بزه دیدگان تقصیرکار
فاطمه موسوی ویایه
«مقولههاي معيني از جرايم وجود دارند که در آنها غالبا مردان متجاوز و مهاجم و زنان قرباني جرماند. خشونت خانگي، آزار و اذيت جنسي و تجاوز به عنف جرايمي هستند که در آن مردان از قدرت برتر اجتماعي يا جسماني خود عليه زنان استفاده ميکنند. حتي امروز هم پيگرد قانوني جرايمي که عليه زنان صورت ميگيرد به سرعت و سهولت ساير جرايم نيست.
بنا به دلايل متعددي ممکن است زني تصميم بگيرد وقوع خشونت جنسی عليه خويش را به پليس گزارش نکند. اکثر زناني که مورد تجاوز قرار ميگيرند يا ميخواهند اين حادثه را از ياد ببرند يا نميخواهند گرفتار رشتهاي از معاينههاي پزشکي تحقير آميز، بازجوييهاي پليس و استنطاقهاي مفصل در جلسههاي محاکمه شوند. اين فرايند قانوني اغلب بسيار طولاني و دلسردکننده است... اثبات وقوع کامل تجاوز به عنف، هويت تجاوزگر و اينکه عمل موردنظر بدون رضايت زن انجام گرفته همه بايد محرز شود. ممکن است زن حس کند اين او است که به محاکمه کشيده شده، مخصوصا اگر تاريخچه روابط جنسی او به طور علني مورد بررسي قرار گيرد؛ که غالبا چنين است.
طي چند سال اخير، گروههاي زنان فشار زيادي براي تغيير طرز تفکر حقوقي و عمومي درباره تجاوز وارد آوردهاند. واضح است که تجاوز عمدتا نتيجه ميل جنصي مهارناپذير نيست بلکه ارتباط مستقيمي با پيوند ميان مردانگي و قدرت، سلطه و نيرومندي دارد. فمينيستها خاطرنشان کردهاند که نحوه درک خشونت ماهيتي به غايت جنسيتي دارد و تحت تاثير تصورات «عقل سليمي» درباره خطر و مسئوليتپذيري است. از آنجا که عموما چنين تصور ميشود که زنان کمتر ميتوانند در برابر حملههاي خشونتآميز از خويش دفاع کنند، عقل سليم حکم ميکند که آنها بايد رفتار خودشان را اصلاح کنند تا خطر قرباني شدن به دست خشونت را کاهش دهند. براي مثال، زنان نه فقط بايد شبها از تنها قدم زدن در محلههاي ناامن پرهيز کنند، بلکه بايد دقت کنند که لباس تحريک کننده نپوشند يا به شيوهاي رفتار نکنند که امکان سوءتعبير وجود داشته باشد. زناني که در اين زمينه کوتاهي کنند ممکن است متهم شوند که «دنبال دردسر ميگردند». در يک جلسه دادگاه، به هنگام قضاوت درباره عمل خشونت آميز مجرم، ممکن است رفتار اين زنان به عنوان يک عامل تحريک کننده به حساب آيد.»
(منبع: جامعه شناسي، آنتوني گيدنز با همکاري کارن بردسال، ترجمه حسن چاووشيان، تهران، نشر ني، 1386، ص 333-331)
@women_socialproblems
فاطمه موسوی ویایه
«مقولههاي معيني از جرايم وجود دارند که در آنها غالبا مردان متجاوز و مهاجم و زنان قرباني جرماند. خشونت خانگي، آزار و اذيت جنسي و تجاوز به عنف جرايمي هستند که در آن مردان از قدرت برتر اجتماعي يا جسماني خود عليه زنان استفاده ميکنند. حتي امروز هم پيگرد قانوني جرايمي که عليه زنان صورت ميگيرد به سرعت و سهولت ساير جرايم نيست.
بنا به دلايل متعددي ممکن است زني تصميم بگيرد وقوع خشونت جنسی عليه خويش را به پليس گزارش نکند. اکثر زناني که مورد تجاوز قرار ميگيرند يا ميخواهند اين حادثه را از ياد ببرند يا نميخواهند گرفتار رشتهاي از معاينههاي پزشکي تحقير آميز، بازجوييهاي پليس و استنطاقهاي مفصل در جلسههاي محاکمه شوند. اين فرايند قانوني اغلب بسيار طولاني و دلسردکننده است... اثبات وقوع کامل تجاوز به عنف، هويت تجاوزگر و اينکه عمل موردنظر بدون رضايت زن انجام گرفته همه بايد محرز شود. ممکن است زن حس کند اين او است که به محاکمه کشيده شده، مخصوصا اگر تاريخچه روابط جنسی او به طور علني مورد بررسي قرار گيرد؛ که غالبا چنين است.
طي چند سال اخير، گروههاي زنان فشار زيادي براي تغيير طرز تفکر حقوقي و عمومي درباره تجاوز وارد آوردهاند. واضح است که تجاوز عمدتا نتيجه ميل جنصي مهارناپذير نيست بلکه ارتباط مستقيمي با پيوند ميان مردانگي و قدرت، سلطه و نيرومندي دارد. فمينيستها خاطرنشان کردهاند که نحوه درک خشونت ماهيتي به غايت جنسيتي دارد و تحت تاثير تصورات «عقل سليمي» درباره خطر و مسئوليتپذيري است. از آنجا که عموما چنين تصور ميشود که زنان کمتر ميتوانند در برابر حملههاي خشونتآميز از خويش دفاع کنند، عقل سليم حکم ميکند که آنها بايد رفتار خودشان را اصلاح کنند تا خطر قرباني شدن به دست خشونت را کاهش دهند. براي مثال، زنان نه فقط بايد شبها از تنها قدم زدن در محلههاي ناامن پرهيز کنند، بلکه بايد دقت کنند که لباس تحريک کننده نپوشند يا به شيوهاي رفتار نکنند که امکان سوءتعبير وجود داشته باشد. زناني که در اين زمينه کوتاهي کنند ممکن است متهم شوند که «دنبال دردسر ميگردند». در يک جلسه دادگاه، به هنگام قضاوت درباره عمل خشونت آميز مجرم، ممکن است رفتار اين زنان به عنوان يک عامل تحريک کننده به حساب آيد.»
(منبع: جامعه شناسي، آنتوني گيدنز با همکاري کارن بردسال، ترجمه حسن چاووشيان، تهران، نشر ني، 1386، ص 333-331)
@women_socialproblems