Forward from: @attachbot
🌱🌱🌱
🔥
نگاهی دیگر
ابراهیم پرسشگر (1)
✍اسدالله مرادی
مقدمه
🔺نميدانم بهعنوان يك معلم و دانشجوي فلسفه چرا تا اين اندازه و از ژرفاي جان با حضرت ابراهيم(ع) همذاتپنداري ميكنم؛ آن هم يك همذاتپنداري دلنواز. به نظرم جلوههاي موّاج و پرتلاطم زندگاني ابراهيم و بهخصوص پرسشهايش، چنانكه در قرآن به تصوير كشيده شده، ميتواند براي كاروان تعليموتربيت ما درسآموز و عبرتانگيز و نيز گشايشگر راههاي نويني باشد. چرا كه در سپهر تعليموتربيت، پرسش و چون و چرا به مثابه هواست براي زيستن و زندگاني؛ بهويژه براي اين عصر و اين نسل كه همواره پرسشها و نقد و تحليلهايي بنيادين در آستين دارد.
🔺در آموزشوپرورش ما شكافهاي بزرگي وجود دارد:
شكاف ميان حكومت و آموزشوپرورش
شكاف ميان وزارتخانه و مدرسه
شكاف ميان مدرسه و دانشگاه
شكاف ميان خانه و مدرسه
شكاف ميان معلمان و مربيان با دانشآموزان
شكاف ميان والدين و فرزندان
و غيره.
بهنظر ميرسد بسياري از اين شكافها ريشه در چالشهاي سنت و مدرنيته دارد، چرا كه نهاد حكومت و خانواده به اين امر خطير كمتر توجه دارند كه يكي از لوازم منطقي دانشمند و انديشمند شدن در اين روزگار، پرسشگري و چون و چرا و نقد و تحليل در همه چيز است. كانت، فيلسوف عصر روشنگري، در اين باره ميگويد. «عصر ما به تمام معنا عصر انتقاد است و هر چيز بايد تسليم انتقاد باشد،دين به اتكاي قداستش و قانون به استناد شكوه و عظمتش سعي دارند خود را از نقادي دور نگه دارند اما با اين كار فقط باعث بدگماني ميشوند و نميتوانند انتظار احترام بيشائبه از ما داشته باشند. عقل فقط براي كساني احترام بيشائبه قائل است كه بتوانند در برابر تحقيق آزاد و علني عقل تسليم باشند.» (ژيلسون ، نقد تفكر فلسفي غرب، ترجمه دكتر احمد احمدي، ص 207)
🔺اكنون حدود70 درصد برنامههاي درسي آموزشوپرورش ما مربوط به علوم و فنون جديد است كه خاستگاه آن مغربزمين است و در اين راستا حتي ما طبقهبندي آنها از علوم را تقريباً پذيرفتهايم و آموزش ميدهيم. حدود 30 درصد ديگر برنامههاي درسي هم مربوط به عقايد، ارزشها و مناسك ديني است. در اينجا تعارضهايي جدي وجود دارد كه ممكن است دانشآموزان در دوره ابتدايي و سنين پايين اين تعارضها را فهم نكنند اما بچهها رو به آينده دارند و قرار است دانشمند و متفكر شوند. ذهن آنها مانند جعبهاي نيست كه ما مطالب را فلهاي بريزيم در آن؛ و لذا براي مثال، اگرچه ممكن است تئوري تكامل داروين براي بچهها در دوره ابتدايي چالشبرانگيز نباشد اما براي دانشجويان مسلماً چنين نيست.
🔺امروز نسل جوان ما با انبوهي از پرسشها در زمينه مسائل فلسفي، ديني، علمي، سياسي، حقوق شهروندي و غيره دست به گريبان است، ولي ما كمتر توانستهايم به اين پرسشها پاسخي در خور و اقناعكننده بدهيم. همين امر سبب شده است شكاف ميان ما و اين نسل روزبهروز بيشتر شود.
