بررسی سیاست افزایش جمعیت در ایران
فاطمه موسوی ویایه
ایران در صد سال اخیر، مانند سایر کشورهای جهان تغییرات جمعیتی شدیدی را تجربه کرده است. در جامعه سنتی عصر قاجار، نرخ زاد و ولد بالا (8 کودک به ازای هر زن) بود اما نرخ مرگ و میر نیز به دلیل قحطی و بیماری های واگیردار بالا بود ( مثلا پانصد در هزار در بین کودکان زیر 5 سال). در دوره پهلوی شاهد رشد شتابان جمعیت بودیم زیرا با پیشرفت بهداشت عمومی، واکسیناسیون و دسترسی به آب آشامیدنی از مرگ کودکان کاسته شد، نرخ زاد و ولد همچنان بالا بود اما نرخ مرگ و میر کاهش یافت و در نتیجه جمعیت کشور از ده میلیون نفر در سال 1304 به 40 میلیون نفر در سال 1355 رسید.
در مرحله سوم گذار جمعیت، نرخ مرگ و میر همچنان کم است و با کنترل باروری خودخواسته در خانواده ها و اکتفا به دو فرزند، نرخ زاد و ولد نیز کاهش یافت. اکنون بیشتر کشورهای در حال توسعه به استثنای آفریقا در این مرحله هستند. در مرحله چهارم که اکنون کشورهای پیشرفته تجربه می کنند، نرخ زاد ولد کمتر از نرخ مرگ و میر است و جمعیت با رشد منفی روبرو می شود و در بلندمدت کاهش می یابد.
کاهش نرخ رشد جمعیت در سال های اخیر، موجب شده تا مسئولان نظام خواستار چرخش سیاستها از سیاست "فرزند کمتر، زندگی بهتر" به تشویق فرزندآوری در خانواده ها شوند که با تصویب قانون در مجلس تبدیل به خط مشی رسمی کشور شد. اما موافقان سیاست افزایش جمعیت تمامی پیامدهای اقتصادی و اجتماعی چنین سیاستی را سنجیده اند؟
استدلال حامیان سیاست افزایش جمعیت شامل سه محور اصلی است: ظرفیت سرزمینی، حفاظت از نهاد خانواده و کاهش تغییرات آن، و سالخوردگی جمعیت. بررسی علمی هر سه محور نشان می دهد که دلایل فوق برای در پیش گرفتن سیاست افزایش جمعیت دلایل مناسبی نیستند و بر هر کدام نقدهای جدی وارد است. حد بهینه جمعیت در ایران با توجه به کم ابی و مشکلات محیط زیستی، حدود پنجاه میلیون نفر است، یعنی بسیار کمتر از جمعیت فعلی کشور.
تغییرات خانواده و گسترش خانواده هسته ای و مطلوبیت تک فرزندی در کلانشهرها حاصل مدرن شدن جامعه ایران و تغییر نقش زنان است. با افزایش تحصیلات زنان و توسعه فرهنگ مدرنیته (انتخاب عقلانی، مادیگرایی، لذتخواهی)، مدیریت موالید در خانواده های استان های کمتر توسعه یافته نیز تغییر خواهد کرد و وارد مرحله کاهش ارادی موالید می شوند. تغییر هرم جمعیت به سمت سالخوردگی نیز بخشی از تغییرات حاصل از مدرنیته است و افزایش درصد سالمندی جمعیت بین سال ۱۴۲۵ تا ۱۴۴۰ ه.ش موقتی و به دلیل سالمند شدن متولدین دهه شصت است که با مرگ و پایان عمر طبیعی آنان، درصد سالمندی جمعیت در سال ۱۴۴۵ کاهش می یابد.
دوره پنجره جمعیتی ایران تا سال ۱۴۲۰ ادامه پیدا خواهد کرد و پس از آن، با افزایش سالمندان نسبت وابستگی افزایش خواهد یافت. تعدادی از محققان، سیاست افزایش موالید را برای جبران این تغییر، پیشنهاد می دهند اما افزایش سطح باروری در کوتاه مدت و میان مدت اثرات منفی بیشتری بر بار وابستگی وارد می سازد. با ثابت ماندن تعداد سالمندان و جمعیت فعال، افزایش تعداد جمعیت زیر 15 سال، شاخص نسبت وابستگی را در دوره زمانی کوتاه تری افزایش می دهد. در مجموع، سیاست افزایش جمعیت نه تنها هیچ ضرورتی ندارد بلکه به دلیل تاثیرپذیری طبقه پایین و مناطق محروم و کمتر توسعه یافته کشور، پیامدهای منفی کوتاه مدتی چون افزایش فقر، افزایش مطالبات قومی، افزایش مهاجرت به شهرهای بزرگ و حاشیه نشینی دارد که باید مورد توجه قرار گیرد.
