کاش روحی برای ادامه دادن و امیدی برای زندگی کردن داشتم ، ان وقت کل دنیا و سختی هایش را کنار میگذاشتم و اغوش گرمت را که در این لحظه برایم ارزوست انتخاب میکردم ؛ اما تردید دارم که تو مرا با تمام بدی هایم میپذیرفتی یا نه ، باز هم لبخند مهربانانهات را به من هدیه میکردی و با ان صدای گوش نوازت برایم کتاب میخواندی یا نه . حال تنها چیزی که میدانم ان است که تمام این ها را با خود به گور میبرم ، گوری که خودم همراه با تمام ارزو های شیرینی که با تو در سر داشته ام در ان خوابیده است .