اخرین باری که توی برف دستهات رو گرفتم توی دستام،ادمبرفی درست کرده بودیم و لبخندی که روی لبهامون از خوشحالیِ باهم بودنمون اومده بود رو یادت میاد؟ امروز رفتم پیشه مادرِبرف؛همون ننه سرما، بهش گفتم چقدر دلتنگتم .. براش از تو گفتم ، گفتم برای آخرین برفِ ساله پیش، ما باهم اومدیم دیدنش،اما الان تنهام، البته با دلتنگیِ دلم برایِ تو..
-ننهسرماوَدلِدلتنگ-
-ننهسرماوَدلِدلتنگ-