گذرِ زمان خیلی وحشتناکه. کسی که یه سال پیش واست غریبه بود و نمیشناختیش، امسال شاید همهیِ زندگیت باشه. یا اونی که پارسال همهیِ زندگیت بود، امسال میتونه فقط یه غریبه باشه. گذرِ زمان اینطوریه که زندگی تغییر میکنه؛ تو اسباب بازیهایِ بچگیتو از دست میدی، تو دوستای دورانِ مدرسهت رو از دست میدی، تو رفقاتو از دست میدی، تو عشقت رو از دست میدی؛ تو قسمتایی از وجودتو که هرگز فکرشو نمیکردی از دست میدی! و بعد، بدونِ اینکه متوجه بشی؛ اون قسمتا برمیگردن. دوستای جدیدی پیدا میکنی، عشقِ جدیدی واردِ زندگیت میشه، رفقای بهتری میان. اما این بار، مثلِ همهیِ اون اتفاقا، یه اتفاقِ بزرگِ دیگه هم میفته. و اون اینه که این بار یه نسخه از تو که قویتر و عاقلتر از زمانیه که این اتفاقا نیفتاده بودن، داره به زندگی ادامه میده! این بار یه نسخه قویتری از خودت رو میبینی که توی این مدت، گذر زمان ساختتش. مهم نیست چقدر سختی بکشی؛ روزای بهتر همیشه منتظرتن درست مثل الان که تو بیخبر از اونایی و اونا امیدوارن که تو بهشون برسی. درسته گذرِ زمان وحشتناکه، ولی از تو یه آدمِ خیلی بهتری میسازه!