فکر میکنم عادی شدن با یک شیب ملایم بی رحم اتفاق میوفته. اینکه نشنیدن صدات دیگه مثل اوایل اذیتم نکنه. اینکه دیدن هر روزهات نیاز جونم نباشه و بدون نق زدن تحمل کنم. اینکه وقتی صدات میزنم بگی "بله" و برام اهمیت نداشته باشه که از شنیدنش بیزارم. عادی شدن عمیق ترین ترس منه.زجر آورترین اعتراف منه.