آن را روا داشته است؛ گاهی مسئلهای اگزیستانسیال است، یعنی کاری که مرگ با انسان واقعا موجود میکند و این تاثیر بیشتر از زاویه روانشناسانه بررسی میشود.
🔻 شر را معمولا به انواع شر متافیزیکی، شر طبیعی، و شر اخلاقی تقسیم میکنند. نوع دیگری از شر هم وجود دارد که شر وجودی مینامندش؛ شر وجودی حاصل مواجهه انسان با درد و رنج و تاثیر ویرانکنندهای که بر جان او میگذارند است. وقتی خود شخص یا یکی از عزیزانش دچار بیماری علاجناپذیری یا مرگ نامنتظری شود، سوالات معمول فلسفی-دینی درباره نسبت خدا با شر برای او رنگ دیگری میگیرد. دیگر مسئله شر برای او صرفا یک مسئله فلسفی و معرفتی نیست بلکه او با تمام وجودش درگیر این پرسش است که وقتی موجودی بیگناه عمیقأ در حال رنجکشیدن است، خدا کجاست؟ چرا باید رنج کشید؟ و آیا غایتی یا خیربالاتری بإزاء این رنج وجود دارد؟ نگرفتن پاسخ به این سوالات و نیافتن معنایی در این رنجها، میتواند روح و روان شخص را ویران و متلاشی کند.
🔻 سی اس لوئیس (۱۸۹۸-۱۹۶۳)، متکلم مسیحی بریتانیایی، استاد ادبیات و زبان انگلیسی دانشگاه آکسفورد و خالق داستانهای سرگذشت نارنیا، با از دستدادن همسرش به علت بیماری سرطان، و رنج عظیمی که از این اتفاق برد در شرف ویرانی و تلاشی بود که کتاب «روایت یک غم» را نوشت تا از متلاشیشدن رهایی یابد.
لوئیس در ابتدا یک خداناباور بود و آنطور که خودش میگوید در یکی از روزهای سال ۱۹۲۹ در حالی که خداناباور بود سوار اتوبوس شد و هنگامی که از اتوبوس پیاده میشد تبدیل به یک خداباور شده بود. او دو سال بعد در یک میهمانی شام با دوستش تالکین درباره مسیحیت گفتگو میکرد، بحثشان به درازا کشید و وقتی از آن گفتگو فارغ شد تبدیل به یک مسیحی مومن شده بود. در سال ۱۹۵۶ با جوی دیویدمن در حالی که در بستر بیماری سرطان بود ازدواج کرد و عاشق او شد. جوی از موقتا از بیماری بهبود یافت و توانست چهار سال دیگر زنده بماند اما در سال ۱۹۶۰ بود که اجل مهلتاش نداد و لوئیس را ترک گفت. لوئیس در این وقت ۶۲ سال داشت و دیگر فرصتی و امیدی برای ساختن یک زندگی تازه نداشت؛ مرگ جوی ویراناش کرد و سوالات جدی درباره خودش، جوی، و خداوند در پیش روی گذاشت تا هنگامی که کتاب «روایت یک غم» را نوشت و منتشر کرد.
🔻 «روایت یک غم» کتاب کمحجمی است در قالب مونولوگ (تکگویی) که چنانکه خود لوئیس میگوید درباره خودش، جوی، و خداوند است. لوئیس در این کتاب از خودش میگوید و نسبتاش با عشق، بعد از مرگ جوی میگوید و در آخر پرسشهایی الهیاتی مطرح میکند و سعی میکند پاسخی درخور به آنها بدهد.
در این کتاب ما با مردی مواجه میشویم که عمیقاً عاشق همسرش بوده و از مرگ او دچار خسران عظیمی شده، ساختار کتاب کمی پریشان است و ما با متنی منظم و مستدل رو برو نیستیم بلکه با تراوشات یک ذهن خلاق مواجهیم که کلمات را خوب میشناسد و با استفاده از واژهها و عبارات مختلف در جان آدمی نفوذ میکند.
این کتاب میتواند برای کسانی که مواجهه وجودی با شر داشتهاند یا مرگ عزیزی را دیدهاند میتواند تسلی خاطر و برای کسانی که مسئله شر را به عنوان مسئلهای فلسفی و معرفتی دنبال میکنند حاوی نکاتی نغز و قابل درنگ باشد.
🗃
@soofar_channel