🔺بهنظر من، براي پاسخدادن به پرسشهاي نسل امروز شايسته است نگاهي، هم به علوم انساني جديد، مثل فلسفه و روانشناسي و جامعهشناسي و غيره داشته باشيم و هم به سنت و متون ديني و مواريث فكري و فرهنگي خودمان. از اين زاويه است كه نيمنگاهي داريم به زندگي حضرت ابراهيم (ع) در قرآن كريم، چرا كه عميقاً باور دارم پرسشها و چون و چراهاي ابراهيم، چه به جهت فرم و چه به جهت محتوا، ميتواند محمل و الگوي مناسب و روشنگرانهاي براي بحث و گفتوگو باشد و بستري را براي ما فراهم كند كه از پرسشهاي نسل امروز فرصتسازي كنيم براي ارتباط و ديالوگ بهتر با اين نسل.
🔺نام حضرت ابراهيم (ع) 69 بار در قرآن آمده و در بيش از 200 آيه به زندگي پرماجرا و درسآموز آن جناب پرداخته شده است؛ از بتشكني در جواني و در آتش افكندنش گرفته تا مجادله با پدر [يا عمو] تا محاجّه با نمرود، تا درخواست از خداوند كه چگونگي زنده كردن مردگان را به او نشان دهد، تا چون و چرا با خدا در خصوص هلاكت قوم لوط، تا در كلانسالي صاحب فرزند شدن، و بالاخره بنيانگذاري كعبه و فرمان يافتن از خدا به ذبح فرزندش اسماعيل(و به قولی اسحاق )و غيره.
🔺داستان زندگي ابراهيم از منظرهاي گوناگون تأمل برانگيز و عبرتآموز است و ما در اين اندك مجال بيشتر به پرسشها و چون و چراهاي ابراهيم خواهيم پرداخت....
ادامه مطلب در فایل 👇
منبع :رشد معلم /مهر / 96
🌾🌾🌾
@tarbiat_farda
🔥
نگاهی دیگر
ابراهیم پرسشگر (1)
✍اسدالله مرادی
مقدمه
🔺نميدانم بهعنوان يك معلم و دانشجوي فلسفه چرا تا اين اندازه و از ژرفاي جان با حضرت ابراهيم(ع) همذاتپنداري ميكنم؛ آن هم يك همذاتپنداري دلنواز. به نظرم جلوههاي موّاج و پرتلاطم زندگاني ابراهيم و بهخصوص پرسشهايش، چنانكه در قرآن به تصوير كشيده شده، ميتواند براي كاروان تعليموتربيت ما درسآموز و عبرتانگيز و نيز گشايشگر راههاي نويني باشد. چرا كه در سپهر تعليموتربيت، پرسش و چون و چرا به مثابه هواست براي زيستن و زندگاني؛ بهويژه براي اين عصر و اين نسل كه همواره پرسشها و نقد و تحليلهايي بنيادين در آستين دارد.
🔺در آموزشوپرورش ما شكافهاي بزرگي وجود دارد:
شكاف ميان حكومت و آموزشوپرورش
شكاف ميان وزارتخانه و مدرسه
شكاف ميان مدرسه و دانشگاه
شكاف ميان خانه و مدرسه
شكاف ميان معلمان و مربيان با دانشآموزان
شكاف ميان والدين و فرزندان
و غيره.
