دیشب حقیقتا خیلیی میترسیدم همش احساس میکردم الان دست زن سیاهپوش میره تو مو هام هی می نشستم دوباره دراز میکشیدم اصلا یه وضعی بود داشتم یه نوحه گوش میدادم از صداهای گریه وزاری پس زمینش میترسیدم،فیلمی که داشتم میدیدم ادامه ی فیلم هر بود نمیتونست حواسمو پرت کنه تا اینکه با یکی از ممبرا چت کردم و حواسم کاملا پرت شد!