https://goo.gl/D15XFTدر ستایش «فرزانه طاهری» بودن!
الهه خسروی
#یادداشت
امروز که ۲۵ اسفند باشد آقای گلشیری به دنیا آمده است. ۸۰ سال پیش، که از این هشتاد سال، هفده سالش را غایب بوده است.
و این غیاب، همان چیزیست که از آن مینوشت، و این غیاب عاقبت ادبیاتی بود که باید تکیه میکرد به قلم کاتب که هیچ معلوم نیست چند صد بار از پشت پنجره به غروب اکباتان نگاه کرد و پیشانیاش چین برداشت از عبور کلماتی که به تن داستان باید مینشستند.
سال ۸۵-۸۶ یکبار رفتم سراغ فرزانه طاهری، همسرش تا با او درباره همین غیاب حرف بزنم. زن، تنها، گوشه اتاق کارش نشسته بود، هنوز موهایش یکدست سفید نشده بودند. رفتم درباره گلشیری حرف بزنم اما شکوه آن زن، منیت و قائم به وجود خود بودنش، مثل سیلی محکمی روی گونهام نشست که نشست.
تصورم، بیوه عزاداری بود که در زنده نگهداشتن نام «استاد» میکوشید. آن سیلی که میگویم را بابت همین خوردم، وقتی فرزانه انگشت به اشاره بلند کرد و گفت از زیر سایه اسمی بیرون آمدن خیلی سخت است.
و خودش بود، به تمامی خودش بود. زنی که باید باشد. که بابت زن گلشیری بودن از هیچکس هیچ طلبی نداشت و البته که خودش را بدهکار کسی هم نمیدانست.
درک حرفهایش آن سالها برایم شگفتانگیز بود، برای من که همه دنیایم در ادبیات خلاصه میشد، اتفاق تازهای رخ داده بود، زنی دیگر آن بت مقدس آیدا بودن را توی ذهنم شکسته بود. داشت به من میگفت میتوانی و باید خودت باشی، فارغ از هر نسبت و نسبی.
گذشت. یکسال و نیم پیش که رضا رستمی مُرد، بی هیچ تشبیه و مقایسهای البته، من شدم همسر مرحوم. بیوه عزادار. که خب واقعیتش هم همین است که هستی، عزادار و سوگوار و داغدار. تا یک جایی هم باید ادامه دهی این نقش را، بر اساس سنت و عرف، ولی از یک جایی به بعد ناگهان به خودت میآیی و میبینی که دستی نامرئی دارد تو را هل میدهد که توی همان چارچوب بمانی.
این هل دادن هم مشخصات و کیفیت دارد، لای زرورق همدلی و همراهی پیچیده میشود و از تو مجسمه زنی سیاهپوش را میسازد که حیاتش بستگی به زنده نگهداشتن عزیز از دست رفته دارد.
اما من هم اهلش نیستم، میگویم عزاداریام برای او که رفت امر شخصیست. از تعیین مدت زمانش عاجزم و نمیدانم تا کی سوگوار باقی میمانم ولی از یک جایی به بعد دلم میخواهد همین نام خُرد کوچک باشم. همین چیزی که حاصل تلاش، سواد، اشتباه و درست خودم بوده و ساختهام آن را تا امروز و ادامه میدهمش تا وقتی که هستم.
میخواهم بگویم این فقط فرزانه طاهری نبود که همسر هوشنگ گلشیری بود، نسبت عکسش هم وجود دارد و اعتبار این دو نام مستقل از هم، کاری که برای ادبیات و آزادی قلم کردند و رسمی که بنیانش را با چگونه زندگی کردن گذاشتند، مستقل از هم و به شدت باشکوه است.
تولدتان مبارک جناب گلشیری. رخصت دیدار از نزدیک با شما جز بر سر عزای مختاری و پوینده برای من مهیا نشد اما درک حضور همسرتان یکی از بهترین اتفاقهای حرفهای من بود، هست و خواهد بود.
ما خانه روشنانیم با کلمات شما و مفتخر، به تاریخ و ادبیاتی که شما و فرزانه، کاتبانش بودید.
گفتوگویی فرزانه طاهری با الهه خسروی که در متن به آن اشاره شد را میتوانید در بیبیسی فارسی بخوانید:🔻🔻🔻
https://goo.gl/8E3uX7متن این یادداشت و مطالب مشابه را میتوانید در بخش بلاگ سایت «معرفی و نقد کتاب تهران» بیابید:🔻🔻🔻
https://goo.gl/RcaQ2R@trbooksirtrbooks.ir