بهنظر ميرسد بسياري از اين شكافها ريشه در چالشهاي سنت و مدرنيته دارد، چرا كه نهاد حكومت و خانواده به اين امر خطير كمتر توجه دارند كه يكي از لوازم منطقي دانشمند و انديشمند شدن در اين روزگار، پرسشگري و چون و چرا و نقد و تحليل در همه چيز است. كانت، فيلسوف عصر روشنگري، در اين باره ميگويد. «عصر ما به تمام معنا عصر انتقاد است و هر چيز بايد تسليم انتقاد باشد،دين به اتكاي قداستش و قانون به استناد شكوه و عظمتش سعي دارند خود را از نقادي دور نگه دارند اما با اين كار فقط باعث بدگماني ميشوند و نميتوانند انتظار احترام بيشائبه از ما داشته باشند. عقل فقط براي كساني احترام بيشائبه قائل است كه بتوانند در برابر تحقيق آزاد و علني عقل تسليم باشند.» (ژيلسون ، نقد تفكر فلسفي غرب، ترجمه دكتر احمد احمدي، ص 207)
🔺اكنون حدود70 درصد برنامههاي درسي آموزشوپرورش ما مربوط به علوم و فنون جديد است كه خاستگاه آن مغربزمين است و در اين راستا حتي ما طبقهبندي آنها از علوم را تقريباً پذيرفتهايم و آموزش ميدهيم. حدود 30 درصد ديگر برنامههاي درسي هم مربوط به عقايد، ارزشها و مناسك ديني است. در اينجا تعارضهايي جدي وجود دارد كه ممكن است دانشآموزان در دوره ابتدايي و سنين پايين اين تعارضها را فهم نكنند اما بچهها رو به آينده دارند و قرار است دانشمند و متفكر شوند. ذهن آنها مانند جعبهاي نيست كه ما مطالب را فلهاي بريزيم در آن؛ و لذا براي مثال، اگرچه ممكن است تئوري تكامل داروين براي بچهها در دوره ابتدايي چالشبرانگيز نباشد اما براي دانشجويان مسلماً چنين نيست.
🔺امروز نسل جوان ما با انبوهي از پرسشها در زمينه مسائل فلسفي، ديني، علمي، سياسي، حقوق شهروندي و غيره دست به گريبان است، ولي ما كمتر توانستهايم به اين پرسشها پاسخي در خور و اقناعكننده بدهيم. همين امر سبب شده است شكاف ميان ما و اين نسل روزبهروز بيشتر شود.
🔺بهنظر من، براي پاسخدادن به پرسشهاي نسل امروز شايسته است نگاهي، هم به علوم انساني جديد، مثل فلسفه و روانشناسي و جامعهشناسي و غيره داشته باشيم و هم به سنت و متون ديني و مواريث فكري و فرهنگي خودمان. از اين زاويه است كه نيمنگاهي داريم به زندگي حضرت ابراهيم (ع) در قرآن كريم، چرا كه عميقاً باور دارم پرسشها و چون و چراهاي ابراهيم، چه به جهت فرم و چه به جهت محتوا، ميتواند محمل و الگوي مناسب و روشنگرانهاي براي بحث و گفتوگو باشد و بستري را براي ما فراهم كند كه از پرسشهاي نسل امروز فرصتسازي كنيم براي ارتباط و ديالوگ بهتر با اين نسل.
🔺نام حضرت ابراهيم (ع) 69 بار در قرآن آمده و در بيش از 200 آيه به زندگي پرماجرا و درسآموز آن جناب پرداخته شده است؛ از بتشكني در جواني و در آتش افكندنش گرفته تا مجادله با پدر [يا عمو] تا محاجّه با نمرود، تا درخواست از خداوند كه چگونگي زنده كردن مردگان را به او نشان دهد، تا چون و چرا با خدا در خصوص هلاكت قوم لوط، تا در كلانسالي صاحب فرزند شدن، و بالاخره بنيانگذاري كعبه و فرمان يافتن از خدا به ذبح فرزندش اسماعيل(و به قولی اسحاق )و غيره.
🔺داستان زندگي ابراهيم از منظرهاي گوناگون تأمل برانگيز و عبرتآموز است و ما در اين اندك مجال بيشتر به پرسشها و چون و چراهاي ابراهيم خواهيم پرداخت....
ادامه مطلب در فایل 👇
منبع :رشد معلم /مهر / 96
🌾🌾🌾
@tarbiat_farda