#فصل_اول #بخش_سوم
#قسمت_نخست #گیاهان_ماندگار_برای_باغ_سنگی 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿☘️☘️☘️ آدمکش کور. نوشته لورا چیس.
دین گولد، جیمز و مورو، نیویورک ۱۹۴۷
سرآغاز: گیاهان ماندگار برای باغ سنگی
فقط یک عکس از او دارد، عکس را در یک پاکت قهوه ای که رویش «نوشته بریدۀ روزنامه ها » گذاشته است، و آن را در میان صفحات کتاب گیاهان ماندگار برای باغ سنگی که کس دیگری نمی خواندش، پنهان کرده است. 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎
القاتل الأعمى تأليف لورا تشاس
رينجولد و جينز وموريو، نيويورك،1947
استهلال: نباتات معمرة لحدائق صخرية
لديها صورة واحدة له، دسّتها في مظروف بنیّ كتبت عليه ملصقات وأخفت المظروف بين صفحات رواية "نباتات معمّرة لحدائق صخرية "حيث لا يمكن الشخص آخر أن ينظر إليها.
✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍
عکس را با دقت حفظ کرده است، چون تقریباً تنها چیزی است که از او دارد؛ یک عکس سیاه و سفید که با یکی از آن دوربین های جعبه ای دست و پاگير قبل از جنگ گرفته شده؛ دوربینی که دهانۀ آکاردئونی شکل دارد، با فلاش کار میکند و جعبه خوش ساخت وچرمی اش با بندها و قلاب های پیچیده ای که دارد به پوزه بند شبیه است.عکس آن دو را، آن زن و مرد را، در پیک نیک نشان می دهد. پشت عکس کلمه پیک نیک با مداد نوشته شده است - بدون اشاره به نام زن یا مرد. لازم نیست نام آنها را بنویسد، نامشان را می داند.
💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎
حافظت على الصورة بشدة، فهي كل ما تبقى لها منه، كانت الصورة بالأبيض والأسود، تم التقاطها بكاميرا صندوقية ذات فلاش كبير تعود إلى زمن ما قبل الحرب ولها فوهة تشبه طيات الأوكرديون، وغطاؤها مصنوع من الجلد الجيد ويشبه خطم الحيوان وقد عقدت حوله السيور الجلدية متشابكة. كانت الصورة لهمامعاً، هي وذلك الرجل، في رحلة خلوية. كتبت كلمة "رحلة" على ظهر الصورة
بالقلم الرصاص - لم يكن اسمها أو اسمه مكتويا، إنما فقط كلمة "رحلة". إنها تعرف الأسماء لكن لم تشعر بحاجة إلى كتابتها.
✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍
زیر یک درخت که لابد درخت سیب است نشسته اند، آن موقع متوجه درخت نشده بود. زن بلوزی سفید که آستین هایش را تا آرنج بالازده و دامنی گشاد که آن را به دور زانوهايش جمع کرده پوشیده است.بلوز حالتی دارد که وزیدن نسیم را نشان می دهد. شاید هم بلوز به بدنش چسبیده است؛شاید هوا خیلی گرم بوده. هوا گرم بود، هوا هنوز وقتی دستش را روی عکس می گذارد می تواند گرمایی را که ازآن بیرون می زند احساس کند.درست مانند گرمای یک سنگ گرم در نیمه شب.
💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎
كانا يجلسان تحت شجرة، لعلها شجرة تفاح؛ فلم تلحظ التفاح كثيراً حينئذٍ. كانت ترتدی بلوزة مشمرة الأكمام حتى المرفقين و جونلة واسعة تنتهي عند الركبتين. لابد أنه كان هناك هواء، فقد بدا ذلك من الطريقة التي يهفهف بها القميص عليها، أو لعله لم يكن يهفهف إنما يلتصق بها، ربما كان الجو حاراً. لعله كان حاراً بالفعل. كانت تمسك بالصورة بيديها فشعرت بالحرارة تنبعث منها،مثلما تنبعث الحرارة في منتصف الليل من حجر أدفأته الشمس.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
ادامه دارد.....
