دست هایشان را در دست یکدیگر حلقه میکنند و محکم به جلو قدم برمیدارند.
لبخندی به اطراف میزنند و دست یکدیگر را محکم تر میگیرند.
بالاخره به یکدیگر رسیدند؛ولی پایان این راه نامعلوم است.
مرگ یا زندگی؟
به خودشان بستگی دارد
سر جای خود می ایستند و رو به روی همدیگر قرار میگیرند.
چشم در چشم به یکدیگر خیره میشوند.
همدیگر را در آغوش میگیرند و شاید برای آخرین بار طعم لبان معشوق را میچشند.
مقاومتشان به پایان رسیده!
ناگهان صدای بوق دستگاه ها بلند میشود؛از هم جدا میشوند.
با آرامش به یکدیگر خیره میشوند.
_بنظرت وقت رفتنه؟
+میدونی که دوست دارم تا ابد باهات تنها باشم ولی هنوز بهمون نیاز دارن
لبخند ملیحی بر چهره دختر مینشیند
_فقط بخاطر تو
چون اینجا آخر خط نیست و داستان ما هنوز ادامه داره
هردو دوباره به یکدیگره خیره میشوند.
صدای مهیبی بلند میشود و همه جا تاریک میشود.
صدای خوشحالی دکتران و پرستاران بلند میشود عمل با موفقیت انجام شد بیمارها نجات پیدا کردند.
_ 𝒦ℰℛℳℐ𝒯
لبخندی به اطراف میزنند و دست یکدیگر را محکم تر میگیرند.
بالاخره به یکدیگر رسیدند؛ولی پایان این راه نامعلوم است.
مرگ یا زندگی؟
به خودشان بستگی دارد
سر جای خود می ایستند و رو به روی همدیگر قرار میگیرند.
چشم در چشم به یکدیگر خیره میشوند.
همدیگر را در آغوش میگیرند و شاید برای آخرین بار طعم لبان معشوق را میچشند.
مقاومتشان به پایان رسیده!
ناگهان صدای بوق دستگاه ها بلند میشود؛از هم جدا میشوند.
با آرامش به یکدیگر خیره میشوند.
_بنظرت وقت رفتنه؟
+میدونی که دوست دارم تا ابد باهات تنها باشم ولی هنوز بهمون نیاز دارن
لبخند ملیحی بر چهره دختر مینشیند
_فقط بخاطر تو
چون اینجا آخر خط نیست و داستان ما هنوز ادامه داره
هردو دوباره به یکدیگره خیره میشوند.
صدای مهیبی بلند میشود و همه جا تاریک میشود.
صدای خوشحالی دکتران و پرستاران بلند میشود عمل با موفقیت انجام شد بیمارها نجات پیدا کردند.
_ 𝒦ℰℛℳℐ𝒯