آنجا یک قهوه خانه بود .
اما ننشستیم به نوشیدن دو تا استکان چای،چرا؟
دنیا خراب میشد اگر دقایقی آنجا مینشستیم و نفری یک استکان چای میخوردیم؟
عجله
همیشه عجله
کدام گوری میخواستم بروم؟
من به بهانهی رسیدن به زندگی، همیشه زندگی را کشته ام .
• روزگار سپری شده مردم سالخورده