#القاتل_الأعمى
#آدمکش_کور
کانال تعریب متون داستانی
@taaribedastani
#قسمت_نخست #گیاهان_ماندگار_برای_باغ_سنگی 🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌱🌿🌿🌿🌿🌿🌿🌿☘️☘️☘️ آدمکش کور. نوشته لورا چیس.
دین گولد، جیمز و مورو، نیویورک ۱۹۴۷
سرآغاز: گیاهان ماندگار برای باغ سنگی
فقط یک عکس از او دارد، عکس را در یک پاکت قهوه ای که رویش «نوشته بریدۀ روزنامه ها » گذاشته است، و آن را در میان صفحات کتاب گیاهان ماندگار برای باغ سنگی که کس دیگری نمی خواندش، پنهان کرده است. 💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎
القاتل الأعمى تأليف لورا تشاس
رينجولد و جينز وموريو، نيويورك،1947
استهلال: نباتات معمرة لحدائق صخرية
لديها صورة واحدة له، دسّتها في مظروف بنیّ كتبت عليه ملصقات وأخفت المظروف بين صفحات رواية "نباتات معمّرة لحدائق صخرية "حيث لا يمكن الشخص آخر أن ينظر إليها.
✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍
عکس را با دقت حفظ کرده است، چون تقریباً تنها چیزی است که از او دارد؛ یک عکس سیاه و سفید که با یکی از آن دوربین های جعبه ای دست و پاگير قبل از جنگ گرفته شده؛ دوربینی که دهانۀ آکاردئونی شکل دارد، با فلاش کار میکند و جعبه خوش ساخت وچرمی اش با بندها و قلاب های پیچیده ای که دارد به پوزه بند شبیه است.عکس آن دو را، آن زن و مرد را، در پیک نیک نشان می دهد. پشت عکس کلمه پیک نیک با مداد نوشته شده است - بدون اشاره به نام زن یا مرد. لازم نیست نام آنها را بنویسد، نامشان را می داند.
💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎
حافظت على الصورة بشدة، فهي كل ما تبقى لها منه، كانت الصورة بالأبيض والأسود، تم التقاطها بكاميرا صندوقية ذات فلاش كبير تعود إلى زمن ما قبل الحرب ولها فوهة تشبه طيات الأوكرديون، وغطاؤها مصنوع من الجلد الجيد ويشبه خطم الحيوان وقد عقدت حوله السيور الجلدية متشابكة. كانت الصورة لهمامعاً، هي وذلك الرجل، في رحلة خلوية. كتبت كلمة "رحلة" على ظهر الصورة
بالقلم الرصاص - لم يكن اسمها أو اسمه مكتويا، إنما فقط كلمة "رحلة". إنها تعرف الأسماء لكن لم تشعر بحاجة إلى كتابتها.
✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍✍
زیر یک درخت که لابد درخت سیب است نشسته اند، آن موقع متوجه درخت نشده بود. زن بلوزی سفید که آستین هایش را تا آرنج بالازده و دامنی گشاد که آن را به دور زانوهايش جمع کرده پوشیده است.بلوز حالتی دارد که وزیدن نسیم را نشان می دهد. شاید هم بلوز به بدنش چسبیده است؛شاید هوا خیلی گرم بوده. هوا گرم بود، هوا هنوز وقتی دستش را روی عکس می گذارد می تواند گرمایی را که ازآن بیرون می زند احساس کند.درست مانند گرمای یک سنگ گرم در نیمه شب.
💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎💎
كانا يجلسان تحت شجرة، لعلها شجرة تفاح؛ فلم تلحظ التفاح كثيراً حينئذٍ. كانت ترتدی بلوزة مشمرة الأكمام حتى المرفقين و جونلة واسعة تنتهي عند الركبتين. لابد أنه كان هناك هواء، فقد بدا ذلك من الطريقة التي يهفهف بها القميص عليها، أو لعله لم يكن يهفهف إنما يلتصق بها، ربما كان الجو حاراً. لعله كان حاراً بالفعل. كانت تمسك بالصورة بيديها فشعرت بالحرارة تنبعث منها،مثلما تنبعث الحرارة في منتصف الليل من حجر أدفأته الشمس.
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
ادامه دارد.....
#القاتل_الأعمى
#آدمکش_کور
کانال تعریب متون داستانی
@taaribedastani