@women_socialproblems
فاطمه موسوی ویایه
ایران در صد سال اخیر، مانند سایر کشورهای جهان تغییرات جمعیتی شدیدی را تجربه کرده است. در جامعه سنتی عصر قاجار، نرخ زاد و ولد بالا (8 کودک به ازای هر زن) بود اما نرخ مرگ و میر نیز به دلیل قحطی و بیماری های واگیردار بالا بود ( مثلا پانصد در هزار در بین کودکان زیر 5 سال). در دوره پهلوی شاهد رشد شتابان جمعیت بودیم زیرا با پیشرفت بهداشت عمومی، واکسیناسیون و دسترسی به آب آشامیدنی از مرگ کودکان کاسته شد، نرخ زاد و ولد همچنان بالا بود اما نرخ مرگ و میر کاهش یافت و در نتیجه جمعیت کشور از ده میلیون نفر در سال 1304 به 40 میلیون نفر در سال 1355 رسید.
در مرحله سوم گذار جمعیت، نرخ مرگ و میر همچنان کم است و با کنترل باروری خودخواسته در خانواده ها و اکتفا به دو فرزند، نرخ زاد و ولد نیز کاهش یافت. اکنون بیشتر کشورهای در حال توسعه به استثنای آفریقا در این مرحله هستند. در مرحله چهارم که اکنون کشورهای پیشرفته تجربه می کنند، نرخ زاد ولد کمتر از نرخ مرگ و میر است و جمعیت با رشد منفی روبرو می شود و در بلندمدت کاهش می یابد.
کاهش نرخ رشد جمعیت در سال های اخیر، موجب شده تا مسئولان نظام خواستار چرخش سیاستها از سیاست "فرزند کمتر، زندگی بهتر" به تشویق فرزندآوری در خانواده ها شوند که با تصویب قانون در مجلس تبدیل به خط مشی رسمی کشور شد. اما موافقان سیاست افزایش جمعیت تمامی پیامدهای اقتصادی و اجتماعی چنین سیاستی را سنجیده اند؟
استدلال حامیان سیاست افزایش جمعیت شامل سه محور اصلی است: ظرفیت سرزمینی، حفاظت از نهاد خانواده و کاهش تغییرات آن، و سالخوردگی جمعیت. بررسی علمی هر سه محور نشان می دهد که دلایل فوق برای در پیش گرفتن سیاست افزایش جمعیت دلایل مناسبی نیستند و بر هر کدام نقدهای جدی وارد است. حد بهینه جمعیت در ایران با توجه به کم ابی و مشکلات محیط زیستی، حدود پنجاه میلیون نفر است، یعنی بسیار کمتر از جمعیت فعلی کشور.
تغییرات خانواده و گسترش خانواده هسته ای و مطلوبیت تک فرزندی در کلانشهرها حاصل مدرن شدن جامعه ایران و تغییر نقش زنان است. با افزایش تحصیلات زنان و توسعه فرهنگ مدرنیته (انتخاب عقلانی، مادیگرایی، لذتخواهی)، مدیریت موالید در خانواده های استان های کمتر توسعه یافته نیز تغییر خواهد کرد و وارد مرحله کاهش ارادی موالید می شوند. تغییر هرم جمعیت به سمت سالخوردگی نیز بخشی از تغییرات حاصل از مدرنیته است و افزایش درصد سالمندی جمعیت بین سال ۱۴۲۵ تا ۱۴۴۰ ه.ش موقتی و به دلیل سالمند شدن متولدین دهه شصت است که با مرگ و پایان عمر طبیعی آنان، درصد سالمندی جمعیت در سال ۱۴۴۵ کاهش می یابد.
دوره پنجره جمعیتی ایران تا سال ۱۴۲۰ ادامه پیدا خواهد کرد و پس از آن، با افزایش سالمندان نسبت وابستگی افزایش خواهد یافت. تعدادی از محققان، سیاست افزایش موالید را برای جبران این تغییر، پیشنهاد می دهند اما افزایش سطح باروری در کوتاه مدت و میان مدت اثرات منفی بیشتری بر بار وابستگی وارد می سازد. با ثابت ماندن تعداد سالمندان و جمعیت فعال، افزایش تعداد جمعیت زیر 15 سال، شاخص نسبت وابستگی را در دوره زمانی کوتاه تری افزایش می دهد. در مجموع، سیاست افزایش جمعیت نه تنها هیچ ضرورتی ندارد بلکه به دلیل تاثیرپذیری طبقه پایین و مناطق محروم و کمتر توسعه یافته کشور، پیامدهای منفی کوتاه مدتی چون افزایش فقر، افزایش مطالبات قومی، افزایش مهاجرت به شهرهای بزرگ و حاشیه نشینی دارد که باید مورد توجه قرار گیرد.
@women_socialproblems