پس از مرگ وي (زينب) به فضيلت و تقواي او اعتراف نمود: «آن کسي که مورد ستايش مردم بود، مدام به عبادت مي پرداخت، و پناهگاه يتيمان و بيوگان بود، رفت ... ».
از اين رو ما حق نداريم قصه غيرت و حسادت را ذکر کنيم و رشته سخن را در مورد آن به درازا بکشيم و در کنار آن از ستايش هاي عايشه نسبت به هووي خويش، چشم بپوشيم.
__________
(1) - الطبقات الکبري، ج 8، ص 108.
--------
با هر زني، آتش غيرت و حسادت مشتعل شده از عشق خالصانه و پاک و زلال نسبت به شوهر بزرگ به کشمکش مي پردازد. اما او با اخلاق ايماني و داعيانه خود، به هر صاحب حقي، حقش را مي دهد. او نسبت به هووي خود دچار غيرت و حسادت مي شود، اما ديري نمي گذرد که در قلبش را براي او مي گشايد و برايش به منزله يک خواهر و يک همراز جلوه گر مي شود. با وجود تداوم يافتن غيرت و حسادت، خوش اخلاقي و پابه پاي آن حرکت نمودن نيز تداوم مي يابد و بدين سان به منادي ايمان، تزکيه، تطهير و تعالي روح، لبيک مي گويد.
هرگاه غيرت و حسادت او را از راستاي راه خارج مي نمود، بي درنگ توبه مي کرد و آمرزش مي خواست. از پيامبر - صلى الله عليه وآله وسلم - مي شنيد که مدام صفيه را مي ستود. روزي گفت: در مورد صفيه همين تو را بس که قدکوتاه است.
پيامبر خدا - صلى الله عليه وآله وسلم - خشمناک شد و فرمود: «عايشه! سخني گفتي که اگر در دريا انداخته شود، آن را آلوده و بدبو مي کند» (1).
عايشه گفت: اي پيامبر خدا - صلى الله عليه وآله وسلم -! من چيزي گفتم که در او وجود دارد!.
پيامبر - صلى الله عليه وآله وسلم - فرمود: اگر چيزي مي گفتي که در او وجود نداشت، در واقع به او تهمت زده بودي.
عايشه صديقه گفت: اي رسول خدا! من توبه مي کنم. برايم آمرزش بخواه.
پيامبر - صلى الله عليه وآله وسلم - مي دانست که غيرت و حسادت عايشه، چيزي نيرومندتر از اراده او است. بنابراين او را معذور به شمار مي آورد؛ چون خداوند طبيعت او را بر همين اساس، سرشته است.
__________
(1) - روايت ابوداود و ترمذي.
از اين رو ما حق نداريم قصه غيرت و حسادت را ذکر کنيم و رشته سخن را در مورد آن به درازا بکشيم و در کنار آن از ستايش هاي عايشه نسبت به هووي خويش، چشم بپوشيم.
__________
(1) - الطبقات الکبري، ج 8، ص 108.
--------
با هر زني، آتش غيرت و حسادت مشتعل شده از عشق خالصانه و پاک و زلال نسبت به شوهر بزرگ به کشمکش مي پردازد. اما او با اخلاق ايماني و داعيانه خود، به هر صاحب حقي، حقش را مي دهد. او نسبت به هووي خود دچار غيرت و حسادت مي شود، اما ديري نمي گذرد که در قلبش را براي او مي گشايد و برايش به منزله يک خواهر و يک همراز جلوه گر مي شود. با وجود تداوم يافتن غيرت و حسادت، خوش اخلاقي و پابه پاي آن حرکت نمودن نيز تداوم مي يابد و بدين سان به منادي ايمان، تزکيه، تطهير و تعالي روح، لبيک مي گويد.
هرگاه غيرت و حسادت او را از راستاي راه خارج مي نمود، بي درنگ توبه مي کرد و آمرزش مي خواست. از پيامبر - صلى الله عليه وآله وسلم - مي شنيد که مدام صفيه را مي ستود. روزي گفت: در مورد صفيه همين تو را بس که قدکوتاه است.
پيامبر خدا - صلى الله عليه وآله وسلم - خشمناک شد و فرمود: «عايشه! سخني گفتي که اگر در دريا انداخته شود، آن را آلوده و بدبو مي کند» (1).
عايشه گفت: اي پيامبر خدا - صلى الله عليه وآله وسلم -! من چيزي گفتم که در او وجود دارد!.
پيامبر - صلى الله عليه وآله وسلم - فرمود: اگر چيزي مي گفتي که در او وجود نداشت، در واقع به او تهمت زده بودي.
عايشه صديقه گفت: اي رسول خدا! من توبه مي کنم. برايم آمرزش بخواه.
پيامبر - صلى الله عليه وآله وسلم - مي دانست که غيرت و حسادت عايشه، چيزي نيرومندتر از اراده او است. بنابراين او را معذور به شمار مي آورد؛ چون خداوند طبيعت او را بر همين اساس، سرشته است.
__________
(1) - روايت ابوداود و ترمذي.